اینکه چه اتفاقی افتاده بود، پس از گذشت 10سال طیب از تاج بخشی به شاه، بهعنوان هوادار جدیترین مخالف او به جوخه اعدام سپرده شد به تحولات روحى طیب و عنایت خداوند به او برمیگشت که باعث شد، از گذشته خود جدا شده و در راه اسلام شهید شود. اما گرایش طیب به مراجع و علمای مبارز، خلقالسّاعه نبود و چندین سال پیش از 1342 و قیام پانزده خرداد آغاز شده بود.
سند ساواک در شهریور 1337 یعنی حدود 5 سال پیش از شکلگیری نهضت امام، حکایت از همین گرایش دارد:
«... چندى است که طیب حاج رضایى تغییر لحن داده و با طرفداران آیت اللّه کاشانى طرح دوستى ریخته کما اینکه در ایام سوگوارى ماه محرم، باقر نهاوندى اغلب در تکیه طیب حاضر مىشد مخصوصا در لیله جمعه هفتم قتل امام (هفدهم محرم) نامبرده در آن تکیه مشاهده نمودم که با طیب صحبت مىکردند چون طیب حاج رضایى اخیرا عازم عتبات است ممکن است از طرف آیت الله کاشانى براى علماء مخالف دولت حامل پیامى باشد.. به طور نهانى و دقیق مراقبت کامل به عمل آورده و نتیجه بعدى اعلام شود»(1)
اما حضور فعال طیب در قیام پانزده خرداد 1342 و اعتراض به دستگیری حضرت امام خمینی، نقطه عطف فعالیتهای انقلابی او بود. طیب حاج رضایى به عنوان یکى از محرکین اصلى آن قیام، تحت تعقیب قرار گرفت، به طورى که فرماندارى نظامى تهران و حومه که در آن زمان تحت ریاست سپهبد نصیرى بود، طى گزارش ویژهاى به شاه، ادعا کرد شخص طیب مسئول اصلى این اقدامات است.(2)
رژیم شاه از این فرصت استفاده کرد و با توجه به سابقه طیب، قصد داشت از وی علیه امام بهرهبرداری نموده و وی را مزدبگیر امام برای ایجاد قیام پانزده خرداد معرفی نماید. برای چنین تهمتی علیه رهبری نهضت و خدشهدار کردن حرکت انقلابی اسلامی ایشان ، طیب را تحت فشارهای متعدد قرار دادند. سعی کردند ابتدا با تطمیع و پرداخت پول و سپس با تهدید او را وادار کنند که علیه امام خمینی، شهادت دروغ بدهد و ایشان را به تهمت ناروایی متهم نماید.
اما طیب حاج رضایی جوانمردانه در برابر آن تهدیدها و تطمیعها مقاومت کرد و با تایید حکم اعدامش نیز کوچکترین تزلزلی در ارادهاش وارد نشد. گزارش ساواک از زبان وکیل مدافع تسخیری طیب، این استقامت و ایستادگی او را مورد تایید قرار میدهد:
«... سرهنگ بازنشسته، جواد صارمی که وکیل مدافع محرکین وقایع 15 خرداد 42 در دادگاه نظامی بوده در یک جلسه خصوصی اظهار داشته: طیب واقعا مرد بود، هیچ یک از رجال ما شهامت و مردانگی او را ندارند. این مرد تا پای جانش ایستاد و نخواست غیرواقع سخن بگوید. از سرهنگ صارمی سؤال میشود مگر چه امر غیرواقعی را از او توقع داشتند که نگفته است؟... نامبرده در جواب اظهار داشته: به طیب و دوستانش فشار آورده بودند که در محکمه بگویند علما و مخصوصا خمینی ما را وادار به چنین اعمالی نمودهاند تا در جلسات علنی به استناد این اظهارات از تقصیرات شما کاسته و به مجازات خیلی خفیفی محکوم شوید و الا مرگ در انتظار شماست. ولی این مرد و سایرین واقعا جوانمرد بودند، نخواستند زیر بار حرف غیر واقع بروند...(3)»
پس از قطعی شدن حکم اعدام طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی و 3 تن از یاران آنها، تلاشهای بسیاری به خرج داده شد تا از اجرای حکم جلوگیری شود. برخی از علمای ایران و عراق از جمله آیتالله حاج سید محمود شاهرودی، آیتالله بهبهانی، آیتالله مرعشی نجفی و آیتالله خوانساری از طریق حسن امامی، امام جمعه وقت تهران به شاه نامه نوشته و خواستار عدم اجرای حکم اعدام برای طیب و یارانش شدند.
در نتیجه حکم 3 تن از یاران طیب، با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل گردید، اما طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی در سپیدهدم 11 آبان 1342 به جوخه اعدام سپرده شده و به شهادت رسیدند.
اما چرا علیرغم همه درخواستها و نامهها و حتی پادرمیانی مزدوران سرسپردهای همچون شعبان جعفری (وساطت برای رفیق سابقش)، شاه علیرغم موافقت با تخفیف 3 نفر دیگر محکوم به اعدام اما نتوانست این تخفیف را در حکم طیب (که به هر حال زمانی در کودتا به نفع او تاثیر داشت) و حاج اسماعیل رضایی قائل شود؟ از طرف دیگر اعدام غیرمنتظره طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی در حالی بود که هیچ یک از عوامل اصلی آن قیام به چنین مجازاتی محکوم نشدند.
اما اسناد افشاء شده، حکایت از نقش تعیینکننده فرقه ضاله بهاییت در اعدامهای فوق دارد. اظهارات قابل تامل برخی شاهدان عینی درمورد علل اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بیش از هر موضوعی اشاره به خدمات اجتماعی درخشان حاج اسماعیل در برپایی جشنهای نیمه شعبان در مقابل مراکز بهاییان داشت که بعضا با همکاری مرحوم طیب صورت میگرفت.
از اقدامات مهم حاج اسماعیل رضایی میتوان به برگزاری جشن باشکوه نیمه شعبان در اواسط دهه 1330 در خیابان آزادی (آیزنهاور قدیم) و روبهروی کارخانه پپسی کولا متعلق به بهاییان (به مالکیت حبیب ثابت بهایی) اشاره داشت که تاثیر بسیاری بر عزلت و محدودیت فرقه بهاییت داشت.
سید کاظم موسوی، محقق تاریخ بهاییت در مورد عوامل و علل اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی میگوید:
«... علت به شهادت رسیدن طیب و شهید حاج اسماعیل رضایی دقیقا همین است، چون کانون اصلی و جریان اصلی ضدیت با بهاییت بودند و تماما در اختیار مرجعیت قرار داشتند. تمام تلاششان این بود که یک جریان دینی را علیه بهاییان شکل بدهند. این شد که پس از جشن نیمه شعبان با آن مراسم مفصل، بهاییت کینه به دل گرفت تا اینکه در جریان قیام پانزده خرداد 1342، توانستند با دسیسهچینی، این دو نفر را روانه زندان کنند، در اختیار ساواک قرار گرفته و در نهایت به دستور حاکمان نظامی وقت، به چوبه اعدام سپرده شده و به شهادت رسیدند...(4)»
سندی تکان دهنده از ساواک این گمان از ماجرای اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی را بهطور مستند تایید میکند ضمن اینکه به ماجرایی دهشتناکتر از اصل قضیه، یعنی اعدام و قتل آن دو پاکباز اشاره داشته و تاکید دیگری برعمق نفوذ عوامل صهیونیسم جهانی و فرقه بهاییت در ارکان امنیتی و نظامی رژیم پهلوی دارد.
در این سند که تاریخ 5 بهمن 1344 را دارد، ضمن انتساب عامل اصلی اعدام طیب حاجرضایی و
حاج اسماعیل رضایی به محفل بهاییان و اشخاص متنفذ آنها از جمله حبیب ثابت، قتل این دو نفر را نتیجه انتقام بهاییان از مسلمانان بهخاطر مخالفتها و ضدیتهای مداومشان با این فرقه دانسته و افزون بر آن برای نخستین بار بهطور مکتوب و مستند، روایتی از نفوذ جریان بهاییت در اساسیترین اقدامات ضداسلامی شاه همچون تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و قضیه اصلاحات ارضی را عرضه داشته است. در بخشی از سند یاد شده آمده است:
«...یکی از بهاییان که در شرکت ملی نفت کار میکند... میگفت که ثابت پاسال سرمایهدار معروف، مجرم واقعی اعدام طیب بوده و این طور شرح میداد که ثابت پاسال بهحضور اعلیحضرت همایون، شرفیاب، بهعرض رسانیده که طیب مسبب خراب کردن گورستان بهاییان و گلستان جاوید شده. برای تکمیل این اطلاع از سوابق ذهنی که در تابستان گذشته از سروستانی، کارمند فرهنگ داشتیم که میگفت بهاییان، انتقام حظیرهالقدس که چند سال قبل، مسلمانها خراب کردند، از مدرسه فیضیه قم گرفتند و از چند ماه قبل... از بهاییان شیراز شنیدم که میگفتند ما نه فقط انتقام گذشته را گرفتیم، بلکه موضع بهایی را تا مرحله اصلاحات ارضی ادامه دادیم. میخواست موضوع اصلاحات ارضی را یک موضوع امری و پیشگویی شده تلقی کرده و آن را از بهاییان بداند...(5)»
اگرچه در مورد اصلاحات ارضی و طراحی لوایح ششگانه یا همان انقلاب به اصطلاح سفید شاه و ملت، اسناد انکار ناپذیری از نشریات خود صهیونیستها و کتبی مانند «یادنامه» (خاطرات مئیر عزری، نخستین سفیر اسرائیل در ایران) موجود است که به طراحی و اجرای آنها توسط کانونهای صهیونیستی اشاره دارد، اما پوشیده نیست که سياست «تقسيم اراضي» حکومت پهلوي در نهايت، در دوران طولاني دولت اميرعباس هويدا، بسياري از اعضاي فرقه بهائي و دیگر صهیونیستها را به بزرگ مالکان ايران بدل ساخت.
براساس اسناد و شواهد موجود، فرقه بهاییت به جنایات و خباثتهای بسیاری دست زد و از جمله به کمک ایادی خود، به سرکوب و کشتار مردم مسلمان اقدام کرد که یکی از آنها قضیه اعدام طیب و حاج اسماعیل رضایی بود. دست جنایتکار عوامل این فرقه شیطانی را در بسیاری از وقایع تکان دهنده تاریخ معاصر ایران میتوان یافت. از جمله این وقایع قتل عام مردم مسلمان در جریان قیام 15 خرداد 1342 است که توسط یکی از عناصر سرسپرده بهایی یعنی پرویز خسروانی انجام شد. از جمله اسناد یاد شده، نامهای است که محفل بهاییت پس از کشتار فاجعه بار 15 خرداد 1342 به سرتیپ خسروانی (یکی از عوامل این کشتار) نوشته و از وی به خاطر جنایاتش در حق مردم مسلمان ایران تشکر کرده است! در بخشی از سند یاد شده آمده است:
«...زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار در جلوگیری از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله کرارا در سنین اخیر در این محفل مذکور شده... یقین است، عموم دوستداران مدنیت و علم و اخلاق و دیانت، زحمات تیمسار را با دیده احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی، آن جناب را در ردیف همان چهرههای درخشان، حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانی ضبط خواهد نمود. (6)»
پی نوشت:
1-آزاد مرد- شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک – مرکز بررسی اسناد تاریخی – چاپ اول – 1378 – مقدمه
2- همان
3-نهضت امام خمینی – جلد اول – سید حمید روحانی – موسسه چاپ و نشر عروج - پاپ پانزدهم – بهار 1381 – صفحه 785 4
4- مجموعه مستند «راز آرماگدون 4: پروژه اشباح» – قسمت 21 – شبکه خبر – دی ماه 1389 5
5-همان
6-همان
روحش شاد ونامش جاودان باد