به بهانه یکصدمین سالگرد فوت عبدالبها دومین رهبر فرقه ضاله بهائیت ( مطلب هشتم)

سه شنبه, 09 آذر 1400 05:27 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت فرزندخوانده رژیم صهیونیستی است

آذر 1400

 

بهائیت در ایران : از چندی قبل تشکیلات بهائیت پس از شکست پروژه " ایران بدون نفرت " و به فراموشی سپردن آن راهبرد تبلیغاتی جدیدی را به بهانه بزرگداشت یکصدمین سالگرد فوت عبدالبها (عباس افندی ) شروع کرده و با استفاده از محافل بهائی مستقر در نقاط مختلف سعی در بهره برداری از این بازی را دارد به همین دلیل در چندین مطلب وضعیت ونگاه به اصطلاح این رهبرفرقه ضاله  را مورد بازبینی قرار میدهیم .

شناخت ماهیت بهائیت نه‌تنها پوشالی بودن این دین منحط و انحرافی را روشن می‌کند، بلکه دشمنی ذاتی جهان غرب را بیش از پیش آشکار می‌کند. «علیرضا روزبهانی» در کتاب «تحلیل و نقد بهاییت» که توسط «مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» منتشر شده به مسئله بهائیت و جایگاه آن در سیاست خصمانه رزیم صهیونیستی می‌پردازد.

قسمت‌هایی از متن کتاب را در ادامه می‌خوانید:

بهائیت چگونه با انگلیس و اسرائیل پیوند خورد ؟

 «روابط صمیمانه و همکاری صهیونیست‌ها با دستگاه رهبری بهاییت، قدمتی به‌اندازه عمر این فرقه دارد و ریشه‌های ارتباط و صمیمیت این دو غده سرطانی، به سال‌ها پیش از تشکیل دولت صهیونیستی برمی‌گردد. از همان روزی که بنیان‌گذاران رژیم صهیونیستی اسرائیل برای غصب سرزمین فلسطین کوشش می-کردند تا امروز، روابط خوبی میان بهاییت و اسرائیل برقرار بوده است.

ابن زوی، نخستین رئیس‌جمهور اسرائیل، هنگامی‌که هنوز اسرائیل تا تشکیل دولت راه درازی در پیش داشت، دیدار و گفت‌وگویی با عبدالبهاء داشته است که از آن به خشنودی و رضایت یاد می‌کند.

در شرایطی که اعراب و به‌ویژه مردم مسلمان فلسطین مشغول مبارزه با صهیونیسم و انگلیس بودند، بهاییان با این دو دولت متجاوز روابط دوستانه برقرار کرده بودند؛ زیرا به‌خوبی می‌دانستند که اگر مسلمانان عرب حکومت فلسطین را به دست‌گیرند، همانند دیگر سرزمین‌های اسلامی، با بهاییان به دلیل بی‌حرمتی‌شان به اسلام و باطل اعلام کردن این دین و ادعای پیامبری و کتاب جدید و ادعای خدایی رهبران این فرقه، برخورد خواهند کرد، چنانکه تاکنون هیچ‌یک از جامعه‌های اسلامی وجود آنان را تحمل نکرده و حاضر به پذیرش رسمی آنان نشده‌اند؛ بنابراین، بهاییان جز خیانت به مسلمانان و خدمت به دشمن آنان، راهی پیش روی خود ندیدند.

بهاییان سرنوشت خود را به سرنوشت اسرائیل گره‌خورده می‌دانستند و رهبران بهایی در کتاب‌ها و نشریه‌های گوناگون بهاییان، بارها این حقیقت را اعلان کرده بودند. در نوشته‌هایی هم که از عبدالبهاء بر جای مانده، این موضوع آشکارا بیان شده است. او سال‌ها پیش از تشکیل دولت اسرائیل، سرنوشت صهیونیسم و بهاییان را سرنوشتی مشترک می‌دانست:

اینجا فلسطین است، اراضی مقدسه است، عن‌قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت. این از مواعید صریح الهیه است و شک و تردیدی ندارد. قوم یهود عزیز می‌شود، در ظل امر وارد می‌شود و تمام این اراضیِ بایر، آباد و دائر خواهد شد. تمام پراکندگان یهود جمع می‌شوند و تردیدی در آن نیست. مقام اعلی به بهترین طرزی ساخته خواهد شد، دعا و مناجات انبیای الهی به هدر نمی‌رود و وعده‌های الهی تماماً تحقق خواهد یافت. اسارت و دربه‌دری و پراکندگی یهود مبدل به عزت ظاهری آنها می‌شود، حتی به‌حسب ظاهر عزیز خواهند شد.

وی برای عزت اسرائیل و قدرت یافتن یهودیان (که اندکی بعد با توسل به غیرانسانی‌ترین ابزارها مردم فلسطین را از سرزمینشان بیرون کردند) دعا می‌کند و پیش از آن می‌گوید:

اسرائیل عن‌قریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود. شمس حقیقت طلوع نمود و پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از راهه‌ای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند. ای پروردگار! وعده خویش آشکار کن و سلاله حضرت جلیل را بزرگوار فرما. تویی مقتدر و توانا و تویی بینا و شنوا و دانا.

دستگاه رهبری بهاییت در دوران حاکمیت عثمانی‌ها برای ماندگاری خود ناچار بود از هرگونه رفتاری که حساسیت مسلمانان را برانگیزد، خودداری و با وسواس و دقت، ظواهر اسلامی را در سرزمین فلسطین رعایت کند. حضور پیوسته عبدالبهاء در نمازهای جمعه و جماعت را نیز به همین منظور می-توان دانست. مهم‌تر آنکه این فرقه که به‌شدت تبلیغگر بود، به‌هیچ‌عنوان اجازه تبلیغ در سرزمین فلسطین را به یاران و مریدان خود نمی‌داد.

البته این پنهان‌کاری نمی‌توانست چندان ادامه یابد؛ بنابراین، بهاییان برای تأمین منافع خود باید می کوشیدند یا انگلستان به استعمار خود در فلسطین ادامه دهد یا صهیونیسم که حافظ منافع امپریالیسم انگلستان و میراث‌خوار استعمار بود، روی کار آید. از این رو، آنها و رهبرانشان در فلسطین و کشور اسرائیل، هیچ‌گاه برخلاف مصالح اسرائیل و صهیونیسم سخنی نگفتند و آیینی که مدعی صلح و دوستی است، هیچ‌گونه همدردی با صدها هزار آواره فلسطینی از خود نشان نداد و به غصب حقوق مسلّم ساکنان این آب‌وخاک اعتراض نکرد، بلکه روابط خود را با صهیونیسم استوار ساخت.

اما دلایل حمایت اسرائیل از بهاییت

اسرائیل به چند دلیل خود را ملزم به حمایت از فرقه بهاییت می‌دانست:

اول ـ اقتصادی

سفر بهاییان به اسرائیل به دلیل وجود تشکیلات مرکزی و آرامگاه‌های بنیان‌گذاران و رهبران بهاییت در این کشور، به صنعت توریسم رونق بخشید. از سوی دیگر، پیروان بهاییت به دلیل دل‌بستگی به قبله و قبر رهبران خود، سرمایه‌گذاری‌های گوناگونی در این کشور می‌کردند؛ بنابراین، امکاناتی که اسرائیل در اختیار این فرقه قرار داده بود و می‌داد، در برابر آنچه می‌گرفت، بسیار ناچیز بود و این همان سرمایه‌گذاری درازمدت و البته کم‌هزینه و پرسودی بود که صهیونیست‌ها به آن بسیار رغبت دارند.

دوم ـ تبلیغاتی

ارزش تبلیغاتی سازمان بهاییت برای اسرائیل، بسیار بیشتر از ارزش اقتصادی آن بود؛ زیرا نفرت از یهود در بسیاری از کشورهای اسلامی در آن برهه از زمان، مانع تبلیغات مستقیم صهیونیسم بود، درحالی‌که بهاییان با مدیریت واحد و تشکیلات منسجم خود، می‌توانستند به‌صورت غیرمستقیم برای یهود تبلیغ کنند.

همچنین تبلیغ بهاییان در سرزمین‌های اسلامی برای گسترش فرقه خود، سود دیگری هم برای اسرائیل داشت؛ چون گرایش هر فرد مسلمان به این آیین، مانند تبدیل‌شدن یک دشمن به یک سرباز فداکار برای اسرائیل یا دست‌کم تبدیل‌شدن به فردی بی‌نظر و خاموش در برابر جنایت‌های رژیم صهیونیستی بود.

سوم ـ اطلاعاتی

اسرائیل برای گسترش نفوذ خود در کشورهای اسلامی، از عناصر بهایی پراکنده در این کشورها، به‌ویژه در منطقه خاورمیانه، استفاده اطلاعاتی می‌کرد. بسیاری از منتقدان بهاییت ازجمله حضرت امام خمینی رحمه الله، بهاییان را اساساً بهایی ندانسته اند، بلکه آنان را یهودیانی متعصب و فداکار می‌دانند که در تحقق آرمان صهیونیسم جهانی، بیش از دیگران اسرائیل را یاری کرده‌اند.

خواندن 450 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

آخرین ویرایش در سه شنبه, 09 آذر 1400 05:33

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی