منابع بهائیت ضمن اعتراف به وجود وصیتی که در آن بر جانشینی صبح ازل برای علیمحمد باب تصریح شده، مدعی شدند که این وصیت ساختگی بوده و به دست پیامبرخواندهی بهائیت جعل شده است؛ همچنان که عبدالبهاء در مقالهی شخصی سیاح ماجرا را اینگونه نقل کرده است: «(بهاء) با ملّا عبدالکریم در این خصوص مصلحت دیدند که افکار متوجّه شخصی غائب شود و بهاءالله محفوظ از تعرّض ناس ماند و چون شخصی خارجی را مصلحت ندیدند، برادر بهاءالله میرزا یحیی (صبح ازل) را انتخاب و با تأیید و تعلیم بهاء او را در لسان آشنا و بیگانه معرفی نمودند».(1)
اما اعتراف به وجود وصیتی منسوب به علیمحمد باب در خصوص جانشینی صبح ازل و ادعای جعل شدن آن توسط پیامبرخواندهی بهائیت، از دو حال خارج نیست:
اول: ادعای پیامبرخواندهی بهائیت مبنی بر جعلی بودن وصیتنامهی علیمحمد باب دروغ بوده و باب صبح ازل را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده است. در این صورت جناب بهاء ضمن ادعای دروغ در مورد جعلی بودن وصیت، به دشمنی با جانشین منتخب علیمحمد باب (که خود را پیرو و موعود او میدانست) پرداخته است. از اینرو پیامبرخواندهی بهائیت ابتدا با هدف جذب بابیان به خویش، خود را خدمتگذار و صبح ازل را مصدر امر نامید: «قسم به خدا که این مهاجرتم را خیال مراجعت نبود و مسافرتم را اُمید مواصلت نه... باری، تا آنکه از "مصدر امر" حکم رجوع (بازگشت) صادر شد و لابد تسلیم نمودم و راجع شدم»(2). اما در ادامه به طمع ریاست با ولیامر خود صبح ازل به دشمنی پرداخت و با گرایش بابیان به خود، به جانشین باب خیانت کرد.
دوم: اینکه ادعای پیامبرخواندهی بهائیت در جعل وصیت برای علیمحمد باب صحیح باشد. در این صورت وی بر خلاف مسیر راستی و صداقتی که پیشهی پیامبران الهی بود، با توسل به نیرنگ، دروغ و فریبکاری، برای حفظ جان خود اقدام به جعل وصیت و فریب پیروان علیمحمد باب کرد. از طرفی حسینعلی نوری که بعدها مدعی شد در زندان تهران و پیش از تبعید به عراق به او وحی نازل شده (3)، با چه توجیهی بر خلاف حکم به حرمت کتمان عقیده در بهائیت (4)، بابیان را با وصیتی جعلی فریب داد و پیروانش را از فیض موهبتی استعمار به خود محروم کرد؟!
آری؛ پیامبرخواندهی بهائیت که در ابتدا چند صباحی برای جذب بابیان به خود و زمینهچینی برای نسخ آیین بیان، صبح ازل را جانشین باب و ولیامر واجب الطاعه خود میدانست، در ادامه با خیانت به او، پیش از تحقق احکام و اهداف بابیت، اقدام به تشکیل فرقهای مستقل نمود. بدین صورت پس از نوکری برای سوءاستفاده از صبح ازل و کسب قدرت، برادر خود را با القابی نظیر: «مشرک بالله و عجل (گوساله) و جُعل (حشرهای موذی که در درون مدفوع حیوانات ساکن میشود)، طاغوت، شیطان، ابلیس، برکه خبیثه، طنین زباب (مگس) و...» یاد کرد (5)و بیپرده حرام زادگی او را اعلام نمود.(6)
پینوشت:
1- عباس افندی، مقاله شخصی سیاح، ص 37.
2- حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: مؤسسهی ملّی مطبوعات بهائی آلمان، 1998 م، چاپ اول، صص 167-166.
3- ر.ک: حسینعلی نوری، لوح خطاب به شیخ محمّدتقی نجفی اصفهانی، کانادا: مؤسسهی معارف بهائی، 2001 م، ص 16.
4- ر.ک: اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، تهران: مؤسسه ملی مطبوعات امری، 128 بدیع، ص 458.
5- فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 5، ص 346.
6- ر.ک: اشراق خاوری، مائده آسمانی، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، ص 355.