و چون رهبران بهائی در این مورد هم ضعف پیدا کرده و دستشان از حیازت این معنی کوتاه شد، ناچار شروع به تاویل کرده و اظهار داشتند که: مقصود از سلطنت و حکومت، سلطنت و قدرت معنوی است نه ظاهری.
در ایقان آورده شده: بلی سلطنتی که در کتب در حق قائم مذکور است حق و لا ریب فیه، ولیکن آن نه آن سلطنت و حکومتی است که هر نفسی ادراک نماید ... و مقصود از سلطنت احاطه و قدرت آن حضرت است بر همه ممکنات خواه در عالم ظاهر به استیلای ظاهری ظاهر شود یا نشود. [1]
اولا: در این صورت صدها اشخاص دعوی این مقام را پیش از جناب میرزا نموده اند، و برای انطباق این عنوان نیز سزاوارتر بودند علماً و عملاً، و اگر تنها دعوی کفایت کند، نویسنده هم می تواند دعوی قائمیت کرده و قیامت رابر پا کند.
ثانیا: آنچه در روایات و اخبار ذکر شده است و جماعت شیعه منتظر آن هستند، شخص معین و مشخص است، نه عنوان کلی قائم که منطبق به هر قائمی باشد.
ثالثا: اخبار و روایاتی که موضوع سلطنت را تذکر می دهد، خصوصیات آن را نیز ذکر می کند، نظیر فتح بلاد و غلبه بر مخالفین و قتل اعداء، و این معانی هیچ گونه قابل انطباق بر سلطنت معنوی تنها نباشند.
رابعا: کدام احاطه و قدرت معنوی در جناب باب موجود بود که دیگران فاقد آن هستند؟ آیا معنای نیروی روحانی و معنوی به جز روحانیت و معرفت و کمالات انسانی است؟ شخصی که همه حرف هایش (لفظا و معنا) لحن و غلط بوده و یک قسمت مطالب سست و خرافی را در میان مردم مذاکره کرده و نشر بدهد، آیا دارای سلطنت و قدرت معنوی خواهد بود؟
آری سید باب از لحاظ حکومت معنوی چنان ضعیف بود که اقلا تا پنجاه سال نتوانست مسلک خود را نگهداری کند، و پس از چند سال اشخاص متعدد و حتی خود میرزا بهاء که گوینده این حرف است، تمام دعاوی او را نسخ کردند. [2]
یک مورد از موارد اختلاف قیام باب و قیام امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف این و اگر بقیه موارد اختلاف را در کنار آن بگذاریم به بطلان دعاوی سید علی محمد باب پی خواهیم برد.
پی نوشت:
1- ایقان، صفحه 13
2- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 106 و 107
منبع : پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب