آیا بیت العدل مصون از خطاست؟( بخش پایانی )

یکشنبه, 02 ارديبهشت 1397 11:19 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

به بهانه برگزاری انتخابات رهبران بیت العدل در اردیبهشت ماه :

بهائیت درایران : نوشته اول من درباره مصون از خطا بودن بیت العدل نظرات و عکس العمل های نسبتا زیادی را بر انگیخت. به تمام کسانی که [این مطلب را ] می خوانند و مشترک [سایت] هستند [می گویم]: از شما سپاسگزارم! من به خاطر افکار و ایده های شما مدیون همه شما هستم. بعضی نظرات کوتاه و برخی بلند بود. برخی کمی بامزه (بدون غرض) بود، در حالیکه بقیه به صورت شگفت انگیزی عمیق و خردمندانه بود.

در اینجا خلاصه ای موجز از مهم ترین نکات [را می گویم]:

برای برخی، مفهوم مصون از خطا بودن نسبتا اغراق آمیز بود در حالیکه بقیه روش کمی متفاوتی را در پیش گرفتند. بعضی تلاش کردند تا حوزه «ذهنی» را از حوزه های «روحی» یا «الهی»  جدا کنند. ایشان  می گفتند من باید بیشتر از باور، و کمتر از خرد، استفاده کنم. معدودی هم اظهار کردند که کل مساله، به زبان ساده ترفندی برای تحریک حس اتحاد بوده است ؛ وگرنه واقعا اهمیتی نداشته است. به نظر می رسد بقیه هم می گفتند که انسان باید به مصون از خطا بودن بیت العدل باور داشته باشد و با داشتن چنین باوری، آنها [مصون از خطا] هستند 

می خواهم به کسانی که از من می خواهند تا از پرسش این همه سوالات نفرین شده  دست بردارم و فقط باور داشته باشم پاسخ دهم ! اول از همه ، از اینکه شما یکی از مهم ترین و گرامی ترین ویژگی های اعتقاد بهایی یعنی تحری حقیقت وتحقیق مستقل درباره حقیقت را نادیده گرفته اید، واقعا متاسفم. به علاوه، از این که شما قادر به کنار گذاشتن سنت تقلید کورکورانه نیستید، متاثر هستم. بهاءالله همه بهائیان را از این سنت مسلمانان منع می کرد و می گفت که باید «با چشمان خود ببینیم» و «با گوشهای خود بشنویم».  اگر تنها آن چه که به ما گفته می شود را بپذیریم و ،بدون پرسش ، راه ارائه شده  را دنبال کنیم، دیگر بهائی نیستیم ! اعتقاد بهائی و پرسش، مانند کره بادام زمینی و مربا ، با هم هستند 

به کسانی که در اظهارات خود از من می خواهند که از منطق یا خرد استفاده نکنم، می گویم: شوخی می کنید؟ در اعتقاد بهائی، دانش و مذهب ،هر دو، به عنوان مسیر دست یابی به حقیقت ستایش شده اند. یکی مافوق یا مادون دیگری نیست. یک بهائی واقعی هیچگاه منطق، تفکر انتقادی، و قیاس ساده را به این خاطر که ممکن است با اصول عقاید مذهبی در تضاد باشد ، انکار نمی کند. این سراشیبی لغزنده خرافات است. خیلی متشکرم [ولی این گونه فکر نمی کنم]. در واقع تاریخچه باور [بهایی] مملو از مثالهایی است که از منطق و قیاس ساده، به عنوان ابزاری موثر در آموزش ، استفاده شده است.

یکی از مثالهای مورد علاقه من آن مثالی است که به وسیله یک آهنگر ساده بهائی ، برای باز کردن چشم یک ملای عالم، استفاده شد. آن ملا در ادامه تبدیل به یک بهائی شد و به وسیله عبدالبهاء، میرزا ابوالفضل (پدر همه معرفت ها [ابوالفضائل]) لقب گرفت !

این داستان شامل باران، فرشته ها و سگ ها می شود. اگر آن را نمی دانید، به خود لطف کنید و مدخل او[میرزا ابوالفضل] را در ویکی [پدیا] بخوانید.

هنگام بحث بر روی این عنوان جذاب در تالیسمان )تالار گفتگوی بهائی Talisman9)، یکی از اعضا این دیدگاه را مطرح کرد:

«مصون از خطا بودن به دست آمده به نتیجه نهایی ربط دارد نه به فرآیند تصمیم گیری. به عقیده من، اشتباه گرفتن نتیجه نهایی با فرایند، جایی است که تو و دیگران در این مساله به خطا رفته اید. همانگونه که پیشتر گفتم، تضمین بی خطا بودن به نتیجه نهایی بر می گردد و نه به فرایند. اهمیتی ندارد که گامهای فرایند می تواند چه نام گیرد.»

این مشابه دیگر پاسخ هایی بود که از دوستان بهائی دریافت کردم. اساسا ایشان می گویند که بیت العدل  از جانب خدا هدایت می پذیرد و بنا براین تصمیمات ایشان از خطا محافظت شده است. این دلیل این است که ایشان مصون از خطا هستند و اشتباه نمی کنند! نه به این خاطر که آنها دانای کل هستند بلکه همان گونه که داود آنرا (در قسمت نظرات اولین پست) آورده به این خاطر که ایشان «نجوای خداوند را در گوش جمعی خود» دارند. یا همان گونه که آن عضو تالار گفتگوی تالیسمان) در بالا بیان کرد، فرایند اهمیتی ندارد بلکه نتیجه نهایی مهم است.

این شکل عجیبی از منطق است که می توانم بفهمم . خیلی خوب بود اگر مغز من خشکیده بود یا ساده تر بگویم به اندازه یک زمانی «قابل جمع بندی کردن» نبود. اما با این اوصاف، لطفا به من اجازه دهید تا توضیح دهم چرا این توصیف را نارسا یافته ام.

اگر فرض کنیم که «فرایند» اهمیتی ندارد، پس الزام به دانای کل بودن به ظرافت کنارگذاشته می شود. این مزیت واضحی است که پیشنهاد ان دوست عرضه می کند. اگر چه، پیامد طبیعی آن چالشی بر طرف نشدنی برای ما  به وجود میاورد

اگر در نظر بگیریم که فرایند مهم نیست اما نتیجه نهایی اهمیت دارد، پس نتیجه قهری این است که فرایند را تاجایی که می توانیم ساده کنیم؛ به خصوص با درنظر گرفتن حجم زمان و منابعی که می تواند نیاز داشته باشد.

ممکن است حتی شخصی موذی پیشنهاد کند که فرایند به یک توپ جادویی ساده سازی شود. هر زمان که بیت العدل نیاز به یک تصمیم بی خطا دارد، تنها کاری که باید انجام دهد این است که توپ جادویی را تکان بدهد و جواب آن را بخواند. اگر معتقد هستیم که دست خدا درحال حاضر بیت العدل را به تصمیم مصون از خطا هدایت می کند، متعاقبا دست خدا توپ جادویی را نیز به تصمیم  مصون از خطا هدایت خواهد کرد.

اگر با توپ جادویی آشنا نیستید، گزینه دیگر دارت و تخته است. احتمالا جوابها باید به یک دیوار با نوار چسبانده شوند و یک عضو بیت العدل با چشمان بسته و درحالی که چرخیده است پرتابه تیز را به سوی «دیوار پاسخ» پرتاب کند؛ در حالی که ۸ عزیز دیگر برای در امان ماندن زیر میز باشند. چون خداوند مصون از خطا بودن را به نتیجه نهایی بخشیده است، دارت را هدایت می کند تا جواب درست را ایجاد کند. (و تماشاچیان بی گناه را هم محافظت نماید !)

شاید به این فرایندهای احمقانه بخندید اما تنها کاری که من می کنم بر اساس این منطق است که فرایند اهمیتی ندارد اما نتیجه مهم است.

امیدوارم تا الان روشن شده باشد که فرایندی که یک تصمیم بر اساس آن ساخته می شود نسبتا مهم است. می خواهم بگویم نتیجه نهایی مهم است ولی به عنوان تعمیمی طبیعی اطلاعاتی نیز که در فرایند استفاده می شود ارتباطی قوی با کیفیت تصمیم گیری دارد. به نظر می رسد که بیت العدل خود با این چنین ادعایی موافق باشد:

«همانند ولی امر [شوقی افندی]، وقتی از بیت العدل ارائه یک تصمیم خواسته می شود، نیاز دارد که حقایق به ایشان ارائه شود و همانند او، وقتی حقایق جدید ظاهر می شوند، شاید به خوبی تصمیم خود را تغییر دهد.»(بیت العدل اعظم- ۲۲ آگوست ۱۹۷۷)

این به نظر شبیه یک حس مشترک خوب قدیمی است. این جوری نیست؟

اما آیا بیت العدل می تواند اشتباه کند؟ خوب اگر به مانند بقیه ما انسانهای فانی، دانای کل نباشند و وابسته به کیفیت اطلاعاتی که به ایشان داده می شود باشند، به شکل طبیعی نتیجه می شود که این [مصون از خطا بودن صرفا] یک امکان است. اما در این نقل قول که سن مک گلن در قسمت نظرات آورده است، مدرکی نیز وجود دارد:

«ولی امر موظف است بر بازنگری در هر مصوبه ای- که از روی وجدان باور دارد با معنای سخنان بهاءالله تعارض دارد ، یا از روح آن سخنان دور است توسط ایشان (بیت العدل) اصرار ورزد». (شوقی افندی، نظم بدیع جهان آرای بهاءالله، ص ۱۵۰

و همان گونه که سن اشاره کرده است:

بنابراین تصمیمات بیت العدل می تواند بسیار عمیق تر از یک خطا کردن صرف و اشتباه باشد. ممکن است به جهت خطرناکی هدایت کند که از روح سخنان و ایات بهاء الله دور باشد. مانند هر کس دیگری که می تواند [اشتباه کند] . سخنان شوقی افندی دعوت به ایستادن روی صابون قطعیت های [=پافشاری روی قطعیت های لغزش پذیر] خود ما نیست، بلکه نیاز به فروتنی را به همه نشان می دهد.

باید اضافه کنم که آن چه شوقی افندی می گوید نسبتا هشدار دهنده است و توسط اکثر بهائیان به سادگی فهمیده نمی شود. از دید من، او می گوید نه تنها بیت العدل می تواند اشتباه کند، بلکه می تواند در خلاف جهت ماهیت تعلیمات بهاءالله حرکت کند. این مساله نوعی وخیم از موقعیتی است که او توصیف می کند. البته او این را در زمینه مسئولیت ولی امر در متعادل سازی اختیار و قدرت بیت العدل بیان می کند

همان طور که می دانید، ما اکنون ولی امری نداریم. آن مقام خالی باقی مانده است و مسئولیتها و وظایف آن نیز برآورده نشده است.

منتشر شده در  بهائی رنتس ، ۲۵ فوریه ۲۰۰۷ ، توسط baquia

خواندن 1114 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی