این ادعای پیشوایان بابی و بهائی در حالیست که از لوازم اعتقاد به این ادعا آن است که لقاءالله فراگیر نباشد؛ چرا که در این صورت، لقاءالله تنها برای کسانی که پیشوایان بابی و بهائی را دیده باشند، محقق خواهد شد و شامل کسانی که او را ندیده و نخواهد دید نمیشود. این در حالیست که بنابر آیات قرآن کریم، تمام انسانها امکان رسیدن به لقاءالله را دارا هستند: «... فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا [کهف/110]؛ پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريک نسازد».
اما به راستی اگر مقصود از لقاءالله دیدار پیامبران (و مخصوصاً پیشوایان بهائی) است، چرا باید اکثر انسانها از آن محروم شوند؟! چگونه میلیاردها انسان که هرگز پیشوایان بهائی را ندیدهاند، میتوانند به لقاءالله نائل شوند؟! آری؛ مدعیان بابیت و بهائیت که خود را خدا میپنداشتند، باید هم مقصود از لقاءالله را به دیدار خود تفسیر کنند.
پینوشت:
[1]. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: مؤسسهی مطبوعاتی اسماعیلیان، 1393، ج 8، ص 240.
[2]. قرآن کریم، سورهی مبارکهی: انعام/154؛ یونس/45؛ رعد/2؛ کهف/110؛ عنکبوت/5؛ روم/8؛ سجده/10؛ فصلت/54 و... .
[3]. حسینعلی نوری، ایقان، صص 111-110؛ علیمحمد شیرازی، بیان فارسی، باب 7، ص 31.
برای فهم بیشتر مفهوم لقاءالله نظر ایت الله مکارم شیرازی را بطور جمعبندی شده در ذیل می آوریم
در آیات متعددى از قرآن مجید که اشاره به قیامت و رستاخیز مى کند تعبیر به «لقاء الله» یا «لقاء ربّ» آمده است
این تعبیر بسیار پرمعنى و عمیق است، هرچند جمعى از مفسّران، بسیار ساده از کنار آن گذشته اند:
گاه گفته اند منظور از «لقاء الله» ملاقات فرشتگان خدا در قیامت است.
گاه گفته اند منظور ملاقات حساب و جزاء و ثواب او است.
و گاه گفته اند به معنى ملاقات حکم و فرمان او است.
و به این ترتیب هر کدام کلمه اى را در تقدیر گرفته اند، در حالى که مى دانیم تقدیر بر خلاف اصل است و تا دلیلى بر آن نباشد باید از آن پرهیز کرد.
بدون شک منظور ملاقات حسى پروردگار نیست، چرا که ملاقات حسى تنها در مورد اجسام است که داراى مکان و زمان و رنگ و کیفیات دیگرند، به طورى که مى توان آنها را با چشم ظاهر دید.
بلکه منظور یک شهود باطنى و دیدار و ملاقات روحانى و معنوى با خدا است، زیرا در قیامت حجاب ها کنار مى رود، و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنه ها و مواقف قیامت ظاهر و آشکار مى گردد که همه کس حتى کافران خدا را با چشم دل مى بینند، و او را دیدار مى کنند! (هرچند این دیدارها متفاوت است)
مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان چنین مى گوید: «بندگان خدا در شرائطى قرار مى گیرند که حجابى میان آنها و پروردگارشان نیست، زیرا طبیعت روز قیامت ظهور و بروز حقایق است، همانگونه که در آیه 25 سوره نور آمده: «وَیَعْلَمُونَ اَنَّ الله هُوَ الْحَقُّ الْمُبیْنُ «در آن روز مى دانند که خداوند حق آشکار است»(1)
جالب اینکه در حدیث مشروحى مى خوانیم مردى خدمت امام امیر مؤمنان على (علیه السلام) آمد و عرض کرد من درباره قرآن مجید به شک افتاده ام!
امام فرمود: چرا؟!
عرض کرد: در آیات بسیارى مى بینیم که قرآن سخن از ملاقات پروردگار در قیامت مى گوید، و از سوى دیگرى مى فرماید: لاتُدْرِکُهُ الاَْبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الاَْبْصارَ: «چشم ها او را درک نمى کند، و او چشم ها را درک مى کند» این آیات چگونه باهم سازگار است؟.
امام (علیه السلام) فرمود: اَللِّقاءُ هُنا لَیْسَ بِالرُّؤْیَةِ، وَالِّلقاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمیعَ ما فى کِتابِ الله مِنْ لِقائِهِ فَانَّهُ یَعْنى بِذلِکَ الْبَعْثَ:
«لقاء به معنى مشاهده با چشم نیست، بلکه لقاء همان رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان است، پس معنى تمام آنچه در قرآن تعبیر به لقاءالله شده است درک کن که همه به معنى بعث است(2).
در حقیقت امیرمؤمنان على(علیه السلام) مسأله لقاء الله را به چیزى تفسیر مى کند که شهود پروردگار از لوازم آن است، آرى روز رستاخیز روز برطرف شدن حجاب ها و کنار رفتن پرده ها، و ظهور آیات حق، و تجلى خداوند بر قلوب است، و از این تعبیر امام (علیه السلام) هر کس به فراخور حال خود مطلب را در سطوح مختلف درک مى کند، و همان گونه که گفتیم شهود باطنى اولیاء الله در قیامت با افراد عادى بسیار متفاوت و مختلف است(3)
فخر رازى در تفسیرش در اینجا بیان جالبى دارد، او مى گوید: «انسان در این دنیا به خاطر غرق شدن در امور مادى و تلاش براى معاش غالباً از خدا غافل مى شود، ولى در قیامت که همه این شواغل فکرى برطرف مى گردد انسان با تمام وجودش متوجه پروردگار عالم مى شود و این است معنى لقاءالله»(4و5)
این حالت ممکن است بر اثر پاکى و تقوا و عبادت و تهذیب نفس در این دنیا براى گروهى پیدا شود، چنان که در نهج البلاغه مى خوانیم: یکى از دوستان دانشمند على (علیه السلام) به نام «ذعلب یمانى» از امام علیه السلام پرسید «هل رأیت ربک»: «آیا خداى خود را دیده اى»؟!
امام (علیه السلام) فرمود افأعبد مالا ارى آیا خدائى را که نبینم پرستش کنم»؟!
و هنگامى که او توضیح بیشتر خواست امام اضافه کرد: لاتدرکه العیون بمشاهدة العیان ولکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان» «چشم هاى ظاهر هرگز او را مشاهده نکنند، بلکه قلبها به وسیله نور ایمان او را درک مى نمایند(6).
ولى این حالت شهود باطنى در قیامت براى همگان پیدا مى شود، چرا که آثار عظمت و قدرت خدا در آنجا آنچنان آشکار است که هر کور دلى هم ایمان قطعى پیدا مى کند(7)
پی نوشتهای این قسمت :
1- تفسیر المیزان جلد 15 صفحه 103 و جلد 10 ص 69.
2- توحید صدوق صفحه 267 (باتلخیص).
3- تفسیر پیام قرآن 5/44
4- «تفسیر کبیر فخر رازى» ذیل آیه مورد بحث.
5- تفسیر نمونه 17/359
6- نهج البلاغه کلام 179.
7- تفسیر نمونه 1/217