مبلّغان بهائیمدعی هستنند، پیشوایانشان در حکمی بدیع، به لزوم وحدت زبانها و گویشها امر کرده تا نزدیکی و تعاملات بشری گسترش یابد؛ همچنان که بهاءالله گفته است: «مسئله لسان (: زبان) بسيار مشكل شده زيرا لسان بسيار است و اختلاف حاصل شده بين جميع اقوام و طوائف و تا وحدت لسان حاصل نگردد ائتلاف مشكل و معاملات مختلّ است. هر انسان محتاج به لسانهای بسيار است تا بتواند بجميع بشر معامله و معاشرت و ملاقات نمايد و اين مستحيل است. زيرا آنچه تا حال در آكادمی معلوم و مسلّم شده هشتصد لسان معين گشته و از برای انسان تحصيل اين همه لسان ممكن نيست».(1)
باید گفت اساسا انسانها بر اساس نیاز خود در معاملات و گفتگوهای علمی و حتی در سیاست زبانهای مورد نیاز خود را فرا میگیرند . و تا کنون هم همینطور بوده است و البته مشکلی هم پیش نیامده است . ضمن آنکه اساسا زبان مادری هر قوم ، منطقه و کشور را نمیتوان نادیده گرفت و مردم دنیا را وادار به استفاده از یک خط و زبان واحد نمود ؟!
اما مبلغان بر اساس آموزه های فرقه ای معتقدند . یادگیری چند زبان، موجب تلف شدن عمر میگردد؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «از قبل فرموديم تكلّم بدو لسان مقدّر شد و بايد جهد شود تا به یکی منتهی گردد و همچنين خطوط عالم تا عمرهای مردم در تحصيل السن مختلفه (: زبانهای گوناگون) ضايع نشود و باطل نگردد و جميع أرض (: تمام زمین) مدینهی واحده (: شهر یگانه) و قطعه واحده مشاهده شوند».(2)
اساسا این آموزه در خود رهبران بهائیت با تناقض همراه است چرا که پیشوایان بهائی خود تالیفات را به چند زبان نگاشته اند و البته بدلیل عدم شناخت از زبان و ادبیات مورد استفاده متون آنها مملو از اغلاط ادبی است که بعدها مجبور به اصلاح آن شده اند . تصور کنید پیشوایان بهائی بدون کمترین اطلاع از زبان عربی از آن استفاده کرده و رهبران بعدی جامعه بهائی مجبور شدند به اصلاح نگارشی آن بپردازند . این در حالی است که پیامبر خوانده بهائیت (بهاءالله ) گفتهاند: «آنچه لدی العرش (: در پیشگاه الهی) محبوب آن است كه جميع به لغت (: زبان) عربی تكلم نمايند چه كه ابسط (: گستردهتر) از كل لغات است. اگر كسی به بسط و وسعت اين لغت فصحی (: فصیح) مطلع شود البته آن را اختيار نمايد».(3)
حالا باید گفت اگر اعتقاد به فصاحت و گسترده گی زبان عربی هست ، پس چرا پیشوایان بهائیت قوانین آن را زیر پا گذاشته و متون به اصطلاح وحیانی خود را به قدری سرشار از غلط نگاشتهاند که مجبور به اصلاح آنها شوند؟!(4) ثانیاً نه تنها زبان عربی، بلکه دستور به یادگیری تمامی زبانهای خارجی را به پیروانشان دادهاند: «از دير زمانی اراده متعاليه مولای عزيز بر اين تعلّق گرفته كه جوانان بهائی در فرا گرفتن لغت انگليزی (: زبان انگلیسی) در رتبه اولی و تحصيل لغت آلمانی (: زبان آلمانی) در رتبه اُخری (: بعدی) سعی و جدّيت تامّه مبذول دارند و در اين دو لسان غربی مخصوصاً انگليسی مهارت بسزا يابند».(5) و یا آنجا که از لزوم یادیگری زبانهای خارجی به کودکان سخن گفتهاند: «تعلیمات مکتب اطفال مفصّل است... تعلیم فنون مفیده و السن أجنبیه (: زبانهای خارجی)...».(6)
ما یاد گیری زبان خارجی را منفی نمیدانیم و بر آن تاکید داریم اما نمیتوانیم بپذیریم که رهبر یک آئینی که ادعای جهان شمولی دارد اعلام کند که وحدت زبان و خط داشته باشید و بعد بگوید یاد گیری زبانهای متعدد تلف کردن عمر است و به پیروانش بگید انگلیسی و المانی یاد بگیرید . در ادبیات این تناقض نامیده میشود البته برداشت دیگری از این افضات رهبران بهائی باید داشت و آن اینکه ، پیشوایان بهائی هرجا که پای منافع تشکیلاتیشان در میان بوده، شعارهای تبلیغاتی خود را فراموش کرده و در عین حال، در سیاه مشقهایشان، با افتخار خود را مُبدع تعلیمی معرفی میکردند که به جای ارائهی راهکار برای تحقق آن، احکامی نیز بر خلاف آن وضع کردهاند! به راستی اگر پیشوایان بهائیت یادگیری چندین زبان را موجب تلف شدن عمر برشمردند؛ پس چرا در عین حال پیروان خود را ترغیب به یادگیری این زبانها مینمودند؟!
یک زبان نوین دیگر در دستور یادگیری بهائیان زبان اسپرانتو است . در خبرها داشتیم که رهبران بهائی توصیه به فراگیری این زبان داشته اند .
«تاریخچه شکلگیری زبان “اسپرانتو” / اسپرانتو، زبانی بینالمللی است که برای نخستینبار در ۲۶ سپتامبر ۱۸۸۷میلادی با جزوهای با نام “یک زبان جهانی” که مؤلف آن، امضای مستعار اِسْپِرانْتو به معنای “امید”را برای خود انتخاب کرده بود، به جهان معرفی شد. مبدع این زبان، یک پزشک و لغتشناس لهستانی به نام “لوْدویک زامِنْهوف” بود که زبان ابداعیاش بعدها به همین نام مستعار یعنی اسپرانتو معروف شد. این زبان دارای دستورزبانی بسیار آسان است و تنها ۱۶ قاعده دارد. ادعا میشود که این زبان طبق آخرین روشهای کدگذاری علمی ساخته شده تا همه مردم جهان، حتی افراد ناتوان ذهنی یا نابینایان و ناشنوایان نیز بتوانند به آسانی آن را یاد بگیرند و با هم تفاهم برقرار کنند.
این زبان دارای ۲۹ حرف الفباست که از لاتین گرفته شده و به صورت استاندارد درآمدهاست. هر حرف فقط یک صدا دارد و هر چه نوشته شود، همان با تلفظِ استاندارد خوانده میشود. حرفی که نوشته شود و خوانده نشود در اسپرانتو وجود ندارد و هر قاعده این زبان، دارای یک علامت یا کدشناسی در خود کلمه است. این نوع ویژگیهای این زبان باعث شده تا فراگیری آن را آسانتر از زبانهای دیگر بدانند.»
به نظر میرسد بعد از حدود 150 سال از بیانات رهبران بهائی رهبران نوین این تشکیلات به فکر جایگزینی زبان اسپرانتو بعنوان زبان واحد مورد ادعای خویشند .
پینوشت:
1- عباس افندی، خطابات، مصر: فرج الله زکی الکردی، 1921 م، ج 1، ص 234.
2- اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بینا، 1986 م، ص 33.
3- پیام آسمانی ( از انتشارات پیام بهائی)، نشریّه ماهانه محفل روحانی ملّی فرانسه برای بهائیان ایرانی، 1988 م، نشر دوم، ج 1، ص 108.
4- خسرو دهقانی، خورشید ایقان پرتو درخشان عرصه ایمان، نسخهی الکترونیکی، ص 34.
5- اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، نسخهی الکترونیکی، باب: 25، صص 206-205.
6- هلن هورنبی، انوار هدایت، نسخهی الکترونیکی، شماره 494، ص 190.
حامد محمودی آذر 97