نکته : ابو القاسم افنان در کتاب عهد اعلی آورده: «بعد از شهادت حضرت باب ۲۵ نفر ادعا کردند که مظاهر حق اند یعنی هر یک من یظهره الله موعود میباشند…» سپس نام آنها را به شرح زیر میآورد: ۱- شیخ اسماعیل ۲- سید بصیر هندی ۳- میرزا اسدالله خویی ۴- ملا شیخ علی ملقب به عظیم۵ - سید علّا ۶- میرزا عبدالله متخلص به غوغا ۷- میرزا حسین قطب نیریزی۸- حاجی میرزا موسی قمی ۹- حاجی ملا هاشم کاشی ۱۰- حسین میلانی۱۱- ملا محمد نبیل زرندی و
حال چگونه یک من یظهرالله میتواند بیش از 25 نفر کاندید ادعائی داشته باشد خود جای ابهام بوده که تا کنون هم به آن پاسخ درست درمانی داده نشده است .
اما بعد ، میرزا حسینعلی نوری مازندرانی پیامبر خود خوانده بهائیان زمانی که در بغداد به حالت تبعید بسر می برد، در سال 1278 قمری برابر با 1861 میلادی کتابی در جواب سوالات حاجی سید محمد خال دائی علی محمد شیرازی و در اثبات ادعای علی محمد باب که خود را قبلاً از پیروان او می دانست، در طی دو شبانه روز نوشت. این کتاب معروف به رساله خالویه بود که بعدها به اسم ایقان نامیده شد.
حسینعلی مازندرانی با ذکر مطالب خلاف واقع و یک سلسله تحریفات در آیات و احادیث اسلامی در این مجموعه هدف انتقادات دانشمندان و افراد محقق و متدین قرار گرفته است. اما آنان که چشم و گوش بسته تسلیم عقائد مورد بحث میرزا حسینعلی نوری شده اند، ایقان را وحی منزل دانسته و اعتراف نموده اند که صاحب این کتاب می تواند ادعای خدائی کند.
میرزا حیدرعلی اصفهانی از پیروان فرقه ضاله بهائیت در کتاب بهجت الصدور صفحه 198 سطر 4 می نویسد: «یکی از بهائیان می گوید کتاب مبارک ایقان را فرستاد... کتاب را باز نمود و فرمود: تا حال کتاب به خوبی و تمامی و فصیحی این کتاب نوشته نشده است. انبیاء و حکماء و عرفا و علما کل عاجزند از آوردن یک سطر و یک مطلبش و صاحب این کتاب و لو ادعای خدائی کند حقش است و ثابت می فرماید و کل باید تصدیق نمایند».
حال سوال پیش میآید با کدام وعده وپیش بینی این ادعا ثابت شده است . ایا رفتار حسینعلی نوری با برادرش که به اصطلاح جانشین منصوب علی محمد بود اور را به این مقام رساند . یا دعوای قدرت آنچنانی که بیان رفتارهای آنان خارج از اخلاق و نزاکت است .اساسا با کدام ادله حسینعلی نوری میتواند ادعای من یظهرالهی ، پیامبری و نعوذبالله خدائی کند . انسانی که رهبری جریانات تروریستی علیه مخالفان اعتقادات خود را داشته است . تمامی امکانات فرقه و پیروانش را علیه مخالفانش حتی برادرش بکار گرفته و تناقض در گفتار وعملش آنچنان است که حتی جانشینانش هم از عهده رفع ورجوع آن برنیامدند . خود خوانده ای که حتی اقوام درجه یک اوهم او را در این حد نپذیرفتنند .
به نامه عزیه خانم خواهر حسینعلی نوری دقت کنید اونکاتی را یاد آور میشود که خوانندهمتوجه تعجب او و خنده دار بودن این ادعا کاملا نمایان است
عزیه خانم، خواهر حسین علی نوری، درباره ترورهای جناب بهاء الله می نویسد: «… با آن ادعای حسینی کردن، اشرار شمر کردار را به دور خود جمع نمودند. از هر نفسی که غیر از رضای خاطر از ایشان نفسی بر آمد، قطع کردند.
از هر سری كه جز تولّای ایشان صدایی برآمد، كوبیدند و از هر حلقی كه غیر از خضوع به ایشان حرفی بیرون آمد، بریدند و در هر دلی كه در او سوای محبت ایشان بود، شكافتند. اصحاب طبقه ی اول كه اسامیشان مذكور شد، از خوف آن جلّادان خونخوار، به عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب كربلاو نجف و برخی به اطراف دیگر هزیمت نمودند. سید اسماعیل اصفهانی را سر بریدند و حاجی میرزا احمد كاشی را شكم دریدند.
میرزا رضا خالوی حاجی سید محمد را مغز سرش را به سنگ پراكندند و میرزا علی را پهلویش را دریده به شاهراه عدمش راندند و غیر از این اشخاص، جمعی دیگر را در شب تار كشته اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره كردند…»