"ورقا به اتفاق پدر و برادر عازم ساحت اقدس شد والدش حاجي ملا مهدي در بيروت مريض و در مزرعه وفات کرد و ورقا با برادرش روانه عکا گرديد. در اولين دفعه اي که به حضور جمال اقدس ابهي جل کبريائه بار يافت و ديده اش به جمال مبين روشن شد هيکل انور به نظرش آشنا آمد و يقين کرد که قبلاً هيکل اکرم را زيارت کرده اما در کجا و چه موقع اين تشرف برايش حاصل شده معلومش نگرديد و چند نوبت که شرف متول يافت در آن مسئله حيران بود تا آنکه روزي هنگام تشرف به او خطاب فرمودند که ورقا ، اصنام اوهام را بسوزان ، جناب ورقا از اين بيان مبارک دفعه به ياد آورد که هنگام طفوليت شبي در خواب ديد که در باغچه منزل مشغول عروسک بازي است و در بين بازي خدا آمد و عروسکها را از دستش گرفته و در آتش افکند و او فوراً بيدار شد و صبح به پدر و مادر گفت که من ديشب خدا را در خواب ديدم ، والدين به او پرخاش کردند که اين چه حرفي است مگر خدا را مي توان ديد که تو او را ديده باشي و اين رؤيا به مرور زمان از خاطرش محو شده بود تا موقعي که جمال مبارک نام سوزاندن اوهام اصنام را بردند جناب ورقا به حکم تداعي معاني سوختن عروسک به يادش آمد و تعبير خود را در عالم شهود مشهود ديد.
منبع : (مصابيح هدايت- ج1- صفحات 158 و 159)
شرح ملاقات در دو لينک زير آمده است:
1- <http://coursesa.matrix.msu.edu/~bahai/areprint/authors/sulayman/masabih1/1sul158.gif>
2- <http://coursesa.matrix.msu.edu/~bahai/areprint/authors/sulayman/masabih1/1sul159.gif>
با تشکر از هموطن نکته پرداز سرکار خانم سپيده رضايي