رژیم صهيونيستی اسرائیل و بهائيت (بخش اول )

سه شنبه, 22 مرداد 1398 22:01 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : تا کنون در موضوع ارتباط و حمایت انگلیس و روسیه از فرقه ضاله بهائیت مطالبی را در پایگاه درج نمودیم . این مطالب اگر خداوند توفیق بدهد ادامه خواهد داشت . در مطلب ذیل به حمایت همه جانبه رژیمکودک کش و اشغالگر اسرائیل از فرقه ضاله بهائیت میپردازیم . گرچه این حمایت طولانی نبوده و از زمان اشغال و استقرار پیروان صهیونیست در سرزمین اشغالی فلسطین به بعد را شامل میگردد اما قابل بحث بوده و پهره واقعی رهبران بهائیت را آشکار میکند .

از فصول بسيار مهم در پرونده صهيونيستها روابط صميمانه و همگاري تنگاتنگ سران آن به طور اعم و رژيم اشغالگر قدس به طور خاص با بهائيت است. سرزميني که بيش از نيم قرن است صهيونيسم بر آن چنگ افکنده، از دير باز قبله‌ي بهائيان محسوب مي‌شود و افزون بر اين، سالها است مرکزيت جهاني بهائيت (بيت‌العدل اعظم) در آن کشور قرار دارد. از اين رو اين روابط حسنه، اختصاص به امروز و ديروز نداشته و از بدو تأسيس رژيم اسرائيل برقرار بوده است. اگر با تتبع و عمق بيشتري به موضع نگاه شود، مي‌توان ردپاي اين روابط را با آژانس يهود و سران صهيونيسم جهاني در دهها سال پيش از تأسيس رژيم اشغالگر قدس يافت.
پس از سقوط و تجزيه امپراطوري عثماني،‌فلسطين تحت قيمومت بريتانيا قرار گرفت تا چرچيل (وزير مستعمرات انگليس که خود را «يک وزير ريشه‌دار» مي‌خواند) به عنوان کمک به ايجاد «کانون ملي يهود» در فلسطين، مقدمات تأسيس دولت اسرائيل را فراهم سازد. در دوران قيمومت نيز تشکيلات بهائيت در فلسطين از تسهيلات و امتيازات ويژه‌اي برخوردار بود. به نوشته‌ي شوقي افندي، در آن دوران، «شعبه‌اي به نام موقوفات بهائي در فلسطين داير گشت و هر چيزي که به نام مقام متبرکه بهائي از اطراف عالم به اراضي مقدسه مي‌رسيد، از پرداخت عوارض و حقوق گمرکي معاف بود و همچنين موقوفات بهائي از پرداخت ماليات معاف بودند…».
پيدا است که استعمار بريتانيا اين امتيازات را رايگان در اختيار بهائيت قرار نمي‌دهد. طبعاً سران بهائيت خدمت شايان توجهي براي انگلستان و صهيونيسم انجام داده‌ بودند ، که مستحق اين همه عنايت و توجه ويژه شده بودند. براي درک بيشتر اين خدمات بايد کمي به عقب بگرديم: هرتزل بنيانگذار صهيونيسم مي‌کوشد که موافقت سلطان عبدالحميد را براي ايجاد يک مستعمره‌نشين صهيونيستي در فلسطين جلب کند، ولي او مخالفت مي‌کند و حتي از پذيرش هيئت صهيونيستي به رياست «مزراحي قاصو» که به همين منظور (همراه پيشنهادهاي جذاب و فريبنده) عازم باب عالي است خودداري مي‌ورزد او «همچنين يهوديان را مجبور مي‌سازد که به جاي اجازه‌نامه‌هاي معمولي، اجازه‌نامه‌هاي سرخ رنگ حمل کنند تا از ورود قاچاقي آنان و سکونتشان در سرزمين فلسطين جلوگيري شود.» (1) سرانجام به دليل همين مخالفتها است که به قول صلاح زواوي (سفير سابق فلسطين در تهران)، سلطان عبدالحميد تخت خود را به بهاي موضع خويش در قبال فلسطين از دست داد».(2) سالها بعد در اواخر جنگ جهاني اول با شکست عثماني، زمينه‌ي رخنه‌ي صهيونيسم به فلسطين فراهم شد و لذا در اواخر جنگ  جيمز بالفور، وزير خارجه‌ي لندن، مساعدت بريتانيا به طرح تشکيل کانون ملي يهودي در فلسطين را به صهيونيستها مي‌دهد (اعلاميه‌ي مشهور بالفور به روچيلد.
در اين حال فرمانده کل قواي عثماني که از نقشه‌هاي بريتانيا و صهيونيسم در مورد منطقه‌ي فلسطين اطلاع دارد،‌و عباس افندي و ياران وي را نيز در شامات و عراق و دست‌اندر کار کمک به ارتش بريتانيا مي‌بيند، تصميم به قتل وي و انهدام مراکز بهائي در حيفا و عکا مي‌گيرد، چرا که از نقش اين فرقه و رهبران آن در تحقق توطئه‌ها آگاه است. شوقي افندي رهبر بهائيان در اين زمينه در کتاب قرن بديع به صراحت خاطرنشان مي‌سازد که: جمال پاشا (فرمانده کل قواي عثماني) تصميم گرفت عباس افندي را به جرم جاسوسي اعدام کند. (3)
دولت انگلستان نيز متقابلاً به حمايت جدي از پيشواي بهائيان بر مي‌خيزد و لرد بالفور تلگرافي به ژنرال آلنبي فرمانده ارتش بريتانيا (در جنگ با جمال پاشا در منطقه‌ي فلسطين) دستور مي‌دهد که در حفظ و صيانت عبدالبهاء و عائله و دوستانش بکوشد و امپراتوري بريتانيا در تکميل اين اقدامات، توسط همين ژنرال آلنبي به عباس افندي لقب «سر» و نشان شواليه‌گري اعطا مي‌کند.
چندي بعد عباس افندي از دنيا مي‌رود و در حيفا به خاک سپرده مي‌شود. با انتشار خبر مرگ او سفارتخانه‌ها و کنسولگري‌هاي انگليس در خاورميانه اظهار تأسف و همدردي کرده و چرچيل (وزير مستعمرات انگليس) تلگرامي براي سرهربرت ساموئل ( صهيونيست سرشناس و کميسر عالي انگليس در فلسطين) صادر مي‌کند و از او مي‌خواهد مراتب همدردي و تسليت حکومت انگليس را به خانواده‌ي عباس افندي ابلاغ کند.
ساموئل خود با دستيارانش در تشييع جنازه‌ي عبدالبهاء حاضر شده و مقدم بر همه‌ي شرکت‌کنندگان حرکت مي‌کند.
تأسيس اسرائيل و منافع مشترک «بهاء ـ صهيون»
تشکيل رژيم اشغالگر قدس در سال 1948 در زمان حيات شوقي افندي اتفاق افتاد. چندین سال قبل از تاسیس رژیم صهیونیستی ، سازمان ملل کميته‌اي را براي رسيدگي به مسئله فلسطين تشکيل داد. شوقي افندی که بعد از مرگ عباس رهبریت بهائیه را در دست داشت ، طي نامه‌اي به رئيس کميته مزبور بر مطالب جالب توجهي از منافع مشترک بهائيت و صهيونيسم تأکيد ورزيد و ضمن مقايسه‌ي منافع بهائيت با مسلمانان و مسيحي‌ها و يهودي‌ها در فلسطين نتيجه گرفت که: «تنها يهوديان هستند که علاقه‌ي آنها نسبت به فلسطيني تا اندازه‌اي قابل قياس با علاقه‌ي بهائيان به اين کشور است زيرا که در اورشليم، بقاياي معبد مقدسشان قرار داشته و در تاريخ قديم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبي و سياسي آنان بوده است» (4)
 
مي 1946 انگلستان به قيمومت فلسطين پايان داد و همان روز شوراي ملي يهود در تل‌آويو تشکيل شد و تأسيس دولت اسرائيل را اعلام کرد. پس از آن شوقي‌افندي در پيام نوروز سال همان سال  نظر مثبت خود و قاطبه‌ي بهائيان را پيرامون تأسيس اسرائيل اين چنين تصريح کرد:« مصداق وعده‌ي الهي به ابناء خليل و وارث کليم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائيل در ارض اقدس‌، مستقر و به استقلال و اصالت آيين بهائي مفتخر و به ثبت عقدنامه بهائي ومعافيت کافه‌ي موقوفات بهائي در عکا و جبل کرمل و لوازم ضروريه‌ي بناي مرقد باب از رسوم يعني عوارض و ماليات دولت و اقرار به رسميت ايام تعطيلي بهائيان موفق و مؤيد شده است….» (5)
وي همچنين در تلگراف مربوط به تشکيل هيئت بين‌المللي بهائي (بيت‌العدل بعدي) تأسيس اسرائيل را تحقق پيشگويي‌هاي حسينعلي بهاء و عباس افندي شمرد و سپس بين ايجاد اين هيئت و تأسيس اسرائيل ارتباط مستقيم برقرار کرد و سه علت براي تأسيس اين هيئت بيان داشت که در رأس آنها، تأسيس اسرائيل بود.
اين مطلب بسيار عجيب و قابل توجه است ، ‌ زيرا چه رابطه‌اي است ميان مؤسسه‌اي که قرار است به عنوان بيت‌‌العدل، رهبري بهائيان را بر عهده گيرد با تأسيس يک رژيم نامشروع و جعلي؟! شوقي سه وظيفه را براي آن هيئت برمي‌شمارد که در رأس آنها : ايجاد روابط با اولياي حکومت اسرائيل قرار دارد و و ظيفه‌ي سوم نيز «ورود در مذاکره‌ با اولياي امور کشوري در باب مسائل مربوط به احوال شخصيه» است. او در جاي ديگر «استحکام روابط با امناي دولت جديد‌التأسيس ( اسرائيل)در اين ارض» را جزء وظايف هيئت بين‌المللي بهائي مي‌داند.
بدين ترتيب، شوقي افندي به عنوان «مبتکر ارتباط صميمانه با اسرائيل پس از تأسيس اين رژيم، روابطي را با آن بنا مي‌نهد که فصل مشترک آن، حمايت و اعتماد دو جانبه مي‌باشد زير او تأسيس اسرائيل را «مصداق وعده‌ي الهي به ابناء‌خليل و وراث کليم، ظاهر و باهر» مي‌خواند. هيئت بين‌المللي بهائي (جنين بيت‌العدل) در نامه‌اي که براي محفل ملي بهائيان ايران ارسال کرد به رابطه صميمانه شوقي با دولت اشغالگر صهيونيستي اذعان مي‌کند: ‌«روابط حکومت (اسرائيل) با حضرت ولي‌امر الله ( شوقي افندي) و هيأت بين‌المللي بهائي، دوستانه و صميمانه است و في‌الحقيقه جاي بسي خوشوقتي است که راجع به شناسايي امر( بهائيت) در ارض اقدس( فلسطين اشغالي)موفقیتهايي حاصل گرديده است.»
اما بشنويد از بن‌گوريون (نخست‌وزير اسرائيل، و رئيس جناح تندرو و به اصطلاح «بازها»ي آن کشور).
بن گوريون اين صميميت را ميان رژيم اسرائيل و قاطبه‌ي بهائيان، گسترده مي‌داند. در نشريه‌ي رسمي محفل ملي بهائيان ايران مي‌خوانيم: « با نهايت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائيت با اولياي امور دولت اسرائيل را به اطلاع بهائيان مي‌رسانيم و در ملاقات با بن‌گوريون نخست ‌وزير اسرائيل، احساسات صميمانه بهائيان را براي پيشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفته است: از ابتداي تأسيس حکومت اسرائيل، بهائيان همواره روابط صميمانه‌ با دولت اسرائيل داشته‌اند(6)
در همين راستا، اسرائيل امکانات ويژه‌اي در اختيار فرضه ضاله قرار مي‌دهد که شوقي گوشه‌اي از آن را بر شمرد. از جمله اينکه، دولت اسرائيل شعبه‌هاي محافل ملي بهائيان بعضي کشورها (نظير انگليس و ايران و کانادا) در فلسطين اشغالي را نيز به رسميت شناخت تا امکان فعاليت مستقل داشته باشند. وي سپس مطالبي را بيان داشت که نشانگر آن است که شايد رژيم صهيونيستي براي هيچ گروه ديگري اين قدر اهتمام نداشته و اين از ارزش و اهميت بهائيت براي آنان حکايت دارد: «با رئيس‌جمهور اسرائيل و نخست‌وزير و چند تن از وزراي کابينه و همچنين رئيس پارلمان آن کشور تماس و ارتباط حاصل گرديد و در نتيجه‌ اداره‌ي مخصوصي به نام اداره بهائي در وزارت اديان تأسيس گرديد و وزير اديان بيانات رسمي در پارلمان ايراد [کرد] و جنبه‌ي بين‌المللي امر و اهميت مرکز جهاني بهائي را تصريح نمود و در اثر اين جريانات، رئيس‌جمهور اسرائيل مصمم گرديد در اوايل عيد رضوان رسماً مقام مقدس اعلي را زيارت نمايد(7)
به تدريج نتايج ملاقاتهاي سياسي، جنبه‌هاي ملموس و عيني خود را نشان داد. يکي از نزديکان شوقي پس از ذکرحمايتهاي حاکم انگليسي فلسطين از بهائيان به عنايات صهيونيستها اشاره کرده مي‌گويد: «الان هم دولت اسرائيل همان روش را اتخاذ نموده و دستور رسمي داده شده است که از کليه عوارض و ماليتها معاف باشند»
البته دامنه‌ي حمايتها تنها بدينجا محدود نمي‌شد، بلکه معافيت از ماليات، «بعداً شامل بيت مبارک حضرت عبدالبهاء و مسافرخانه‌ي شرقي و غربي نيز گرديد عقدنامه بهائي به رسميت شناخته شد، وزارت اديان، قصر مزرعه را تسليم نمود و وزارت معارف اسرائيل، ايام متبرکه بهائي را به رسميت شناخت(8)
گفتني است که حکومت اسرائيل قصر مزرعه را براي سازمانهاي ديگري در نظري گرفته بود، اما با پيگري‌هاي شوقي و مراجعه‌ي مستقيمش به رؤساي حکومت اسرائيل، به اين فرقه اختصاص يافت.
در تقويت بهائيت، البته سران رژيم صهيونيستي نيز نقش داشتند و مثلاً پروفسور نرمان نيويچ، از شخصيتهاي سياسي و حقوقي دولت اسرائيل و دادستان اسبق حکومت فلسطيني، در زمان مسئوليتش، بهائيت را در شمار سه دين ابراهيمي (اسلام ـ مسيحيت و يهودي) به رسميت شناخت.
در  سالهای پس از پیروزی انقلاب وخصوصا سالهای اخیر نيز بهائيان و رژيم صهيونيستي روابط خود را ادامه داده و نسبت به گذشته، عمق و گستردگي بيشتري بخشيده‌اند که بحث از آن مجال ديگري مي‌‌طلبد.
شواهد فراوان فوق، به روشني و به نحوي غير‌قابل ترديد، از ارتباط عميق و گسترده ميان بهائيت و صهيونيسم،‌ به ويژه رژيم اشغالگر فلسطين، حکايت دارد.
عجيب است که بهائيان در سايتها و رسانه‌هاي مربوط به خويش، در مقابل سؤال (يا اعتراض) نسبت به پيوند اين فرقه با اسرائيل، با جسارت «کبک‌وار»! ادعا مي‌کنند که هيچ رابطه‌اي بين اين فرقه با صهيونيسم و اشغالگران فلسطين وجود ندارد و تمرکز بيت‌العدل اعظم بهائيان در اسرائيل پديده‌اي کاملاً تصادفي است! و هيچ ارتباطي به علائق و منافع مشترک طرفين ندارد!
اين شواهد بيش و پيش از همه، حجت را بر افراد عادي بهائيت تمام مي‌کند که حکم پياده نظام، سپر خاکريز و گوشت دم توپ را براي سران فرقه بازي مي‌کنند. آنان بايد بدانند که رهبرانشان چه وابستگي و پيوستگي عميقي با صهيونيستهاي غاصب و خون‌آشام دارند؟‌و از تشکيلات خود بخواهند که بابت اين همه وابستگي به جنايتکاران اشغالگر، توضيح قانع کننده بدهند.
با توجه به روابط وسيع و صميمانه و اعتماد مشترکي که ميان صهيونيسم و بهائيت وجود دارد. طبيعي است که جهان اسلام و آزادگان عالم، به حضور عناصر اين تشکيلات در بين خود با ديده‌ي سوءظن نگريسته و با ‌آنان برخورد طرد‌آميز پيش بگيرند و متقابلاً بديهي است که وقتي بهائيت، کاکل خود را اين گونه محکم به زلف صهيونيسم گره مي‌زند، نمي‌تواند ادعا کند که استقرار مرکزيت اين تشکيلات در اسرائيل، صرفاً به دليل قرار داشتن قبور سران فرقه در فلسطين اشغالي بوده و به اين دليل است که اسرائيل به عنوان قبله‌ي اهل بهاء برگزيده شده است.
با وجود اين پيوند عميق، بديهي است که بهائيان بايد در هزينه‌هايي که اسرائيل و صهيونيسم جهاني (در برابر خروش انقلابي مظلومان و محرومان جهان) مي‌پردازند، سهيم و شريک باشند.
پي‌نوشت‌ها:
1- اطلاعات سياسي ـ ديپلماتيک،
2- اطلاعات سياسي، همان،
3-  شوقي‌افندي، قرن بديع، تهران مؤسسه ملي مطبوعات امري،
4-  بهائيان، سيد‌محمد‌باقر نجفي، چاپ اول،
5-  توقيعات مبارکه، شوقي‌افندي، تهران مؤسسه ملي مطبوعات امري،
6-  تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، جواد منصوري، چاپ اول.
7- اخبار امري،
8- سالنامه جوانان بهائي ايران،

 

خواندن 515 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی