چرا بهائیت و بهائیان را مشرک میدانیم ؟

سه شنبه, 16 ارديبهشت 1399 07:25 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : در فرهنگهای فارسی از جمله در فرهنگ معین و عمید یکی از معانی مشترک " شرک " شریک دانستن برای خدا ، اعتقاد به تعدد خدایان آمده است

هذا کتاب من عند الله المهیمن القیوم الی الله العزیز المحبوب- این کتابیست از پیش خدای مهیمن قیوم به سوی خدای عزیز محبوب. این جمله ای است که علی محمد باب گفته و در واقع خود را خدا خوانده و برای خدای دیگر کتابت کرده است. در حالی که این جهان دارای یک نظم خاص است و همین ثابت می کند که یک خدا بیشتر وجود ندارد و بس.

 

در رساله للثمرة  می گوید: هذا کتاب من عند الله المهیمن القیوم الی الله العزیز المحبوب- این کتابیست از پیش خدای مهیمن قیوم به سوی خدای عزیز محبوب و میرزا بهاء از قول سید باب در کتاب بدیع  صفحه 14 تا 74  نقل می کند. (1)

چنانچه در مقامی می گویند: قوله عز ذکره قل تنزلت حتی قلت اننی انا ذر و دون ذر مثل ما اننی انا قلت انا رب و مربب کل ذی رب الی الاخر- بگوی من از مقام خود تنزل کرده و می گویم که من ذره و کمتر از ذره هستم مانند اینکه در مقام قوس صعودی می گویم من رب هستم و تعیین کننده خدایانم.

سپس بهاء قول او را به این طور توضیح می دهد که اگر بصیر باشی موقن می شوی که از اول ظهور تا حین ارتفاع غیر خود را مشاهده نفرموده اند به شأنی که چشم مبارک جز بر طلعت مبارک نیفتاده و این یک مقام از مقامات آن طلعت قدم بوده و ما اطلع به احد الا نفسه العلیم الحکیم... الخ.

پس معلوم می شود جناب باب خود را نقطه اولی وجود و مبدء اصلی موجودات دانستند، و موجودات دیگر را فروع و از مراتب اشعه و تجلیات خود می دانسته است.

باز در بدیع درباره سید باب می نویسد: مثلا به بعضی الواح فرستاده اند در صدر آن نازل هذا کتاب من عند الله المهیمن القیوم الی من یظهره الله انه لا اله الا انا العزیز المحبوب ... و همچنین در کتاب بعضی نازل- هذا کتاب من الله المهیمن القیوم الی الله المهیمن القیوم... و همچنین مخصوص بعضی الواح ارسال و در صدر آن هو انت  و انت هو نازل از جمله جناب ملا محمد علی زنجانی و دیگر در ذکر تکمیل مراتب توحید در اعداد کل شیء می فرمایند: لا الاه الا هو و لا الاه الا انا و لا الاه الا انت و لا الاه الا الذی و لا الاه الا ایای رب العالمین جمیعا و لا الاه الا ایاک رب العالمین جمیعا. (2)

خوب است که جناب باب روی سخا و کرم خود به دیگران نیز این مقام را اعطاء می کند، ولی به اندازه ای در مقام الوهیت سر مست می شود که تشخیص نمی دهد، منحصر کردن مقام الوهیت بر خود و رب العالمین بودن او منافی است با انحصار الوهیت برای شخص دیگر (لا الاه الا انت) و رب العالمین بودن دیگری و در لوح یوم تولد میرزا بهاء است و فیه استوی جمال القدم علی عرش اسمه الاعظم العظیم و فیه ولد من لم یلد و لم یولد .. الخ. (3)

در اینجا با کمال نادانی و وقاحت تصریح کرده است که میرزا بهاء مولود و والد  نیست و در عین حال در این هنگام متولد شده است.

البته در پاسخ این جمله به جز مسخره و خنده و یا سکوت چیزی نمی شود گفت. باز در صفحه 55 در ضمن لوح دیگر می گوید: بان هذه لیلة ولدت فیها حقیقة الرحمن و فیها فصلت کل امر ازلی... الخ.

دانشمندان می گویند: اسم رحمن چون شامل رحمت های دنیوی و اخروی و مادی و معنوی است قهرا مخصوص حضرت پروردگار متعال خواهد بود و در اینجا جناب میرزا بهاء حقیقت این اسم شریف شده است.

و در صفحه 307 در لوحی که مربوط به مقدمات تبعید از بغداد و خروج از خانه مسکونی  میرزا بهاء است می گوید: شهد طفلا رضیعا انقطع عن ثدی امه اخذ ذیل الله- مشاهده کرد طفل شیر خواری را که از پستان مادر دست کشیده و دامن میرزا بهاء را که خدا است گرفت.

و در صفحه 308 که مربوط به خروج میرزا از خانه است می گوید: فلما اراد الخروج عن الباب ذات الله العزیز الوهاب- و چون خواست ذات پروردگار که عزیز و بخشاینده است از درب خانه بیرون رود.

 جناب میرزا در این قسمت ذات الله عزیز وهاب شده است.

و چقدر جای تاسف است که ذات الله را ازبغداد تبعید می کنند.

در مکاتیب عبدالبهاء گوید: و بندگی عتبه سامیه اللهیه است و چون به این صفات موفق گردند نصرت ملکوت غیب ابهی احاطه نماید، ثانی فریضه اثبات وحدانیت جمال غیب ابهی و مظهریت کامله ربانیه حضرت نقطه اولی ... الخ. (4)

از این جملات که از قلم مبارک میرزا بهاء و عبدالبهاء صادر شده است فهمیده می شود که میرزا بهاء دارای مقام  وحدانیت غیبی بوده و بر همه چیز مسلط وبر هر چیزی مقتدر و توانا و همه ممکنات و موجودات به الوهیت و سلطنت و ربوبیت او معترفند و او پروردگار عزیز مختار است. (5)

اینست سر لوحه معارف  این طائفه و اینست قول پیامبران قرن اتم در حقیقت توحید و اینست حقیقت دعوت و آخرین هدف و مقصد نهایی جناب سید باب و میرزا بهاء.

 

پی نوشت:

1- للثمره، صفحه 7 تا 11

2- بدیع، صفحه 4 تا 77

3- رساله ی ایام تسعه، صفحه 50

4- مکاتیب، جلد 3 صفحه 504

5- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 18 تا 22

 

خواندن 530 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

آخرین ویرایش در چهارشنبه, 17 ارديبهشت 1399 06:27

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی