شجره خبیثه بابیت و بهاییت

یکشنبه, 26 مرداد 1399 05:14 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

خداوند کریم در قرآن ، فرهنگ خبیثه و بدعت آلوده را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد و استعمار ریشه این شجره خبیثه بدعت گزاری در دین است و شاخ و برگ های آن هم وهابیت و قادیانی و صوفیه و بابیت و بهائیت و فرقه های منشعب از این ها میباشند

 

استعمار از دیرباز برای سیطره بر کشور های اسلامی و از بین بردن نفوذ اسلام در سایر بلاد در حال برنامه ریزی و انجام فعالیت های جاسوسی و عملیات های مخرب بوده تا اسلام را در چشم ها بد جلوه دهد.

استعمار در راه تخریب چهره اسلام از هیچ کاری فروگزار نمیکرد ،از تغییر و تحریف در کلام بزرگان و مبارزه علنی با اسلام و مکتب شیعه مراحل مختلفی را در طول حیات سیاسی اسلام تجربه کرد و هر بار با هوشیاری و  ورود به موقع علمای اسلام و شیعه این توطئه ها خنثی و پیشگیری میشد.

تا اینکه استعمار سرانجام با این نتیجه رسید تا با مطالعه عملکرد خود و موانع بوجود آمده از طرف علمای اسلام و شیعه به نقاط ضعف خود و راه های نفوذ بر مسلمانان را شناسایی و برای نابودی اسلام گام بردارد.

در این راه به این نتیجه رسید که باور وجود منجی و ظهور مصلح کل که باور تمامی ادیان الهی هم هست ،مهمترین باور حیاتی شیعه میباشد که شیعه را قادر میسازد همه سختی ها و موانع را تحمل سازد که موانع ظهور را یک به یک پشت سر گزارد و به یمن و برکت ظهور مصلح جهانی که از نسل امامان معصوم علیهم السلام مورد باور شیعیان هست به حکومت جهانی اسلام و شعه برسند  .

استعمار پس از دانستن این نکته برای مقابله باین تفکر همانطور که قبلا گفته شد از دو راه تغییر و تحریف اعتقادات و مسخ چهره مهدی علیه السلام وارد این میدان مبارزه شد و برای خراب کردن چهره مهدی ، تخم دو رویی را با ایجاد بابیت و بهاییت همانند شجره خبیثه (1)  که قرآن  مثال میزنددر میان مسلمانان پراکنده کردند .

خداوند کریم در قرآن ، فرهنگ خبیثه و بدعت  آلوده را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده و قرار و ثباتی ندارد. و مَثَل سخن ناپاک که کلمه کفر است یا دعوت به عبادت اصنام و بُت ها و بدعت در دین ، مانند درخت ناپاکی است که جُنبان شده و بریده و جُثّه آن از روی زمین برکنده شده ، او را ثبات و استحکام نیست ، یعنی نه بیخ در زمین دارد و نه شاخ در هوا.

به عبارت بهتر استعمار همان ریشه این شجره خبیثه بدعت گزاری در دین است و شاخ و برگ های آن هم وهابیت و قادیانی و صوفیه و بابیت و بهائیت و فرقه های منشعب از این ها میباشند.

علیمحمد باب در سال 1260 با بنا گزاشتن بابیت و سپس پیشروی به سمت مدعیاتی همچون مهدویت و نبوت و رسالت و الوهیت راه را برای دیگر افراد باز نمود . پس از او پیروانش به فرقه های مختلفی تقسیم شدند و هر فردی مدعی وصایت و جانشینی باب شده و با ایجاد یک فرقه برای اغفال دیگران و پر کردن کیسه خود اقدام کردند.

بهائیت در ایران : در مقاله حاضر به بررسی برخی از فرق منشعب از بابیت خواهیم پرداخت.

در پی مرگ باب اختلافات فراوانی بین پیروان او بر سر ریاست این فرقه مواجب بگیر استعمار پیش آمد و هرکدام سازی کوک کرده و آواز ریاست این فرقه را سر داده و نام فرقه جدید را به نام خود تغییر دادند.

گروهی به دنبال میرزا اسدالله دیان که مدعی من یظهره اللهی بود راه افتادند و دیانی نام گرفتند.

گروهی هم با اینکه قرة العین زنده نیود اما دنباله راه او را گرفتند و خود را پیروان قرة العین دانسته و قرة العینی نام گرفتند.

گروهی هم بدنبال محمد علی بارفروشی که خود را برتر از دیگران میدانست رفته و خود را پیروان او دانسته و قدوسی نام گرفتند.

گروهی هم بدنبال هیچیک از این مدعیان نرفته و خود را پیروان راستین کتاب بیان نامیده و به بیان متمسک شده و نام بیانی گرفتند.

گروهی هم به تمام این گروه ها پشت پا زده خود را پیرو شهود وجدانی و درونی قرار دادند نام عمانی بر خود نهادند  .(2)

گروهی هم میرزا یحیی صبح ازل را وصی قانونی باب دانسته به پیروی از او برخواسته و اطاعتش را لازم دانسته و او را قبله ی خود قرار دادند  و نام ازلی گرفتند.

گروه دیگری هم بعد از ادعای من یظهره اللهی بهاء الله به او گرویدند و بهاء میگفت که منظور از من یظهره الله و بقیه الله که باب اظهار ارادت و نوید به آمدنش داده من هستم . پس از این ادعا افراد زیادی از بابیان به او گرویدند و بهائی نام گرفتند.

گروه دیگری نیز وجود داشت که خود بابیان و بهاییان برای مضحکه و خنده از آن نام میبرند و آن افرادی بودند که به دنبال نغمه ی جعفر کل شیئی بودند و کل شیئیی نام گرفتند . جریان از این قرار بود که علیمحمد باب در بیان و کلمات دیگر خود کلمه ی کل شیء را زیاد استعمال میکرد و این کثرت استعمال سبب شد که این شخص در یزد مدعی شد مقصود از کل شیء مظهری است که قبل از من یظهره الله باید ظهور کند و ان شخص من هستم.

او کتابی بر سبک کتاب بیان نوشته و بر پیروان خود عرضه نمود و کتابی هم در شرح حال باب نوشت که نامش را محمل بدیع در وقایع ظهور منیع ننام نهاد . عده ای از بابیان یزد و کرمان به او گرویده و کل شیئی نام گرفتند  .(3)

در پی اختلافاتی که بین میرزا یحیی و میرزا حسینعلی اتفاق افتاد اهل بهاء خود را ثابتین و ازلیان را ناقضین میخواندند.

اهل بهاء کتب ازل را برای تمسخر و استهزاء بدست گرفته در مجالس خود کلماتش را از بر میکردند و برای خنده و شادی در بین مجلس میخوانددند و بعد از کلمات باب سخنان بهاء را آیات الهی میدانستند.

بهاء الله برای اثبات خود دست به تالیف کتاب های زیادی زد که به برخی از آنها گذرا اشاره میکنیم:

نخستین کتابی بهاء ایقان نام دارد که در آن استدلالات برای حقانیت علیمحمد باب را ذکر کرده است و میگویند این کتاب را برای دعوت دایی باب به بابیت آن را انشاء کرده است

کتاب دیگر رساله هفت وادی که در ایام کناره گیری و ازلت او نوشته شده و مربوط به ایامی است که در سلیمانیه عراق بوده و به روش و منش تصوف و دراویش یزیدی سیر سلوک میکرده و مشتمل بر مواعظ و نصایح اخلاقی صوفیانه است.

او در بغداد ادعای من یظهری کرد و پس از آن کتاب بدیع را نوشت که از قول میرزا محممد علی صباغ یکی از پیروان خود به یکی از اتباع ازل که به قاضی معروف بود و در اسلامبول زندگی میکرد و برای رد بر ازل و اعتراض بر احوال و اعمال او نوشته شد.

آخرین و مهمترین تالیفات بهاء کتاب اقدس است  که بهاییان آن را کتاب مقدس و گواه پیامبری بهاء الله میدانند و آن را مهیمن بر جمیع کتب آسمانی و سایر الواح بهاء الله میدانند و این کتاب مشتمل بر احکام و اوامر و نواهی و حلال و حرام میباشد.

غیر از این کتاب ها الواح و مکاتبات بسیاری نیز داشته که در دست پیروان او بوده که بعدا به صورت کتابی جمع آوری شده مثل اشراقات،مبین،و...و مقاله کوتاهی بام کتاب عهدی هم بود که در آن وصایت خود به دو فرزند خود غصن اعظم و غصن اکبر را نوشته و حکومت را به آن دو یکی بعد از دیگری وصیت کرده است.

بعد از بهاء الله، نوبت به حکوت عباس افندی معروف به عبدالبهاء بر اغنام الله رسید او هم همچون سلف نا خلف خود نوشتن مقالات و کتب را معجزه خود میدانست و کتب بسیاری تالیف کرد.

مهمترین کتاب عبدالبهاء مفاوضات نام دارد و در آن مثل کشکول از هر دری سخن رفته و قسمتی از کتاب در اثبات صانع و لزوم مربي و تأثير انبياست و نيز حل بعضي مسائل مخصوصه‏ي به مذهب عيسوي در آن شده است.

یکی دیگر از کتب مهم او مقاله سیاح است که عباس افندی بدون تصریح به نام خود به عنوان مولف،استدلالی در تاریخ پرداخته و از این راه به اثبات حقانیت ادعای دروغین باب و بهاء میپردازد.

کتابی در سیاست نوشته و آن را رساله مدنیه نام نهاده و شرحی عربی بر بسم الله الرحمن ارحیم نوشته و به غیر اینها هم رسایل و مکاتبات و الواح فراوان دارد که مقداری از اها در کتابی به نام مکاتیب عبدالبهاء جمع آوری شده است.

گذشته از اين کتب که به قلم رؤسا تحرير يافته، از پيروان اين آئين نيز تأليفاتي از  خود گذاشته‏ اند که در حقيقت جزو کتب استدلاليه  برای اثبات حقانیت این فرقه ها به شمار مي‏رود و تقريبا همه متحد المعني است. معروفترين آن کتاب مرحوم ميرزا ابوالفضل گلپايگاني است که در جواب انتقادات شيخ ‏الاسلام قفقازيه نوشته و کتاب دلائل العرفان حاج ميرزا حيدرعلي و رساله‏ ي حاجي ميرزا محمد افشار است.

از محمد علي افندي جز بعضي مکاتيب که به دوستان و پيروان خود نوشته چيزي در دست نيست. از پيروان محمد علي افندي نيز چند رساله موجود است که بيشتر آن‏ها گزارش اختلافات داخلي و رد بر ثابتين و عبدالبهاست و مهمتر از همه کتاب «اتيان الدليل لمن يرد الاقبال الي سواء السبيل» است که در آن جا بيان شرک ثابتين را کرده و به موجب کتاب اقدس که مي‏گويد «من بدعي امرا قبل اتمام الف سنه‏اند کذاب مقتر» رد ادعاي عبدالبها را مي‏کند.

این بود آنچه از آن به شجره خبیثه یاد شد و سلسله بابیت و بهاییت نام گرفت و در برخی موارد حتی خود بهاییان هم اطلاع بر این موارد نام برده شده ندارند . چه اینکه آنها از مطالعه کتب منع شده اند و محدود به مطالعه چند کتاب خود هستند و آنچنان که نام اغنام الله توسط بهاءالله بر آنها نهاده شده باید همچون اغنام سر بزیر بوده و لم و بم و چرا و چگونه نکنند...!

 پی نوشت :

1- سوره مبارکه ابراهیم آیه 26
2- بهائيت در ايران ص 195.
3- خاطرات انحطاط و سقوط فضل الله
  مهتدی صبحی ص 130

 

خواندن 440 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی