رهبران بهائی برای پنهان کردن سوء پیشینه شرمآور خود که حاکی از تشکیل این فرقه نامشروع در آلودهترین بستر و رشد آن توسط سیاستهای پلید استعماری است و مهمتر از آن تداوم خدمت به اربابان خود، شعار عدم مداخله در امور سیاسی را به عنوان یک تعلیم دینی ارائه نمودند. میرزا حسینعلی بهاء در اقدس مینویسد: «لیس لأحد أن یعترِضَ علی الذین یحکمون علی العباد دَعوا لهم ما عندهم و توجّهوا الی القلوب؛ (1)کسی حق اعتراض بر کسانی که بر مردم را حکومت میکنند را ندارد. آنان را با آنچه نزدشان است رها کنید و به قلبها توجه کنید». وی در لوح ذبیح میگوید: «...ابدا در امور دنیا و ما یتعلق بها و رؤسای ظاهره آن تکلم جائز نه، حقّ جلّ و عزّ مملکت ظاهره را به ملوک عنایت فرموده، بر احدی جائز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد...».(2) عبدالبهاء نیز در تأیید سخنان پدر در ضمن الواح وصایا مینویسد: «ای احبّای الهی! باید سریر سلطنت هر تاجدار عادلی را خاضع گردید و سُدّه ملوکانه هر شهریار کامل را خاشع شوید. به پادشاهان در نهایت صداقت و امانت خدمت نمائید و مطیع و خیرخواه باشید و در امور سیاسی بدون اذن و اجازه از ایشان مداخله ننمایید؛ زیرا خیانت با هر پادشاه عادلی، خیانت با خداست...».(3) حال چگونه بهائیان در ایران ساز مخالفت با دولت و نظام را سر میزنند و و ابر قدرتها را تحریک کرده تا بر علیه این کشور چندین قطعنامه تصویب کنند در حالی که رهبران این فرقه گفتهاند: «میزان بهائی بودن و نبودن این است که هرکس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید، همین برهان کافی است که بهائی نیست. دلیل دیگر نمیخواهد».(4) پس بنابراین بهائیانی که در ایران ساز مخالفت با دولت و نظام را سر میدهند، با قوانین این کشور مخالفت میکنند و مرتب بیانیه در محکومیت این نظام صادر میکنند و خواستار داشتن نماینده در مجلس هستند و... به گفته رهبران خودشان، ایشان دیگر بهائی نیستند و از آئین بهائی خارج شدهاند.
اما در واقع مسئله به این سادگی و روشنی نیست، با نگاهی به تمامی دستورهایی که بهائیان را از دخالت در امور سیاسی بازمیدارد، به نکته ظریفی میرسید و آن اینکه در حقیقت، این یک دستور کاملا سیاسی از سوی تشکیلات رهبری این فرقه است. در واقع این امر، نه یک آموزه دینی، بلکه تاکتیکی سیاسی برای جلب نظر و استفاده از حاکمان و دولتمردان دیکتاتور است نه دولتهای مردمی و دینی مثل ایران؛ زیرا یک دیکتاتور، از مداخله تودههای مردم در سیاست بیم دارد و آن را تهدیدی برای حاکمیت خود تلقی میکند و میدانیم که اکثر رژیمهای معاصر با دوره شکلگیری بهائیت از این قبیل بودهاند. البته امروزه هم شاهد انواع حکومتهای استبدادی هستیم که از اینگونه دستورهای ظالمپرور استقبال میکنند.(5)
آنچه ملاحظه فرمودید بیتفاوتی آشکار بهائیان را به مصالح، استقلال و تمامیت ارضی مملکت نشان میدهد. آنان طبق دستور رهبرانشان، حاضر به هیچ نوع مساعدت و مشارکت با ملت ایران و جنبشهای استقلالطلب، آزادیخواه و ضد استعماری و دیگر ملتها در راه مبارزه با بیگانگان و متجاوزان نیستند. تأکیدهای مکرر محفل بهائیان ایران در طول سالهای 1325-1324 مندرج در نشریات «اخبار امری» و «نشریه هفتگی محفل روحانی بهائیان تهران»(6) ارگان رسمی بهائیان، مبنی بر مداخله نکردن در امور سیاسی، مستقیما در شرایطی از اوضاع سیاسی ایران تصریح میشد، که از یک سوی، ایران در برابر حساسترین لحظات سیاسی خود در جدایی آذربایجان از خاک ایران و حکومت متفقین قرار گرفته بود و از سوی دیگر خاک و استقلال مملکت، زیر ضربات بیگانگان بود بطوری که خون وطنخواهان ایرانی را به جوش آورده بود. محفل بهائیان ایران در چنین ایامی که طوایف انگلیس، آمریکا و روس به قلمروی این مملکت دست انداخته بودند، جمله برگزیده نشریه «اخبار امری» را در قسمت فوقانی نام نشریه، به این بیان عباسافندی اختصاص داده بود که: «بهائیان به امور سیاسیه تعلقی ندارند. و در حق کلّ طوائف و آراء مختلفه دعا نمایند و خیرخواهند».(7)هماکنون نیز بهائیان که مرکز آنها در اسرائیل قرار دارد، در مقابل جنایات و وحشیگریهای اسرائیل نسبت به مردم مظلوم و بیدفاع فلسطین ساکتند و با سکوت خود مهر تأییدی بر عملکرد این رژیم که از حامیان خود است میزنند. اما در واقع عدم مداخله در امور سیاسی، شاید خود سیاستی برای حفظ و گسترش بهائیت بود و امروزه عمل به این تعلیم نزد بهائیان ایران اهمیتی ندارد و ایشان مدام به مخالفت با نظام و دولت ایران میپردازند.
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس،بیتا و بینا، بند95.
2-عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، چاپ سوم، تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، 128بدیع، ص333.
3- همان، ص335.
4- مجله اخبار امری، ارگان رسمی بهائیان ایران، ش5، دی1325 هـ ش.
5-ر.ک: مقاله کاش همه بهائی میشدند، ویژهنامه ایام (جام جم)، 1386ش، ص40، به نقل از مجله اخبار امری، ش3، 1347ش، ص115-111.
6- مخصوصا در ش9، 1324 و 4، 5 و11 (مرداد، شهریور و اسفند) 1325.
7- مجله اخبار امری، شماره9، 1324ش.