میرزا بهاء برای اینکه اظهار علاقه و ارادت و محبت مردم را در مقابل اشخاص روحانی و رجال تقوی و فضیلت، نمی توانست پیش خود تحلیل کرده و مقامات معنویه و مراتب روحانیه و شخصیت آنان را نافذ ببیند، از راه های مختلف به مقام مبارزه و دفاع برخاسته و تا ممکن بود در میان مردم و علما و روحانیین فاصله انداخته است.
آری خود را مرسل انبیاء و مرسلین و خالق آسمان ها و زمین و فعال ما یشاء و اصل قدیم و ناسخ همه ادیان و افضل تمام بنی آدم می داند، و برای خود حتی عبادت کردن و سجده نمودن و متوجه شدن در حال پرستش را جایز بلکه واجب می داند، ولی در اینجا دست بوسیدن را تحریم کرده است.
در اقدس می گوید: قد حرم علیکم تقبیل الایادی فی الکتاب هذا ما نهیتم عنه من لدن ربکم العزیز الحکام- تحریم شده است بر شما بوسیدن دست ها و این چیزی است که از جانب خداوند عزیز و حکم کننده منهی شده است. (1)
بوسیدن دست های اشخاص پرهیزکار و دانشمند از لحاظ تجلیل مقام علم و تقوی در نظر اسلام مانعی ندارد، و تجلیل کردن از مقام تقوی و روحانیت و اظهار محبت و تواضع نمودن در مقابل مردم با معرفت و حقیقت در همه جا مطلوب و پسندیده است ولی در مسلک بهاء بوسیدن دست حرام شده است.
و شاید از این نظر باشد که موضوع علم و معرفت و تقوی و حقیقت به عقیده ایشان در خارج و در میان افراد متحقق نیست و از این لحاظ بوسیدن دست های دیگران تجویز نمی شود.
درست است ، اگر مسلک بهائیت رونق بگیرد، اثری از موضوع تقوی و روحانیت باقی نبوده و در محیط بهائیت یا در میان افراد بهائی مفهوم فضیلت و حقیقت تحققی نخواهد داشت، اینست که حرمت بوسیدن دست سالبه به انتفاع موضوع خواهد بود. (2)
اما اگر به تاریخ بهائیت نگاهی بیاندازی می بینی که عبدالبهاء از حکم پدر خود تخطی کرده و اجازه داده که دستش را ببوسند که حتی فیلم این خطای عبدالبهاء موجود است. پس می توان نتیجه گرفت چون در میان مسلمانان دست بوسی و احترام نسبت به مقامات روحانی بسیار شایع بوده و حسینعلی نوری خواست با این عمل مخالفت کند تا احترام گذاشتن نسبت به روحانیون اسلام کمرنگ شود، دست بوسیدن را به کل حرام کرد.
پی نوشت:
1- صفحه 10 سطر 11
2- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 2 صفحه 66 و 67