کلیدی‌ترین مناصب؛ هدیه شاه به بهائیان یا اگر انقلاب اسلامی رخ نمی‌داد بهائیت چه بر سر کشور می‌آورد؟

دوشنبه, 06 بهمن 1399 04:55 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : گسترش فعالیت بهائی‌ها و نفوذ آنان در دستگاه‌ها و ادارات دولتی سبب شد که مردم شهر‌های مختلف با ارسال نامه‌ها، مقامات دولتی و علمای تهران و شهرستان‌ها را از این وضع آگاه سازند و شکایات خود را به گوش آنان برسانند.

بهائیت، فرقه‌ای منشعب شده از بابی‌گری است؛ جنبشی که در سال ۱۲۶۰ هـ. ق، در شرایط پر بحران پس از شکست‌های پیاپی ایران و تحمیل عهدنامه‌های ننگین گلستان و ترکمنچای، با ادعا‌های گزاف جوانی شیرازی به نام سیدعلی‌محمد باب آغاز شد و به تدریج، با حمایت دست‌های پنهان و نیز، مدیریت جمعی از سرکردگان آن، مدعی نسخ دین اسلام شد و پایه فرقه‌ای را گذاشت که از اساس، با اندیشه‌های اسلامی و مذهب مردم ایران، در تضاد آشکار بود. به تعبیر حامد الگار، بابیه اصولاً همه برنامه‌های خود را برای جدال با مذهب شیعه و علمای آن، سازمان داد و این موضوع، برای مردمی که دین در تمام زوایای زندگی‌شان، تأثیری شگرف داشت، قابل تحمل نبود.

با این حال، بابی‌ها توانستند شبکه‌ای از وابستگان خود را پس از اعدام سیدعلی‌محمد باب، ایجاد کنند؛ شبکه‌ای که پس از اقدام به ترور ناصرالدین شاه در سال ۱۲۶۸ هـ. ق، مضمحل شد و با فرار بازماندگانش به عثمانی و سپس، انشعاب دو فرقه ازلی و بهائی از آن، مسیری به ظاهر متفاوت، اما در باطن مانند گذشته را پیش گرفت. شواهد تاریخی گویای آن است که جریان بابی‌گری، از ابتدا ارتباطاتی با بیگانگان برقرار کرده‌بود. عبدا... شهبازی معتقد است که این ارتباط از طریق کمپانی‌های انگلیسی تجارت تریاک که دایی‌های باب، به عنوان حامیان او، نقشی مهمی در چرخه فعالیت اقتصادی آن‌ها ایفا می‌کردند، برقرار شد. دلیل این ارتباط هر چه باشد، تردیدی نیست که بابیه و سپس بهائیت، سخت مورد توجه استعمار قرار گرفت و حمایت‌های روسیه تزاری و سپس بریتانیا از آن، زمینه تثبیت موقعیت اعضای فرقه را در عکا (در فلسطین) و نیز ایران، فراهم کرد. وابستگان این فرقه، با اوج‌گیری انقلاب مشروطه، رخت و ریخت عوض کردند و توانستند، نفوذ گسترده‌ای در برخی جریان‌های آن عصر پیدا کنند. با این حال، اوج‌گیری نفوذ این فرقه وابسته، در دوره پهلوی رقم خورد؛ پهلوی‌ها و به خصوص، محمدرضا پهلوی، امتیاز‌ها و مناصب کلیدی فراوانی را به بهائیان واگذار کردند. برخلاف ادعای امروز سرکردگان این فرقه، بهائیان در دوره پهلوی دوم، اداره تمام ارکان کشور را در اختیار داشتند و نفوذ آن‌ها در بدنه اداری کشور و نیز، تصرف مناصب کلیدی از سوی وابستگان به فرقه، اظهر من الشمس بود. در ادامه به ابعاد مختلف نفوذ بهائیان در ساختار رژیم پهلوی و مناصبی که به آن‌ها واگذار شده بود، اشاره خواهیم کرد.
نفوذ در ساختار آموزشی کشور
بهائیان در آموزش و پرورش ایران دوره پهلوی، به عنوان کلیدی‌ترین سازمان تربیت نسل آینده کشور، نفوذی گسترده داشتند؛ تا آن‌جا که در دوره امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر بهائی شاه، وزارت آموزش و پرورش به فرخ‌رو پارسا، از خانواده‌های قدیمی بهائی و طرفداران سرسخت این فرقه واگذار شد. خاندان پارسا، از دیرباز نقش مهمی در سیاست‌های دین‌زدایانه پهلوی‌ها داشتند. مادر فرخ‌رو، معروف به فخرآفاق، از طرفداران سرسخت کشف حجاب بود و در دوره رضاشاه، نشریه‌ای برای ترویج مظاهر غربی، میان بانوان ایرانی، منتشر می‌کرد. فرخ‌رو پارسا، در دوران تصدی وزارت آموزش و پرورش، از هیچ اقدامی برای حذف مظاهر مذهبی در مدارس ایران، فروگذار نکرد. بیشتر معاونت‌های کلیدی وزارتخانه او، در اختیار اعضای فرقه بهائیت بود. فرخ‌رو در نشست‌هایی که با فرهنگیان داشت، به شدت علیه حجاب و دختران محجبه واکنش نشان می‌داد و انتخاب این پوشش را نشانه عقب افتادگی می‌دانست. او که در رشته پزشکی تحصیل کرده بود، ترجیح داد طبابت را رها کند و در راستای اهداف فرقه، به فعالیت در عرصه فرهنگ بپردازد. منصب‌داری بهائیان در عرصه‌های آموزشی دوره پهلوی، به ساختار‌های آموزش عمومی محدود نمی‌شد؛ آن‌ها در مراکز آموزش عالی هم عهده‌دار مناصب کلیدی بودند. علی‌محمد ورقا که در تشکیلات بهائیان، رتبه بالایی داشت، در دانشگاه تهران مسئولیت کلیدی داشت و حتی به تبلیغ مرام خود بین دانشجویان می‌پرداخت.

بهائیان؛ منصب‌داران دربار و دولت پهلوی

بهائیان در دربار محمدرضا پهلوی، بیش از هر جای دیگری نفوذ داشتند. حسین فردوست در خاطراتش، از رغبت فراوان شاه به واگذاری مناصب دربار و دولت به بهائیان، سخن گفته و معتقد است که وی بهائیان را افرادی وفادار به خود می‌دانست. هرچند این تصور شاه، به دور از واقعیت و برخاسته از ذهنیت خاص او بود، اما همین موضوع سبب شد که اطرافیان وی را، عموماً بهائیان سرشناس تشکیل دهند. به استثنای اسدا... علم، دو نخست‌وزیر مورد علاقه محمدرضا پهلوی، یعنی عبدالحسین هژیر و امیرعباس هویدا، هر دو بهائی بودند. هویدا، بعد‌ها و پس از پایان دوره ۱۳ ساله نخست‌وزیری‌اش، وزیر دربار شد. عبدالکریم ایادی، مشهور به راسپوتین دربار ایران، یکی از سران فرقه بهائیت بود و پزشک مخصوص محمدرضا پهلوی محسوب می‌شد. فردوست در خاطراتش، ایادی را دارای بیش از ۴۰ منصب مهم و کلیدی معرفی می‌کند. ایادی که در برقراری روابط غیراخلاقی شاه نیز، نقشی ویژه ایفا می‌کرد، همه جا همراه محمدرضا پهلوی بود و جایگاهی اساسی در حمایت از دیگر بهائیان منصب‌دار دوره پهلوی داشت؛ تا جایی که گزارش‌های موجود نشان می‌دهد، ایادی دست کم دو بار، منصب نخست‌وزیری را برای هویدا حفظ کرده است. او در معرفی وزرای کابینه هویدا، آخرین نظر را می‌داد؛ با سفارش او، منوچهر شاهقلی به وزارت بهداری رسید، فرخ‌رو پارسا وزیر آموزش و پرورش شد و منوچهر تسلیمی و منصور روحانی، به ترتیب، عهده‌دار وزارت بازرگانی و کشاورزی شدند. این تیم که تمام اعضای آن را بهائیان متعصب تشکیل می‌داد، به تدریج و طی دوران طولانی نخست‌وزیری هویدا، کامل شد و حلقه سلطه‌گری این فرقه ضاله بر کشور را تکمیل کرد. در همین دوره بود که بحرین از ایران جدا شد و سیاست‌های فرهنگی مبتنی بر دین‌زدایی و گسترش فساد و فحشا، در همه جوانب به اجرا در آمد.

یکه‌تازی مافیای بهائیت

با حمایت ایادی و پشتیبانی هویدا، تنها مناصب کلیدی توسط بهائیان اشغال نشد؛ آن‌ها با رانتی که به دست آورده بودند، شبکه‌ای گسترده و مافیایی را ایجاد کردند که در تقویت جایگاه اقتصادی فرقه در داخل ایران و پشتیبانی مالی از سرکردگان آن که در فلسطین اشغالی مستقر بودند و با صهیونیست‌ها روابط نزدیکی داشتند، نقش ویژه‌ای داشت. در رأس این شبکه مافیایی، هژبر یزدانی فعالیت می‌کرد. او که از بهائیان منطقه سنگسر سمنان بود، با در اختیار گرفتن سهام بانک‌های بزرگ کشور، برای خودش گارد مسلح استخدام کرد و کار را به جایی رساند که اراضی اهالی مسلمان سنگسر را به زور تصاحب و به بهائیان واگذار کرد. افزون بر او، رادیو و تلویزیون نیز، در اختیار ثابت پاسال، یهودیِ بهائی شده قرار داشت و او نیز، در راستای سیاست مد نظر سرکردگان فرقه، همان مسیری را طی می‌کرد که دیگر اذناب بهائی در کشور طی می‌کردند. بهائیان در ساواک نیز، حضوری فعال داشتند. پرویز ثابتی، رئیس اداره امنیت داخلی ساواک که مسئولیت سرکوب انقلابیون و شکنجه بازداشت‌شدگان را برعهده داشت، از اعضای فرقه بهائیت بود. او که سال‌ها در سازمان امنیت رژیم شاه منصبی کلیدی در اختیار داشت، در بسیاری از جنایات رژیم به ایفای نقش پرداخت.

 

خواندن 368 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی