حبیب الله ثابت عنصر بهائی که اقتصاد حاکمیت پهلوی دوم را در دست داشت که بود

یکشنبه, 26 بهمن 1399 05:33 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : حبیب الله ثابت معروف به «ثابت پاسال» در 1282 شمسی در یک خانواده متوسط در محله کلیمی های تهران به دنیا آمد. اجداد او همگی یهودی بودند، اما پدرش که یک پارچه فروش دوره گرد بود، در اواسط عمر به فرقه بهائیت پیوست. ثابت همیشه طوری صحبت می کرد که در خانواده فقیری بزرگ شده است؛ در حالی که در مدرسه سن لویی که دبیران فرانسوی و شهریه بسیار بالایی داشت، تحصیل کرده بود و در محله امیریه یکی از بهترین محله های تهران- ساکن بودند. در هر صورت به گفته خودش برای خرید دوچرخه، برای طی مسیر طولانی خانه تا مدرسه به هم­شاگردی هایش درس خصوصی می دهد و دوچرخه دست دوم بدون لاستیکی تهیه می کند حتی برای تهیه لاستیک دوچرخه، شاگرد مغازه تنها دوچرخه ساز تهران؛ یعنی محمدتقی خان می شود.

بعدها اولین اتومبیل یا همان کالسکه آتشی را با شراکت همان محمدتقی خان از انگلیسی ها که بعد از جنگ جهانی دوم در قزوین کمپ زده بودند- می خرند و به تهران می آورند. به همین ترتیب از چرخاندن مردم دور میدان توپخانه و مسافرکشی در جاده شمیران و رانندگی برای دختر ناصرالدین شاه صاحب چند اتومبیل دیگر می شود و یک گاراژ می خرد. به گفته خودش پس از خرید گاراژ به فرانسه می رود و دو کامیون می خرد و با پشتوانه دایی خود که وزیر پست و تلگراف بود، انحصار حمل نامه های پستی را در شمال که تا آن زمان با الاغ و قاطر انجام می دادند- از رضاخان می گیرد. اتومبیل های حمل مرسولات پستی با سرمایه مرکز بهائیان ایران خریداری می شود؛ چرا که به دستور شوقی افندی، اعضای این فرقه مکلف بودند با انجام فعالیت های اقتصادی، توان و اقتدار فرقه خود را بالاتر ببرند. کارگزاران حکومت رضاخان نیز با همین هدف، امتیاز حمل مرسولات پستی سراسر کشور را به سران این فرقه واگذار کردند و حبیب ثابت از سوی بهائیان اداره امور آن را عهده­دار شد.

بهائیان در راستای تقویت اقتصادی فرقه خود، دستورالعمل شرکت های زنجیره ای خاصی در سراسر جهان به نام شرکت امنا صادر کردند. اولین شرکت امنا در 1308 شمسی در آمریکا و پس از آن در ایران آغاز به فعالیت کرد. وظیفه این شرکت بر اساس اظهارنامه­ای که در آمریکا و کانادا به ثبت رسیده، عبارت بود از: عقد قراردادهای اقتصادی، قبول وصیت نامه ها، پذیرفتن موقوفات و انجام معاملات تجاری. تمام فعالیت های اقتصادی حبیب الله ثابت با برنامه ریزی و سرمایه شرکت امنا اداره می شد، نه سرمایه شخصی.

تشکیلات جهانی بهائیت برای انجام تبلیغات خود نیازمند بودند وجوهاتی که اعضای این فرقه می پرداختند، به شکلی سرمایه گذاری کنند؛ از این رو نمایندگی انحصاری کارخانجات مختلف را می گرفتند و اجناس تولیدی را برای ثابت می فرستادند. او با فروش آنها سودی را که به دست می آورد، در اختیار مجمع بهائیان و مشرق الاذکار اعظم در فلسطین اشغالی می گذاشت و سهمی از آن برای خود برمی داشت.

ثابت پس از فعالیت در بازار اتومبیل ایران، به راهنمایی مجمع و با سرمایه بهائیان، در زمینه فروش ماشین آلات نجاری مشغول به کار شد. او به عنوان پیش قدم در این زمینه، کارخانجات مبل ثابت را به راه انداخت و نجاری صنعتی را وارد ایران کرد.

در آن ایام رضاخان تأکید زیادی داشت که مظاهر زندگی مردم غربی شود و برای آن تبلیغ زیادی می کرد. بر این اساس مبل و صندلی در خانه های ایرانی جای خاصی پیدا کرد و وسیله فخرفروشی اشراف و قشر جدید سرمایه دار شد. ثابت نیز به نمایندگی از سوی بهائیان می کوشید تا با رواج فرهنگ مصرف­گرایی، نهایت بهره برداری را به نفع خود نماید. او در اوج جنگ جهانی دوم به آمریکا رفت. خودش می گوید: «جنگ جهانی دوم که پیش آمد، به نظرم رسید که با همسر و بچه هایم به آمریکا بیایم و ساکم آمریکا بشوم تا جنگ تمام بشود... آنچه من در آمریکا به آن علاقه پیدا کردم، نحوه زندگی آمریکایی ها، ساختمان ها، کارخانجات و صنایع آن بود که خیلی برایم تعجب آور بود و همان وقت فکر کردم باید آن ها را به مملکت خودمان ببرم.» اما روزنامه فاینشنال تایمز درباره این دوره از اقامت او در آمریکا و شغلش می نویسد: «حبیب الله ثابت که یک نجار و راننده کامیون بود، در 1941 به آمریکا آمد و در نیویورک اقامت گزید. او به زودی حرفه جالبی را پیشه کرد و لباس های کهنه و دست دوم آمریکایی را می خرید و آن ها را می شست و تمیز می کرد و به ایران می فرستاد. این کار سود خوبی را نصیب او کرد.» ...

ثابت پس از پایان جنگ جهانی دوم و در اوایل دهه 1330 شمسی مجدداً به ایران بازگشت، اما دلیل اصلی بازگشت وی به ایران یک موقوفه 278 میلیارد دلاری بود.

در 1324 شمسی یکی از بهائیان به نام حاج غلامرضا امین، طبق یک وصیت نامه رسمی و محضری، کلیه دارایی و املاک خود را که طبق صورت برآورد شده در آن زمان، بیش از 278 میلیون دلار ارزش داشته، به شوقی ربانی رهبر بهائیان- بخشید. وی بر اساس همین وصیت نامه هفت فرزند و همسر خود را از ارث محروم کرد و تنها یک خانه به همه آنان داد.

پس از اینکه این ثروت عظیم در اختیار رهبران بهائی قرار گرفت، تصمیم گرفتند تا آن را به کار بیندازند. به همین دلیل از ثابت دعوت کردند تا به ایران برگردد و از این سرمایه بهره برداری کند.

ثابت در دوره جدید فعالیت های اقتصادی خود پس از کودتای 28 مرداد 1332 به عنوان مباشر شرکت امنا، سرمایه ای بسیار وسیع تر در اختیار داشت. علاوه بر این از طرف آمریکایی ها مأموریت داشت تا برای تولیدات آنها در ایران بازار مصرف ایجاد کند؛ بنابراین بیش از 99 درصد از اجناسی که شرکت های متعلق به پاسال به ایران وارد می کردند، از پپسی کولا گرفته تا تلویزیون های R.C.A و کارخانجات لاستیک جنرال و انواع مختلف لوازم آرایشی، همگی ساخت آمریکا و متعلق به کارتل ها و تراست هایی بود که سهام آن ها به جیب یهودیان صهیونیست واریز می شد.

او پس از بازگشت به ایران در سال 1334، نخستین کارخانه تولید پپسی را در تهران راه اندازی کرد. در زمان راه اندازی کارخانه متوجه شد که پیش از او یک سرمایه دار دیگر قصد تأسیس این کارخانه را داشته و ماشین آلات مربوط به آن را خریداری کرده و به گمرک فرستاده است. حبیب ثابت با کمک دوستان آمریکایی خود وشبکه نفوذ بهائیت که در تمام ارکان رژیم نفوذ داشت، ترتیبی داد تا برای دو سال ماشین آلات کارخانه رقیب در گمرک ایران بلاتکلیف بماند.

کارخانه پپسی بنا به گفته ثابت، سالانه بیش از 80 میلیون تومان سود روانه جیب او و شرکایش می کرد؛ آن هم در 1334، البته روزهای رونق پپسی زیاد طول نکشید و زمانی که مردم با روشنگری علما پی بردند که ثابت بهائی است، آن را تحریم کردند و با وجود محافظت شدید سربازان نظامی و مأموران شهربانی، چندین بار کارخانه را آتش زدند.

پس از آنکه در روزهای تاسوعا و عاشورای 1334 کارخانه را آتش زدند، حسین علاء نخست وزیر- و اسدالله علم- وزیر کشور وقت- تأسف خود را اعلام کردند و شخص فرماندار نظامی تهران در محل حاضر شد. این رفتار برای کارخانه ای که محصولات آن از نظر علما تحریم شده و در ورطه ورشکستگی قرار داشت؛ تأمل برانگیز بود.

تأسیس فرستنده های تلویزیونی و بهره برداری از آن ها از برنامه های آمریکایی بود که ثابت برای اجرای آن انتخاب شده. دو سال پس از کودتای 1332، مطالعات اولیه برای ورود تلویزیون به ایران انجام شد و در 1335، به طور رسمی اعلام شد که تلویزیون تهران قبل از نوروز 1337 آغاز به کار می کند؛ همچنین لایحه ای به تصویب مجلس های سنا و شورای ملی رسید که در آن ابزارآلات فرستنده و گیرنده های تلویزیونی از عوارض گمرکی معافیت پنج ساله گرفتند. براساس همین لایحه عوارض 49درصدی گمرک برای دستگاه های گیرنده تلویزیونی بخشوده شد.

پروژه تأسیس فرستنده تلویزیون را یک کمپانی آمریکایی به نام R.C.A به عهده گرفت. این کمپانی تمام وسایل لازم، حتی نقشه های ساختمانی فرستنده تهران را از پیش آماده کرده بود؛ همچنین انحصار واردات و فروش دستگاه های گیرنده تلویزیونی به این شرکت واگذار شد و به مدت پنج سال از پرداخت مالیات معاف شد. در نتیجه از هزار و 500 تومان که قیمت یک دستگاه تلویزیون بود، 600 تومان به جیب کمپانی و نماینده اش حبیب الله ثابت- ریخته می شد که در طول 11 سال فروش در ایران، میلیاردها تومان شد؛ زمانی که حقوق یک مدیر کل 500 تومان بود و شخص نخست وزیر 2هزار و 500 تومان حقوق می گرفت.

ایجاد این فرستنده چنان پرسود بود که ثابت در 1338 دومین فرستنده را در آبادان ایجاد کرد و تا 1347 صاحب هر دو فرستنده بود و هر برنامه مخرب و مفسدی را که می خواست از این طریق وارد ذهن جوانان ایرانی می کرد تا اینکه با لایحه دولت، مالکیت فرستنده های تلویزیونی در اختیار دولت قرار گرفت. از آن پس ثابت با حداکثر استفاده و سازش با جمشید آموزگار وزیر دارایی وقت که او هم بهائی بود- به بالاترین رقم فرستنده های خود را به دولت فروخت. ثابت زمین های فرستنده تهران را به صورت رایگان از دولت گرفته بود، اما به هنگام واگذاری نه تنها قیمت این زمین ها را به زور از دولت گرفت؛ بلکه ده ها میلیون تومان به عنوان سرقفلی ساختمان تلویزیون از دولت مطالبه کرد.

یکی از دلایلی که حبیب ثابت بیش از حد ثروتمند شد، استفاده از امکانات دولتی، وام های بانکی و اعتبارات داخلی و خارجی بود. بانک توسعه و معدن یکی از تأسیساتی بود که برگشت وجوه کالاها و ماشین­آلات و موادی را که به ایران وارد می شد، برای کشورهای سرمایه دار تضمین می کرد. بخشی از سرمایه اولیه این بانک را چند سرمایه گذار نظیر حبیب ثابت، حسین همدانیان، ابتهاج و القانیان تأمین کردند. آن ها با اعتبارنامه ها و ضمانت های بانک مذکور از آمریکا کالا وارد می کردند. این ضمانت نامه ها اغلب اوقات از کل سرمایه ای که آن ها در بانک داشتند، بیشتر بود.

او در 1340 خود را بازنشسته کرد، اما همچنان در کادر مرکزی شرکت امنا عضو بود و موقوفات بهائیت را دراختیار داشت.

منبع : کتاب بهائیت در دوره پهلوی تالیف سرکار خانم زهرا رجبی متین

خواندن 428 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی