واکاوی تاریخی : چرا عباس افندی لقب سر گرفت ؟

سه شنبه, 05 اسفند 1399 06:32 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم
واکاوی تاریخی : چرا عباس افندی لقب سر گرفت ؟ عبدالبهاء و جرج پنجم پادشاه انگلستان

بهائیت در ایران : تا کنون مطالب بسیاری  با موضوع چرائی اعطای لقب سر به عباس افندی دومین رهبر بهائیان در فضای سایتها و .... درج شده است .  برای پاسخ به سوال چاره ای جز بررسی همه جانبه تاریخ آن زمان بطور دقیق و موشکافانه وجود ندارد ،تا معلوم گردد آیا اعطای لقب سِر از طرف دولت بریتانیا به عبدالبهاء صرفاً به دلیل تلاش‌ های انسان دوستانه وی در طول جنگ جهانی اول بود، یا دلیل دیگری داشته که به مذاق بهائیان خوش نمی آید.

جنگ جهانی اول در پنجم مرداد 1293 ش بین متفقین (امپراطوری بریتانیا، امپراطوری روسیه، ژاپن، فرانسه، ایتالیا و آمریکا) و متحدین (امپراطوری آلمان، امپراطوری عثمانی، امپراطوری اتریش، مجارستان و بلغارستان) آغاز شد. چهار روز بعد از شروع جنگ، سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانی با امضای معاهده اتحادی با امپراطوری آلمان، به نفع این کشور وارد این جنگ شد.

این جنگ خانمان سوز که بیش از هفده میلیون کشته از دو طرف درگیر و بالغ بر بیست میلیون زخمی از هر دو طرف را در پی داشت، پس از چهار سال و سه ماه و سیزده روز، در نوزدهم آبان 1297 ش با پیروزی قوای متفقین بر متحدین به پایان رسید. اما بدنبال آن چهار امپراطوری بزرگ از جمله امپراطوری عثمانی را نابود ساخت و زمینه را برای انقلاب روسیه نیز فراهم کرد.

·         جنگ جهانی اول

در تاریخ نوزدهم اردیبهشت 1295 ش و دقیقاً یک سال و نیم پس از ورود امپراطوری عثمانی به جنگ با قوای متفقین و در گرماگرم جنگ، موافقت نامه سایکس پیکو (موافقت نامه آسیای صغیر) در یک توافق سرّی و مخفیانه بین انگلستان و فرانسه و با رضایت روسیه جهت تقسیم بخش هائی از سرزمین امپراطوری عثمانی منعقد گردید.

چند ماه از این توافق مخفی نگذشته بود که در بهمن 1295 ش مردم روسیه قیام کرده انقلابی بوجود می آورند و پس از 304 سال حکومت تزارها را در این کشور سرنگون می کنند. با گسیختن اوضاع کشور، حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر لنین قدرت را بدست می گیرد و اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می دهد. سیاست لنین که خروج نیروهای روسیه از جنگ بود، بعد از انقلاب، آنها از جنگ خارج شدند.


درهفتم آبان 1297 ش، دو هفته قبل از خاتمه جنگ، نیروهای عثمانی با اذعان به شکست، درخواستی مبنی بر آتش بس به فرمانده ناوگان بریتانیائی در دریای اژه ارسال می کنند. بدنبال آن، دو کشور انگلستان و عثمانی بدون اطلاع فرانسه، قراردادی را در شهر مودرس (دراستان لمنس یونان) امضاء می کنند که به متارکه و قرارداد مودرس معروف گردید. یک روز بعد از این قرارداد، پایان جنگ میان متفقین و دولت عثمانی اعلام می شود.

بر اساس قرارداد سایکس پیکو، کنترل مناطقی که امروزه جنوب سرزمین های اشغالی فلسطین، اردن، مناطق مرکزی و جنوبی بین النهرین شامل بغداد و بصره تا خلیج فارس به اضافه منطقه کوچکی شامل بندر حیفا و عکا برای ایجاد دسترسی به دریای مدیترانه به انگلستان واگذار می شود و فرانسه نیز کنترل جنوب شرقی ترکیه و بخش‌های شمالی عراق، سوریه و لبنان را به دست می گیرد.

در حقیقت قرارداد سایکس پیکو سرزمین‌های عربی امپراتوری عثمانی را به دو منطقه نفوذ سیاسی و اداری الف و ب تقسیم کرد که منطقه الف تحت نفوذ دولت استعماری فرانسه و منطقه الف نیز تحت سلطه دولت استعمارگر بریتانیا قرار گرفت و بدین ترتیب بخش های وسیعی از سرزمین فلسطین به اشغال قوای بریتانیا و حضور نیروهای انگلیسی قرار گرفت.

جنگ جهانی اول همزمان با حکومت احمد شاه قاجار در ایران  بود. علی‌ رغم اعلام بی ‌طرفی دولت ایران، نیروهای متخاصم روسیه و بریتانیا از شمال و جنوب وارد کشور شدند. دولت مشروطهٔ ایران که ضعیف ‌ترین دوران خود را می ‌گذرانید، در پی این اشغال و خرید آذوقهٔ توسط ارتش بریتانیا، با قحطی بزرگی مواجه شد که ۴۰ درصد از مردم (بین ۸ تا۱۰ میلیون نفر از جمعیت۲۰ میلیونی ایران) به کام مرگ فرو رفتند.

همزمان با حضور نیروهای بریتانیائی در فلسطین، این سرزمین نیز با قحطی شدیدی مواجه گردید. از آنجا که بهائیان تنها پشتوانه خود (حکومت تزارها) را بخاطر انقلاب بلشویک ها در روسیه از دست داده بودند، پیروان این فرقه در عکا و حیفا به ریاست عبدالبهاء به انگلیسی ها روی خوش نشان داده تمام گندم و آذوقه های خود را به سربازان انگلیس پیشکش می کنند که این اقدام پیروزی قوای انگلیسی را در جنگ سرعت بخشید.

در همین ایام، احمد جمال پاشا فرمانده کل قوای عثمانی که از خیانت رهبر بهائیان نسبت به خود آگاهی یافت، تصمیم به قتل عبدالبهاء و یاران وی، به خاطر کمک و حمایت بی دریغ آنان از ارتش بریتانیا و تخریب مرکز بهائیان درعکا و حیفا می گیرد، چرا كه از نقش پیروان اين فرقه و رهبر آن در تحقق توطئه‌ها آگاهی پیدا می کند. شوقی ربانی ولی امر بهائی در کتاب قرن بدیع صفحه 620 در این باره می نویسد:

«جمال پاشای غدّار و سفّاک عدو صائل و خصم لدود شریعة الله نظر به تلقینات و تحریکات مغرضین و سوء ظن شدید که نسبت به امر الهی حاصل نموده بود، به مخالفت بی منتهی برخاست و به انعدام کلمة الله مصمم گردید. حتی صریحاً اظهار داشت که چون از دفع دشمنان خارج فراغت یابد، به تصفیه امور داخل اقدام و در اولین قدم عبدالبهاء را علی ملاء الاشهاد مصلوب و روضه مبارکه را منهدم و با خاک یکسان خواهد نمود».

 

 

بنا به گفته شوقی کمک ها و اقداماتی که عبدالبهاء و پیروانش در جنگ به نیروهای متخاصم و اشغالگر بریتانیائی کرده بودند، به گوش جمال پاشا فرمانده قوای عثمانی رسیده و او درصدد تلافی برآمد. از این سو عبدالبهاء و پیروانش که خطر را جدی گرفته بودند، ماجرا را به سران نیروهای انگلیسی اطلاع داده از آنان کمک و حراست از جان عبدالبهاء را می نمایند. پیشوای سوم بهائیان در صفحه 623 در این مورد می نویسد:

«احبّای انگلستان چون بر خطرات شديده‏ای که حيات مبارک را تهديد می نمود اطّلاع يافتند، بلادرنگ برای تأمين سلامت آن وجود اقدس اقدامات و مساعی لازمه مبذول داشتند. لرد کرزن و ساير اعضاء کابينهء انگلستان نيز رأساً و مستقيماً از وضع مخاطره آميز حيفا استحضار حاصل نمودند».

شوقی در ادامه می نویسد«از طرف ديگر لرد لامينگتون با ارسال گزارش  فوری و مخصوص به وزارت خارجهء آن کشور انظار اوليای امور را به شخصيّت و اهمّيّت مقام عبدالبهاء جلب نمود و چون اين گزارش به لرد بالفور وزير امور خارجهء رسيد، در همان يوم وصول دستور تلگرافی به جنرال النبی سالار سپاه انگليز در فلسطين صادر و تأكيد اکيد نمود که بجميع قوی در حفظ و صيانت حضرت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشد».

این نامه نگاری، رفت و آمدها و التماس های عبدالبهاء و پیروان بهائی از دولت استعماری انگلیس بلأخره به نتیجه رسید و فرمانده نیروهای اشغالگر بریتانیا مطابق دستور وزارت امور خارجه انگلیس تمام امکانات خویش را بسیج نمود و مانع شد که فرمانده قوای ترک بتواند حرفش را به منصه عمل رسانده عبدالبهاء را بدار مجازات بیاویزد. همچنانکه آخرین ولی امر بهائی شوقی ربانی در صفحه 623 و 624 قرن بدیع می نویسد:

«متعاقب آن دستور، جنرال النبی تلگرافی پس از فتح حیفا به لندن مخابره و از مصادر امور تقاضا نمود صجت و سلامت مبارک را به دنیا اعلام نماید. ضمناً فرمانده جبهه حیفا را مأمور ساخت که تصمیمات لازم جهت حفظ جان مبارک اتخاذ و از اجراء نقشه پلید جمال پاشا که طبق اخبار واصله به دایره اطلاعات انگلستان بر آن تصميم بوده که در صورت تخليهء شهر و عقب نشينی قوای ترک حضرت عبدالبهاء و عائلهء مبارکه را در کوه کرمل مصلوب سازد، جلوگيری نمايد» .

 

        

همانطور که ملاحظه می کنید دولت انگلستان به تلافی کمک های بی دریغ عبدالبهاء از قشون انگلیس، به حمايت جدی از پيشوای بهائيان برخاست و لرد بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس در تلگرافی به ژنرال النبی فرمانده ارتش بريتانيا در‌ فلسطين دستور داد با جمیع قوا در حفظ و صيانت عبدالبهاء و خانواده و دوستان وی بكوشد. بدین ترتیب بود که جان بی مقدار عبدالبهاء از طرف حاکم ترک در امان ماند.

پیشوای دوم بهائیان جناب عبدالبهاء در 25 آذر 1297 ش در نامه ای به جرج پنجم پادشان انگلستان بابت این عمل از وی تشکر نموده و برای عظمت پادشاهی وی و ادامه تسلط آن کشور در فلسطين دست به دعا برداشت و با صدور لوحی ارادت خالصانه اش را به پادشاه و دولت استعمارگر انگلستان ابراز داشت. همچنان که در کتاب مکاتیب عبدالبهاء جلد 3 صفحه 347 آمده است:

«أللّهم ان سرادق العدل قد ضربت اطنابها علی هذه الارض المقدّسة فی مشارقها و مغاربها و نشکرک و نحمدک علی حلول هذه السلطة العادلة و الدولة القاهرة الباذلة القوّة فی راحة الرعيّة و سلامة البرية. اللّهم ايّد الامپراطور الاعظم جورج الخامس عاهل انگلترا بتوفيقاتک الرحمانيّة و ادم ظلّها الظليل علی هذا الاقليم الجليل بعونک و صونک و حمايتک انّک أنت المقتدر المتعالی العزيز الکريم حيفا ١٧ دسمبر ١٩١٨ ع‌ع».


مکاتیب عبدالبهاء جلد 3 صفحه 347

یعنی: بارالها، سرا پرده عدالت در شرق و غرب اين سرزمين مقدس برپا شده است و من ترا شکر و سپاس می گويم که اين حکومت دادگستر و دولت مقتدر به اينجا وارد شده و نيروی خود را در راه آسايش ملت و سلامت خلق به کار گرفته است پروردگارا امپراطور بزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحمانيت مؤيد بدار و سايه بلند پايه ی او را بر اين اقليم جليل (فلسطين) پايدار ساز!

شش ماه بعد از دعای خالصانه عبدالبهاء به پادشاه بریتانیا، مقامات دولتی انگلیس در فلسطین در تیر ماه 1298 ش از حکومت لندن درخواست نمودند تا به پاس خدمات مستمر و صادقانه ای که عبدالبهاء بعنوان رهبر بهائیان به آرمان بریتانیا پس از اشغال فلسطین توسط قشون انگلیس انجام داد، نشان شوالیه ای به وی تقدیم گردد.

حاکمان انگلیس که وابستگی سرکرده بهائیان برایشان مسجل شده بود، در هفتم اردیبهشت 1299 ش طی مراسمی با حضور جمعی از مسئولین محلی و تعدادی از بهائیان و با حضور ژنرال آلنبی حاکم نظامی حیفا و فرمانده قوای بریتانیا، لقب اشرافی سِرSir (درجه نجابت و بزرگی) و نشان پهلوانی (Knight hood) را به عبدالبهاء عنایت کرد. همچنانکه شوقی ربانی در کتاب خود صفحه 624 و 625 بر این امر اعتراف کرده می نویسد:

«پس از اختتام جنگ و اطفاء نايرهء حرب و قتال اولياء حکومت انگلستان از خدمات گران بهائی که حضرت عبدالبهاء در آن ايّام مظلم نسبت به ساکنين ارض اقدس و تخفيف مصائب و آلام مردم آن سرزمين مبذول فرموده بودند، در مقام تقدير برآمدند و مراتب احترام و تکريم خويش را با تقديم لقب نايت هود و اهداء نشان مخصوص از طرف دولت مذکور حضور مبارک ابراز داشتند و اين امر با تشريف و تجليل وفير در محل اقامت حاکم انگليز در حيفا برگزار گرديد و در آن احتفال پر احتشام جمعی از رجال و اعاظم قوم از ملل و شعوب مختلفه حضور بهم رسانده و در انجام مراسم شرکت نمودند»


صفحه 624 کتاب قرن بدیع شوقی ربانی


صفحه 625 کتاب قرن بدیع شوقی ربانی

با تحقیق و تفحص نسبت به کسانی که تاکنون این لقب و نشان را از طرف ملکه بریتانیا دریافت نموده اند، معلوم می گردد که دولت استعمارگر انگلیس هیچگاه برای عمل انسانی و بشر دوستانه پیش ‌قدم نشده تا به خاطر آن، لقب نامبارک و نامیمون سِر را به کسی عطا نماید، بلکه تنها چیزی که ملاک اهدای این نام و نشان از طرف امپراطوری بریتانیا بوده، خدمت شایان و درخور توجه به دولت استعمارگر بریتانیای کبیر است.

خواندن 415 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

آخرین ویرایش در سه شنبه, 05 اسفند 1399 06:45

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی