پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، به بیان یکی از احکام علیمحمد شیرازی در خصوص دل شکستن پرداخته و نوشته است: «قَد منعتُم فی الکتاب مِن الجِدال و النِزاع و الضَرب و أمثالها عَمّا تحزن به الافئدة و القلوب مَن يحزن أحداً فلَه ان ينفق تسعة عشر مثقالاً مِن الذَّهب هذا ما حکم به مولی العالمين(1)؛ منع شدید در کتاب از جدال و نزاع و کتک زدن و مانند آنها، از چیزهائی که محزون میسازد دلها را، کسی که محزون نماید یکی را، پس بر اوست که انفاق کند نوزده مثقال طلا. این است آنچه حکم کرد به آن مولای جهانیان».
او در ادامه، نسخ این حکم پیشوای بابیت را اعلام داشته و نوشته است: «انّه قد عفا ذلک عنکم فی هذا الظّهور و يوصيکم بالبرّ و التّقوی امراً من عنده فی هذا اللّوح المنير (2)؛ همانا بخشیده شد از شما در این ظهور (بهائیت) و سفارش میکنم شما را به نیکی و تقوا، امری از جانب او در این لوح درخشان».
اما در نقد و بررسی این بند از کتابچهی اقدس میگوییم:
اول: اجرای این حکم دچار اشکال خواهد بود، چرا که حزن و تأثر، موضوعی وجدانی است و برای تشخیص آن، میزان کلی و معینی وجود ندارد تا بتوان به وسیلهی آن، صحت و سقم ادعای شاکی را تشخیص داد. چه بسا اشخاصی که هزار فحش و ناسزا برایشان تأثیری ندارد و در مقابل، اشخاصی هم یافت میشوند که به کوچکترین کنایه و گوشه چشمی محزون میشوند. با این حال برای اجرای این حکم، ملاک تشخیص جرم چه خواهد بود و قاضی چگونه میتواند تشخیص دهد در حالی که دامنهی محزونی دلها بسیار وسیع است؟! بنابراین این حکم ساختگی پیشوای بابیت و بهائیت جنبهی عملی نداشته و صرفاً حالت تبلیغاتی دارد.
دوم: علیمحمد شیرازی به عنوان پیشوای بهائیان، در حالی به ادعای پیامبرخواندهی بهائیت برای ناراحت کردن افراد نوزده مثقال طلا جریمه تعیین کرده، که در جایی دیگر حکم به کشتن تمام مخالفینش داده است؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «از جمله احکام بیان ضرب اعناق اهل آفاق (تمام زمین) و حرق جمیع کتب (سوزاندن تمامی کتابها) و صحف و زبر و اوراق و فتح شرق و غرب و هدم بقاع مرتفعه. آیا این احکام در این عصر ممکن الوقوع است؟ لا والله، بلکه مستحیل و محال...».(3)آری؛ به راستی چگونه علیمحمد بابی که با احکام خشونت طلبانهی خود، بانی سه جنگ داخلی در ایران بود و برادرکشی در کشور به راه انداخت، میتواند برای ناراحت کردن شخصی، مجازاتی به این سنگینی تعیین کند؟!
سوم: آیا علیمحمد باب که گویا گُوی سبقت را در زمینهی دشمنی با ایرانیان از سایر پیشوایان بهائی ربوده و تنها به توهین به مخالفان ایرانی خود بسنده نکرده و حکم به اخراج آنها از سرزمینهای عمدتاً ایرانینشین (آذربایجان، خراسان، مازندران، فارس و عراق)، قتلعام، سوزاندن کتابها و تخریب اَماکن آنها داده (4)، آیا فکر نکرده که ممکن است ایشان از گفتار او ناراحت شوند و وی میبایست چندین تُن طلا بپردازد؟!
چهارم: از طرفی، جالب است بدانیم پیامبرخواندهی بهائیت که در ابتدا هرگونه ادعای نسخ احکام جناب باب را از سوی خود رد میکرد(5)، در ادامه اباحهگری را تا بدان جا پیش برد که به جای پرداخت 19 مثقال طلا برای ناراحت کردن اشخاص (که ممکن بود با کوچکترین توهینی روی دهد)، تنها مجازات 9 مثقال طلا را برای هتک حرمت ناموس پیروان خود تشریع کرد!(6)
پینوشت:
1- حسینعلی نوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 139، بند: 148.
2- همان، ص 140، بند: 148.
3-عباس افندی، منتخباتی از مکاتیب، هوفمایم آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 2000 م، ج 4، ص 221.
4- ر.ک: علیمحمد شیرازی، بیان فارسی، ص 193؛ احسن القصص، تفسیر سورهی یوسف، سورههای 102-96؛ عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، ص 273؛ اسدالله مازندرانی، ظهورالحق، ج 3، ص 255 و... .
5- ر.ک: حسینعلی نوری، اقتدارات و چند لوح دیگر، بیجا: بینا، 1310 ق، ص 45.
6- ر.ک: حسینعلینوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 47، بند 49.