یکی از اصولی که بهائیت آن را به عنوان اصلی بدیع مطرح میکند، اصل ترک هر نوع تعصب میباشد تا به واسطهی ترک تعصبات، عداوتها و منازعات انسانها پایان پذیرد؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «تعلیم پنجم حضرت بهاءالله آنکه تعصّب جنسی تعصّب دینی تعصّب وطنی، تعصّب سیاسی هادم بنیان انسانی است و تعصّب مخرّب اساس نوع بشر است از هر قبیل باشد. تا آنکه این تعصّبات زائل نگردد، ممکن نیست عالم انسانی راحت یابد».(1)
اما در نقد این دیدگاه و بیان تفاوت تعصب کور با سایر فضایل اخلاقی نظیر غیرت، وطندوستی و... میگوییم:
برخی از فضایل اخلاقی در مرزهای نزدیکی نسبت به رذائل اخلاقی قرار میگیرند و چنانچه در حدود و شرایط آنها دقت کافی صورت نگیرد، ممکن است خواسته یا ناخواسته به قصد داشتن یک فضیلت اخلاقی به رذیلت اخلاقی گرفتار شد. مانند شجاعت و جسارت که اولی از فضائل اخلاقی و دیگری از رذیلتهاست.
تعصب و غیرت نیز از جملهی این صفاتاند که غیرت از فضایل اخلاقی و تعصب کور از رذائل آن محسوب میشود. اما آنچه از معنا و کاربرد کلمهی تعصب به دست میآید، آن است که تعصب همواره به عنوان یک رذیله و امر ناپسند معرفی شده است، همانطور که غیرت به عنوان یک فضیلت مورد تمجید بوده است. وجه شباهت غیرت و تعصب از آن جهت است که هردو از واکنشهایی هستند که انسانها برای حفظ باورها و داراییهای خویش و آنچه به آنها تعلّق گرفته است انجام میدهند، اما از منظری دیگر متفاوتند. همچنان که اگر پشتوانهی باور یا عملی، باطل بوده و دلیلی بر حقانیت آن اقامه نشده باشد، تعصب ورزیدن محسوب شده و اصرار به آن امری ناپسند خواهد بود.
واکنش انسان در برابر دزدان و تجاوزگرانی که به مال و ناموس وی حملهور میشوند، همانقدر پسندیده است که یک ملّت بخاطر دفع تجاوز دشمن به سرزمینشان از خود واکنش نشان داده و به دفاع از کیان مرزهای خود میپردازند. از همین قبیل است بیتفاوت نبودن و حساس بودن ما در برابر تهاجمات عقیدتی به دین و مذهبی که حقانیت آن برای ما با دلایل واضح و بیّنات آشکار ثابت شده است تا شبههافکنان مجال تأثیرگذاری بر ذهنها و ایمانهای ضعیف را پیدا نکنند. اینجاست که معلوم میشود همهی جنگها و منازعات نیز ناپسند نیستند.
منازعاتی که برای حفظ وطن، دین و ناموس انجام میگیرد، از بالاترین ارزشهای اخلاقی محسوب میشوند تا آنجا که اسلام کشتگان آن را شهید نامیده است. به جرأت میتوان گفت فقدان این ویژگی در انسان یک انحراف فطری است و به همین خاطر در روایات اسلامی نیز تا جایی بر داشتن غیرت تأکید شده که این صفت به عنوان نشانهی ایمان معرفی شده است: «الغيرة مِن الايمان والبذاء مِن النفاق(2)؛ غيرت نشانهی ايمان و بىغيرتى از نفاق است».
اکنون اگر بهائیت از نفی انواع تعصبات، تعصب به معنای غیرت را نیز اراده کرده، مرتکب سخنی غلط شده است. چرا که غیرت فضیلت اخلاقی محسوب شده و نفی آن خلاف فطرت، انسانیت و عقلانیت است و اگر بهائیت از نفی انواع تعصبات، تعصب به معنای یک رذیلت اخلاقی را اراده کرده، در این صورت شعار و سخن بیسابقهای نخواهد بود و اسلام نیز با این نوع تعصب برخورد کرده است؛ همچنان که رسول الله (صلّی الله علیه و آله) میفرمایند: «مَن کانَ فی قلبهِ حبّة مِن خردلٍ مِن عَصبیَّة بعثهُ اللهُ یومَ القیامة مع أعراب الجاهلیة (3) هرکس در قلبش به اندازهی دانهی خردلی تعصب باشد، خداوند متعال در روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور میگرداند».
پینوشت:
1- عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی نشر آثار امری، بیتا، ج 2، ص147.
3- علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 71، ص 342.
4-شیخ کلینی، اصول کافی، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1365 ش، ج 2، ص 308.