البته همانطور که همه ایرانیان نیک میدانند این ایام در بین شیعیان ایام محرمه و در تاریخ شیعه اهمیت بسزایی دارد و دلیل آن مصادف شدن ایام محرم الحرام با شهادت کاملترین انسان و مظلومترین امام شیعه حضرت امام حسین علیه السلام میباشد و شیعیان و غیر شیعیان هم با برگزاری مراسمات مختلف یاد و خاطره و معارف آن حضرت را زنده و در دلها با حضرتش تجدید عهد مینمایند.
البته این بازی با تقویم و تاریخ و مناسبت با انواع تقویم ها در بهاییت بی دلیل نیست و چنانچه عرض شد یک حربه تبلیغی میباشد و البته دشمنی بهاییت و سران بهایی با اسلام و شیعه که بارها در مقالات مختلف به آن پرداخته شده است و بنا به مناسبت به برخی از دشمنی های این فرقه مسلمان نمای بی مذهب ،مدعی دروغین دیانت اشاره مینماییم تا خوانندگان بهایی بدون تعصب برای تحری حقیقت و خوانندگان غیر بهایی برای دانستن حقیقت ،آگاه شوند .
- حسينعلى بهاء (مؤسس بهائيت) در الواح و آثار خويش صراحتاً و به كرات به شيعيان توهين و حمله كرده و براى نمونه در كتاب اشراقات، از آنان با تعابيرى چون "شيعه شنيعه"، (1)"پستترين حزب و امت"(2) ياد كرده و علماى تشيع را (به دليل نپذيرفتن ادعاى باب و بهاء) با تعبير "فراعنه و جبابره"(3) و پراكندگان "اوهام" در بين مردم، (4)مورد طعن و لعن قرارداده است.
- از زبان او در كتاب "مائده آسمانى" آمده است: "بگو اى مردم، اگر به نور ايمان فائز نمىشويد، از ظلمت حزب شيعه خود را خارج نماييد لعمر اللَّه اعمال [آنها] غير اعمال رسول و همچنين اقوال... ". و نيز: به خدا قسم "حزب شيعه از مشركين از قلم اعلى در صحيفه حمرا مذكور" است!(5)
- در مورد توهين به علماى اسلام و شيعه نيز سخن بهاء در كتاب "ايقان" درخور ذكر است كه با اشاره به مخالفت ملت ايران با باب (بهرغم وجود بهاصطلاح حجج و دلايل باهرات! بر حقانيت وى) گفته است: "حال ملاحظه نماييد كه چقدر ناس نسناساند و به غايت حق ناسپاس، كه چشم از جميع اينها [يعنى دلايل حقانيت باب] پوشيده اند و به عقب مردارى چند كه از بطنشان انفال مال مسلمانان مى آيد [مقصودش علماى اسلام است] میدوند و با وجود اين چه نسبتهاى غير لائقه كه به مطالع قدسيه [يعنى باب و بهاء] میدهند.... "(6) "بگو اى گروه علما، آيا صداى قلم اعلاى مرا نمىشنويد و اين خورشيد تابان از افق ابهى را نمی بينيد؟ تا چه وقت بر بتهاى هواهاى خود معتكف می باشيد؟ اوهام را رها كنيد و رو به خداى مولاى قديم خود [مقصود، خود اوست!] بياوريد. "(7)
- عباس افندي، فرزند بهاء، راجع به علماى ايران ــ كه پيداست به علت تباهى نقشه ها و دسائس خويش، سخت از دستشان كلافه بوده است ــ نوشته است: "اين قوم، خويشتن را علماى دين مبين و حامى شرع متين و جانشين سيدالمرسلين می شمرند و چون ثُعبان [افعى] بدكيش، بيگانه و خويش را نيش مىزنند و چون مار و عقارب، اَباعِد و اقارب [دوران و نزديكان] را میگزند... چون گرگان خونخوار اغنام الهى را بدرند و دعواى شبانى كنند و چون دزدان راه، قطع طريق و سدّ سبيل نمايند و قافله سالارى خواهند... چون... به فضائل [آنان] نگرى، هريك اجهل از انعام و بهيم [جاهلتر از چهارپاياناند]... در مدارس چون بهائم [حيوانات] اسيرِ خوردن و خوراكاند و چون سِباع ضاريه [درندگان خونآشام] بی مبالات و بی باك"!(8) وي در جاى ديگر به بهائيان بشارت داده است كه "منبعد، دستگاه اجتهاد و حكمرانى علما و مرافعه در نزد مجتهدين و تمسك عوام به ايشان و صف جماعت و رياست رؤساى دين، پيچيده خواهد شد. "(9) نيز به فضلالله صبحى گفته است: علماى معاصر ايران "عالم نيستند، زنديقاند... "!(10)
- شوقى افندى (جانشين عباس افندى) در سال 1320 شمسى (1941م) لوحى با عنوان "قد ظهر يومالميعاد" (The PROMISED DAY IS COME) نوشته است. در اين كتاب، وى از وقوع انقلابى در جهان ياد كرده كه معتقد است در پرتو مسلك بهائى به وقوع پيوسته و به سبب آن انقلاب، شوكت و عظمت اسلام و علماى شيعه منهدم شده است. وى در اين لوح، كه عنوان زشت "عواقب نكبت بار شيعه اسلام" را بر پيشانى دارد، در هتاكى وبی حرمتى به روحانى و مجتهد، فقه و اصول، مسجد و جماعت، تكيه و روضه و روضه خوان، و وعظ و واعظ شيعه سنگ تمام گذارده است كه با پوزش از ملت شريف و مسلمان ايران، به ذكر گوشههايي از آن ميپردازيم:
"انقلابى كه... از تسلّط علماى مذهبى كه قرنها جوهر اسلام در آن كشور (يعنى ايران) به شمار می رفتند جلوگيرى كرده و طبقه اى را (علما) كه دستگاه دولت و حيات ملت به طرز لايتجزى با آن آميخته شده بود باطناً واژگون ساخت. اين انقلاب... در حقيقت اساس دولتى را كه بر پايه شعائر ديانتى تشكيل يافته بود متلاشى ساخت؛ همان دولتى كه تا آخرين نفس منتظر و مترصد ظهور امام غايب بود؛ آن امامى كه... بايستى بر تمام كره ارض حكومت نمايد. "(11) وي در ادامه نوشته است: "حصين اسلام، كه ظاهراً تسخيرناپذير به نظر می آمد، اكنون از اساس تكان خورده... در هم می ريزد. "(12)
همچنين افزوده است: "معمّمين مذهب اسلام، كه به فرموده حضرت بهاءالله سرهاى خود را با سبز و سفيد مزيّن نموده و مرتكب شده اند آنچه روح امين را به نوحه درآورده، با كمال بىرحمى نابود شدند... عمامه هاى گنبدآسا و وزين علماى ايران، كه حضرت عبدالبهاء از روى كنايه "گنبدهاى نيلگون و سفيد" فرموده اند، در حقيقت سرنگون گرديد. آن پرمدعاهاى متعصب و خائن و دَنى كه سرهاشان حامل آن عمامه ها بود، به فرموده حضرت بهاءالله "زمام ملت در قبضه اقتدار آنها بود" و در "قول، فخر عالماند و در عمل، ننگ امم"... عربده هاى متعصبانه... و فتاواى آنها، كه با آن وقاحت صادر مىشد و در بعضى موارد شامل اعتراض به سلاطين بود، حال نسياً منسيّاً گرديده... اين جماعت ناپاك البته ذلتى را كه به آن دچار شده مستحق بوده اند. "(13)
بعد از بیان دشمنی بهاییان و سران بهایی با اسلام وشیعه و اهل بیت علیهم السلام نوبت به آن میرسد که به چند شبهه که بهاییان در سایت ها و تلویزیون های خود درباره توجیه مراسمات آنها در ایام محرم، به آن پرداخته اند نیز پاسخی مجمل و مبین بدهیم تا حق و حقیقت در دیدگان همگان ، نور افشانی کند .
البته بهاییان مدعی هستند که بهاء الله نه تنها با اسلام وشیعه دشمنی ندارد بلکه برای امام حسین علیه السلام زیارتنامه مخصوصی هم دارد که بهاییان در شهادت آن امام قرائت میکنند و برای حضرتش خصایص و ویژگیهایی منحصر به فرد در آن زیارت نامه ذکر کرده است و به تمجید و اعزاز حضرت پرداخته است .
در جواب این دسته از دوستان باید بگویم که بله جناب بهاء برای عوام فریبی و اغفال مردم شیعه و محب اهل بیت علیه السلام ایران، این کار را هم انجام داده است تا بتواند خود را محب اهل بیت قلمداد کند اما یک ضرب المثل شیرین و معروف فارسی میگوید که : ما باید دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را ...! جناب بهاء خود را رجعت حسینی و مظهر امام حسین در این عصر میداند که این ادعا حتی خشم بهاییان و نزدیکان حسینعلی نوری را به همراه داشته به طوریکه عزیه خانم خواهر بهاء الله در نامه خود به عبدالبهاء که به لوح عمه مشهور است چنین گزاف گویی برادرش را جواب میدهد که : اگر حسینعلی بود مظهر حسین علی /هزار رحمت به روان پاک یزید ...!!! چگونه او مدعی دوست داشتن امام حسین است و خود را مظهر وجود امام حسین میداند . مگر میشود شخصی امام را بستاید سپس وجود امام را در خودش حلول کرده بداند و خود را که فردی پست و دنی میباشد هم رتبه با ذات امام بداند...؟!!
یا اینکه باز هم بهاییان مدعی هستند که در این کره خاکی در هر دقیقه، صدها نفر به دنیا میآیند. بسیاری از آنها مسلمان وشیعه بوده و در روز اول و دوم محرم و یا حتی در روز نهم و دهم آن به دنیا میآیند. تکلیف آنها چیست؟ حسینعلی نوری و علیمحمد باب هم بدون اختیار خود در این ایام به دنیا آمده اند پس نباید آنها را شماتت کرد .
در جواب میگوییم که : جناب بهاءالله گفت که دین باید سبب الفت و محبّت باشد (14). اگر دین سبب عداوت شود نتیجه ندارد بی دینی بهتر است زیرا سبب عداوت و بغضاء بین بشر است. و هر چه سبب عداوت است مبغوض خداوند است پس اگر دین سبب قتال و درندگی شود آن دین نیست بی دینی بهتر از آن است. شما غیر از این دو مناسبت سایر مناسبت هایتان را در ایران با ماههای شمسی یا میلادی به حساب می آورید؟ چه اصراری بر برگزاری این دو مناسبت با ماههای قمری است؟ آیا این وحی مُنزلی است که نباید تغییری در آن ایجاد گردد؟ آیا جز عناد و دشمنی با شیعه فلسفة دیگری پشت این جریان می تواند باشد؟ پس چه شد این الفت و محبتی که از آن دم زدید ...؟؟؟
در اینجا باید این نکته را ذکر کنم که در برخی ایام ،چون بهاییت از همه تقویمها استفاده وافر را میبرد ممکن است مناسبتی میلادی یا بدیعی با مناسبت شمسی یا قمری تلاقی کند مثلا تاریخ ایام صیام در تقویم بدیع با تاریخ ولادت باب و بهاء در تقویم قمری یکی بشود در اینصورت حکم چیست و بهاییان باید چکار بکنند ؟؟؟ برای این معضل در رساله سوال و جواب در سوال 36 چنین جواب داده اند که حکم صوم در این روز مرتفع است ،و این یک حکم کلی برای استفاده در سایر موارد مشابه میباشد .حال سوال ما این است که بهاییان که برای تصادم و تلاقی مناسبت های تقویم های مختلف خود برخی از این مناسبت ها را نادیده میگرید چرا در ایام محرم که شیعیان کل جهان و مخصوصا ایرانیان عزادار امام خود هستند شادی را متوقف و این جشن و پایکوبی خود را در تاریخ میلادی آن دو بجا نمی آورند ...؟؟؟ چنانچه در سال 168 بدیع همزمان با سال 1390 یوم ولادت ایندو با یوم صعود بهاء یکی شد و بیت العدل در پیامی به بهاییان مقرر کرد که این دو مناسبت را در تاریخ میلادی بجا بیاورند تولد باب را در بیستم اکتبر و تولد بهاء در نوزدهم اکتبر ...!!!
بهاییان در یکی از سایت های خود مدعی شده اند که اسلام و شیعه مکتب عزاداری و غم و غصه هستند و بهاء الله برای نجات بشر از این اوهام و تغییر ذائقه مردم ایران نزول اجلال کرده و برای شادی ارواح مردم آمده است .
در جواب این سایت هم باید بگوییم که : در این مورد نیز بها دلش برای مردم نسوخته بود درست است که یکی از اهدافش در اتخاذ این رویه ،کشیدن خط خاتمه به روی امام شیعیان و از بین بردن مراسم یادآوری ایام شهادت و به تبع آن معارف اهل بیت علیهم السلام بوده، ولی نه به واسطه ی دلسوزی برای ملت بلکه به منظور آنکه به جای عزاداری برای آن امام بیایند برای آقای بهاء شادمانی کنند و به جهت ایام او به نوحه و ندبه سر دهند کما اینکه در لوح احمد دستور میدهد در سالمرگش مراسمات عزا برپا کنند :ان یا احمد لا تنس فضلی فی غیبتی ثم ذکر ایامی فی ایامک ثم کربتی و غربتی فی هذا السجن البعید .
ملاحظه میکنید چگونه دستور میدهد که برای او عزاداری نمایند و مصیبات جعلی او را ذکر کنند پس غرضش از انتخاب اول و دوم محرم بعنوان عید تولد خود و باب صرفا به منظور یک تحریک بوده و این رویه جنایت آمیز و سیاست بیرحمانه همانا از ابتدای شروع کار ریاست بها به موقع اجرا گذارده شده یعنی در همان ایامی که خود و خانواده اش چنانکه دیدیم به مسلمانی و رویه سنت تظاهر و اعیاد آنان را جشن میگرفتند مریدان ساده لوح را تحریک میکردند تا برای نشان دادن استقلال دین جدید و عظمت شارع آن بها، اعیاد بهائی را منظور نظر دارند تا شاید مسلمین آنها را بکشند و موجبات تبلیغات و مظلوم نمایی فراهم شود.
با توجه به اینکه اصلی ترین دشمنانشان شیعیان هسند باید طوری برای تفرقه بین آنها برنامه ریزی کنند و چه بهتر که تولد رهبران فرقه بهاییت را که در ماه محرم متولد شده اند را در ایران بصورت قمری برگزار نمایند تا با این امر خون شیعه را بجوش آورده تا باعث کشتار بهاییت بدست ایشان شوند تا بتوانند در جهان مظلوم نمایی کنند....!!!
حال به روشنی مشخص میشود که دلیل این همه هلهله و شادمانی و رقص و پایکوبی بهاییان در ایام محرم و عاشورای حسینی چه بوده و هست . چنانچه در ایام عاشورای حسینی در سال 1388 با همراهی و تحریک عده ای از ارازل و اوباش به آتش زدن خیمه عزای حسینی در میدان انقلاب تهران مبادرت کردند که این حادثه قلب تمام شیعیان و ایرانیان را جریحه دار کرد و از این فرقه ضاله که دشمنی اش با شیعه و ایران اسلامی مشخص بود منزجر کرد و چهره واقعی این فرقه پلید و دست ساز استکبار و جیره خوار اسراییل را به همگان نشان داد .
پی نوشت :
1- اشراقات، الواح مباركه حضرت بهاء... ، صص162ــ161
2- همان، ص279
3- همان، ص266: "فراعنه و يا جبابره كه در الواح نازل شده و يا بشود، مقصود، ارباب عمائماند؛ يعني علمايي كه ناس را از شريعه الهي و فرات رحمت رحماني [بهائيت] منع نمودهاند... " نيز رك: همان، صص132 و 222ــ221
4- همان، صص269 و 267
5- مائده آسماني، جزء چهارم، صص328 و 327؛ براي خصومت و مبارزه بهائيت و پيشوايان آن با مسلمانان (اعم از شيعه و سني)، و فتواي عالم بزرگ مصر بر ضد اين فرقه رك: قاموس توقيع منيع مبارك، ص438 به بعد؛ مائده آسماني، ج4، صص142ــ140؛ رحيق مختوم، ج1، رديف سين، شين: سني و شيعه، ص595
6- ايقان، چاپ مصر، 1318. ق/1900. م، ص196
7- همان، ص475
8- عبدالحميد اشراق خاوري، مائده آسماني، ج5، ص193
9- همانجا.
10- خاطرات صبحي، چاپ سيدهادي خسروشاهي، ص152
11- لوح قد ظهر يومالميعاد، صص141 و 142
12- همان، ص142
13- همان، صص 144ــ143 و 149
14- پیام ملکوت ص 44