چاپ کردن این صفحه

گفتگوی خودمانی و ساده با یک بهائی در تاکسی !

چهارشنبه, 29 دی 1400 07:06 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

*رفته بودم حرم حضرت‌معصومه، تاکسی سوار شدم از حرم به سمت بلوار امین. یه زن جلو و یه پیرزن عقب نشسته بودن. پیرزنه با ساق پاهای برهنه!

*از همون اول شروع کرد به غرغر که چقدر گرونیه.. نگاه کنید  ۲۴۰ کیلو طلا رو گنبده! چرا برنمیدارن خرج فقرا کنن؟!

حضرت زهرا معلوم نیست قبرش کجاست، دارن با پول ما، براش حرم میسازن!؟ پول ما را می‌برن عراق، صحن‌ها را بزرگ می‌کنن.. عراق آباد بشه

*زن جلویی سر تکون می‌داد و راننده هم هیزم تو آتیش می‌ریخت که چقدر گرونیه و قیمت لاستیک و صفحه کلاج و...

معمولا تو تاکسی وارد بحث نمی‌شم و سکوت می‌کنم.. ولی اسم اهلبیت (ع) رو که برد و دیدم زیارت رو نشونه گرفته، نتونستم سکوت کنم!

*گفتم: خانم! برای حضرت زهرا (ع) حرم نمی‌سازن، اسم یه صحن تو حرم حضرت علی (ع) که بنام ایشون گذاشتن..  

کسی هم پول زور از هیچکس نمی‌گیره صحن و حرم بسازن، هر کی بخواد با نذر و عشق کمک میکنه و اینکه اون حرم‌ها هم مال عراق نیست، مال کل شیعه و ملت اسلامه. مگه حرم امام رضا (ع) مال کل شیعیان نیست؟!

اما اینکه این  طلاهای گنبد اینا را بردارن خرج فقرا کنن؟! اینا رو خود فقرا ومردم دادن که هزینه صحن و سرای اهلبیت (ع) باشه..

*برگشت و گفت: بهایی از مسلمون بهتره، اونا به هم کمک میکنن، اگه فقیر بینشون باشه بهش میرسن

(اینجا معلوم شد پیرزن بهاییه و با هدف داره مطالب رو بیان میکنه ، قبلا کموبیش در مورد فرقه اطلاعاتی داشتم )

*گفتم: رو گنبد قبر بهاالله تو حیفا،  اسرائیل، ۱۲ هزار آجر طلاس! چرا ورنمیدارین خرج فقرا کنین؟

* گفت: ما مظلومیم، حق تحصیل و حق کار و هیچی نداریم.. گناه مون چیه. جز اینکه مسلمون نیستیم؟! جز اینکه یه دین مدرن و بروز داریم   .

گفتم:

ü      گناه تون اینه که تشکیلات هستین. نه دین. تشکیلات میگه

خواندن 435 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)