آنچه امروز پادشاهی بحرین نامیده میشود جزیرهای درخلیج فارس است که ۶۶۵ کیلومتر مربع وسعت دارد . پایتخت آن منامه و زبان رسمی آن عربی است. بحرین به پنج استان تقسیم شده و تا ۳ ژوئیه ۲۰۰۲ دارای ۱۴ شهر بودهاست.
این کشور از ۳۳ جزیره تشکیل یافته که عمدتاً از دشتهای بیابانی تشکیل میشوند و مرتفعترین نقطه آن تنها ۱۲۲ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. بحرین آبوهوایی خشک با زمستانهایی معتدل و تابستانهایی بسیار گرم و مرطوب دارد. نفت و گاز طبیعی وماهی و مروارید از منابع طبیعی این کشور است اما کاهش ذخیره نفتی باعث شده تا بحرین در سالهای اخیر به سمت فرآوری و تصفیه نفت حرکت کرده و به یکی از مراکز بانکی بینالمللی تبدیل شود. شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه از سال ۱۹۹۹ قدرت را در این کشور در اختیار دارد و در سال ۲۰۰۲ کشور را به یک پادشاهی مشروطه تبدیل کرده و عنوان خود را از امیر به پادشاه تغییر داد. بر اساس برآورد سال ۲۰۰۹ جمعیت بحرین ۷۲۷٬۷۸۵ نفر بوده که ۲۳۵٬۱۰۸۸ نفر از آنها شهروندان خارجی هستند . در حالیکه حکومت قاجار و پهلوی آن را بخشی از ایران میدانست. بحرین از سال ۱۸۲۰ میلادی تحت سرپرستی کشور بریتانیا درآمد و در سال ۱۹۷۱ اعلام استقلال کرد و ایران اولین کشوری بود که استقلال آن را به رسمیت شناخت . بلحاظ سرزمینی بحرین از سال ۱۷۸۳ تحت حکومت آل خلیفه قرار گرفتهاست،
در مقام مقایسه بحرین به بلحاظ وسعت سرزمینی و جمعیت از کوچکترین استان کشور عزیزمان کوچکتر است . استان کهکلویه و بویر احمد حدود ۱۶هزار و ۲۴۹ کیلومتر مربع،وسعت دارد که تقریبا بیش از 22 برابر بحرین میباشد .
بر گردیم به بحثمان : واژهی وطن و حفاظت و حراست از آن، نزد پیشوایان بهائی، نامأنوس و ناآشنا به شمار میرود. حال اگر قدرت دست خائنان با چنین تفکری نیز قرار گیرد، دیگر میبایست فاتحهی استقلال آن کشور را خواند. ماجرای جدایی بحرین از ایران با بازیگری عوامل بهائی چون امیرعباس هویدا؛ نمونهی بارزی از این وطنفروشیها به شمار میرود.
با توجه به سیرهی پیشوایان بهائیت، واژهی وطن و حفاظت آن، اصطلاحی ناآشنا و بیارزش نزد بهائیان است.(عباس افندی، خطابات، ج 2، ص 6-5) بالتبع هنگامی که حفاظت و حراست از وطن نزد عدّهای که قدرت نیز دست آنان است بیارزش شود، دیگر فاتحهی استقلال آن کشور را باید خواند.
دورهی پهلوی که عصر تاخت و تاز بیحد و حصر بهائیت در ایران به شمار میرود؛ یکی از صفحات ننگین عصر پهلوی، با بازیگری عناصر بهایی و در رأس آنها امیرعباس هویدا رقم میخورد. ماجرای جدایی بحرین از ایران و استقلال آن، در سایهی حمایت و خواست انگلستان، در سال 1349 اتفاق افتاد و مقامات خائن پهلوی و بهائی، استقلال بحرین را به رسمیت شناختند.(نیمهی پنهان، ص 186)
پینوشت:
عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 6-5؛ همچنین 147.
امیرعباس هویدا، نیمهی پنهان، بیجا: کیهان، چاپ پنجم، 1387، ص 186.