مسیح الله رحمانی از جمله کسانی است که سالیان متمادی در این فرقه زندگی کرده و در نهایت به پوچ بودن آئین ساختگی فرقه پی برده و از بهائیت بیزاری جست و به دین مبین اسلام بازگشت. وی که تشکیلات بهائی به هیچ وجه به پیروان این کیش اجازه خواندن و مطالعه کتاب های غیر بهائی را نمی داد. آقای رحمانی در کتاب راه راست صفحه 106 در این باره می گوید:
«ما بهائیان به کتب ردیه به چشم عناد می نگریستیم و ابداً حاضر نبودیم که جلدش را هم ببینیم تا چه رسد به مطالعه آنها. بهائیان به طور کلی به دستور محفل از خواندن کتب دیگران ممنوع هستند و بدین طریق محفل، راه دریافت حقائق را بر تمام اغنام الله بسته است (ولی ما جفت زدیم و به هزار زحمت در آمدیم)».
کتاب راه راست، تألیف: مسیح الله رحمانی
عبدالبهاء نیز نسبت به تداوم افکار و اعتقادات پیروان میرزا حسینعلی بهاء چنان اهمیت می داد که طی حکمی از اعضای این فرقه خواست که فرزندان خود را از فرستادن به مدارس اسلامی برحذر دارند تا مبادا کلماتی خارج از بهائیت را بشنوند و چشم و گوش آنها باز شده بطلان بهائیت را بفهمند و از حالت گوسفندی بیرون آیند. همچنانکه وی در کتاب مکاتیب جلد 5 صفحه 170 می نویسد:
«در خصوص مدرسه تربیت مرقوم نموده بودید أطفال أحباء أبداً جایز نیست که به مکتب های دیگران بروند چه که ذلت أمرالله (بهائیت) است و بکلی از ألطاف جمال مبارک محروم مانند زیرا تربیت دیگر شوند و سبب رسوائی بهائیان گردند».
صفحه 170 کتاب مکاتیب عبدالبهاء جلد 5
رهبران فرقه برای اینکه اعضای خود را درون فرقه نگه دارند و افکار خود را بر آنان دیکته کنند، به آنان اجازه مطالعه کتابی غیر از آثار خود را نمی دهند. همچنانکه علی محمد شیرازی مدعی بابیت و مهدویت در کتاب بیان فارسی باب دهم از واحد چهارم صفحه 130 به پیروان خود دستور می دهد کسی حق ندارد غیر از کتاب مرا تدریس نماید! وی در این مورد می نویسد:
«لا يجوزالتدريس فی كتب غيرالبياَن إلا إذا أنشئ فيه ممّا يتعلَق بعلم ألکلام وإن ما اخترعَ مِنَ المَنطِقِ وَالاُصُولِ وَ غَيرِهِمَا لَم يُؤذَن لِاَحَدٍ مِنَ المُؤمِنِينَ». يعنى تدريس کردن هيچ كتابی جايز نيست جز همین كتاب بيان و نيز آنچه در رابطه با علم كلام پديد آمده (تا بابيگری را اثبات كند) و همانا به هيچ يک ازمؤمنین (بابیان) اجازه داده نشده تا علم منطق و علم اصول و علوم و دانش های ديگر را كه ساخته شده تدريس كنند.
صفحه 130 کتاب بیان فارسی علی محمد باب
علی محمد باب وقتی خود را در مقام بحث و احتجاج و معارضه با علما عاجز می دید، تنها چاره خود را در این می دانست که دستور دهد تمام کتاب های علمی و فلسفی را محو کنید و تدریس و تحصیل علوم متنوعه و مطالعه کتاب های دیگر غیر از بیان من نیز حرام است تا از این راه چشم و گوش گوسفندان ساده لوح خود را بسته و شش دانگ دل های آنان را به تصرف خود آورد.
مدعی بابیت در کتاب أحسن القصص صفحه 46 به تمام علمای إسلام خطاب می کند که خداوند بعد از نزول کتاب بیان من تدریس غیر آن را حرام دانسته و شما فقط باید کتاب مرا به مردم آموزش دهید و از کتاب های دیگر که باطل است دوری نمائید!: «یا معشرالعلماء إن الله قد حرّم علیکم بعد هذا الکتاب التدریس فی غیره علموا الناس أحکام الکتاب و اعرضوا عن الباطل الکتب المخبثة فیکم».
صفحه 46 کتاب أحسن القصص علی محمد باب
انديشه انحصار طلبی در علی محمد شیرازی به اندازه ای قوی بود كه به پیروانش دستور داد باید تمام كتاب های موجود در خانه ها، کتابخانه ها را محو و نابود كنید و جز آثار من و طرفدارانم هيچ كتابی را باقی نگذارید! چنانكه در باب ششم از واحد ششم بيان فارسی صفحه 198 می نویسد:
«فی حكم محو كل الكتب إلاَ ما اُنشئت أو تُنشِئُ فی ذلک الأمر». ذكر صيغه مؤنث “اُنشِئَت و تُنشِئُ” صحیح نیست و بايد اُنشِئُ و يُنشِئُ می نوشت) يعنی این باب در باره این است که تمام کتاب های روی زمین باید محو شود مگر آن دسته از کتاب هائی که در پیرامون دین بابی نوشته شده یا می شود.
عباس عبدالبهاء در نظری تأمل برانگیز و عجیب و در عین حال واقعی و درست در مورد علی محمد شیرازی مدعی بابیت و مهدویت و آئینی که وی برای مردم ایران عرضه کرده و کتاب بیانی که به رشته تحریر در آورده، می گوید سراسر آئین بیان علی محمد باب همانند گروه تکفیری داعش جز تخریب و کشتن و آتش زدن کتاب ها چیزی نبود. چنانکه وی در کتاب مکاتیب جلد 3 صحه 266 می نویسد:
«در یوم ظهور حضرت أعلی (علی محمد باب) منطوق بیان ضرب أعناق و حرق کتب و أوراق و هدم بقاع متبرکه و قتل عام إلا من آمن و صدّق بود». یعنی آئین بیان که توسط علی محمد باب عرضه شده صراحت دارد در اینکه گردن مردم را بزنید، کتاب ها و اوراق را آتش بزنید، أماکن متبرکه و مشاهد مشرفه شیعیان را تخریب کنید و مردم بیگناه را از بین ببرید مگر آنهائی که به آئین باب ایمان بیاورند و آن را تصدیق کنند.
·