این کودتا در میان چند کودتایی که علیه انقلاب اسلامی کشف شد، جدیترین و با برنامهترین کودتاست و اگر به موقع کشف و با آن مقابله نمیشد، ممکن بود خطراتی متوجه انقلاب اسلامی شود.
هرچند چهار دهه از این کودتا گذشته و عوامل آن در دهه شصت دستگیر و محاکمه شدند؛ اما به اعتقاد پژوهشگران تاریخ انقلاب همچنان ناگفتههای بسیاری دارد که باید مورد تحقیق و پژوهش قرار بگیرد.
تعدادی از اهل تصوف در کودتای نقاب نقش داشتند؛ اما باید توجه داشت که تصوف آن زمان کار تشکیلاتی و اطلاعاتی در ایران انجام نمیداد. در خصوص زمان حال نیز اطلاعی ندارم. این در حالی بود که در آن زمان، بهائیت کار تشکیلاتی در ایران انجام میداد و در واقع اساس تشکیل بهائیت، جمعآوری اطلاعات بود.
بهائیان، ضیافتهای 19 روزهای دارند که هر 19 روز یک بار دور هم جمع میشوند و اطلاعات و حوادث اتفاق افتاده پیرامون خود را به طور دقیق و صریح گزارش میدهند. بنده این موضوع را در کتاب «بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم» به طور مفصل شرح دادهام.
دو نفر از بهائیان در کودتای نقاب حضور داشتند که یکی از آنها ذبیحالله مؤمنی نام داشت و به طور کامل در جریان کودتا بود. آن دو نفر رانندههای اتوبوسهای ایران پیما بودند که در جریان کودتا مشارکت داشتند. آنان در ضیافتهای 19 روزه این موضوع را به تشکیلات بهائیت اعلام کرده بودند، اما بهائیان که طبق مرامنامه خود باید تابع حکومت مرکزی باشند، این موضوع را به اطلاع مقامات جمهوری اسلامی نرساندند.
بهائیان در مقابل ادعا میکنند که نظام جمهوری اسلامی ایران به دنبال اعدام این دو نفر به دلیل بهایی بودن بود، از این رو آنان را به بهانه مشارکت در کودتا اعدام کرد.
از اینان باید پرسید که اگر ایران به دنبال اعدام بهاییها بود، چرا سرتیپ عطاالله مقربی که بهایی بود، به این بهانه اعدام نشد و حتی به او اجازه خروج از کشور نیز داده شد. یا اینکه چرا سپهبد حسین رستگار نامدار که جنایتها و فسادهای بسیاری در دوره پهلوی انجام داده بود، اعدام نشد؟
آن دو راننده در جریان جزئیات کودتا بودند. خودشان هم به این موضوع اعتراف کردند. سرتیپ محققی، ناصر رکنی و چند نفر دیگر از کودتاچیان هم عنوان کردند که آنان از جزئیات کودتا اطلاع داشتند.
در نتیجه بهائیان نه تنها برخلاف مرامنامه خود هیچ همراهی با نظام جمهوری اسلامی ایران نکردند، بلکه با کودتاچیان نیز همکار بودند