نهاد رهبری بهائیت بیت العدل در بخشی از پیام نوروز 1400 خود با اشاره به صدمین سالگرد وفات عبدالبهاء در سال جاری، میراث معنوی او خصوصاً برای ایرانیان را ترویج صفات شایسته، تلاش برای تجلّی عدل و انصاف، خِرد ورزی، تعلیم و تربیت، تحول اخلاقیات و پیشرفت و اعتلای ایران عنوان کرد؛ و نوشت:
«میراث معنوی آن نفس نفیس بیهمتا که بیانش مقلّب قلوب و سلوکش مغناطیس نفوس بود البتّه متعلّق به همۀ جهانیان است ولی مفهوم و مقتضیاتی مخصوص برای ایرانیان در بر دارد. گرچه آن حضرت در طفولیّت به همراه اب (پدر) بزرگوارش به تبعید رفت امّا دمی از وطن مقدّس و مألوفش غافل نشد و در طول حیات حتّی در هنگام سفر به مغربزمین همواره به فکر و ذکر هممیهنانش مشغول بود تا بلکه به مدد تعالیم خداوندگار برای این روز جدید و با ترویج خصایل شایستۀ این عصر نوین روابط ضروریّۀ اجتماع در آن خطّه دگرگون گردد، عدل و انصاف جلوه نماید، خرد رخ بگشاید، تعلیم و تربیت محور اصلی امور قرار گیرد، و در ظلّ تحوّل بنیادین اخلاقیّات، همه گونه ترقّی و پیشرفت میسّر گردد و سبب اعتلای ایران شود».(1)
اما در پاسخ به ادعای تشکیلات بهائیت در خصوص میراث عبدالبهاء برای ایرانی ها، بهتر است تا با ذکر چند نمونه از اظهار فضل این پیشوای بهائی، دیدگاه واقعی او نسبت به مردم کشورمان را روشن سازیم:
اول: چگونه میتوان عبدالبهاء را مروج صفات شایسته برای ایرانیها دانست در حالی که او، با ابراز خوشحالی از گرفتاریهایی که برای مردم ایران در زمانش پیش آمد، مردم کشورمان را شرور خواند: «چقدر این ایرانیها شرورند. هنوز آرام نگرفتهاند. این قدر بلایا و رزایا (پیشآمدهای ناگوار) که بر آنها وارد آمده هنوز بر آن شرارت اولیه هستند».(2)
دوم: عبدالبهاء در جایی دیگر، با اشاره به ایمان نیاورندگان به بهائیت _از جمله ایرانیان_ ایشان را غافل، بیخرد، کور و کر، مُرده و مأیوس برشمرده است: «ولی هزار افسوس که غافلان هنوز در خواب غفلت گرفتار و بیخردان از این موهبت مقدسه بیزار، کوران محجوبند و کران محروم و مردگان مأیوس».(3)
اینها همه در حالیست که عبدالبهاء در ظاهر، بکارگیری هرگونه ناسزا، حتی در حق دشمنان را مذموم دانسته است: «نظر به مُحسنات کنید، نه به سیئات... اگر شخص دَه صفت مذموم داشته باشد و یک صفت حمیده، به این یک صفت ناظر باشید و آن دَه را فراموش کنید. کلمهی ناسزا در حق اَحدی بر لسان نرانید اگر چه دشمن باشد».(4)
سوم: عجیبتر از همه آنکه ملحدی چون عبدالبهاء که پدرش را خدای خدایان میخواند (5)و او را قبله متحرک میدانست (6)، ایمان ایرانیها را به دلیل عدم پذیرش کفریات بهائیت زیر سؤال برده است: «حضرت عبدالبهاء خطاب به جناب آقا حیدرعلی سروستانی میفرمایند: ... هیچ میدانی که ایرانیان چه کردهاند و هنوز غافلند. در اقصی بلاد آمریکا نفوس بیدار شدهاند و اهل ایران هنوز در خواب غفلت گرفتار».(7)
البته قابل توجه آنکه عبدالبهاء در جایی دیگر، عقاید هرکس را مربوط به خودش میدانست: «چرا بگوئيم اين موسوی (: یهودی) است و او عيسوی (: مسیحی) است، اين محمّدی (: مسلمان) است، او بودايی است. اينها دخلی به ما ندارد. خداوند همه را خلق كرده و تكليف ماست كه به كل مهربان باشيم».(8)
چهارم: اما از تلاشهای عبدالبهاء برای پیشرفت و اعتلای ایران، میتوان به فدایی خواندن ایرانیها برای انگلیس خبیث (9)به عنوان بانی هولوکاست چند میلیون ایرانی و یا ترغیب آمریکاییهای استعمارگر به چپاول منابع ایران اشاره کرد.(10)
پینوشت:
1-نهاد رهبری بهائیت بیت العدل، پیام نوروز 1400 خطاب به بهائیان ایران.
2- مجلهی آهنگ بدیع، سال چهارم، 1328، شمارهی 5.
3- عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 133 بدیع، ج 6، ص 87.
4- ج. ای. اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمهی: ع. بشیر الهی، هـ. رحیمی، ف سلیمانی، برزیل: انتشارات دارالنشر البهائیة، طبع 1988 م، ص 99.
5- ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 2، ص 255.
6- «وقتی خواستید نماز بخوانید... ببینید جمال قدم اسم أعظم (حسینعلی نوری)، در کدام طرف هستند، به همان طرف متوجه بشوید... قبل از صعود جمال مبارک (مرگ بهاء)، قبله اهل بهاء طرفی بوده است که جمال مبارک در آنجا تشریف داشتهاند»: اشراق خاوری، تقریرات درباره کتاب مستطاب اقدس، هوفمایم آلمان: لجنهی ملی نشر آثار امری، 1997 م، تنظیم و تدوین: دکتر وحید رأفتی، ص 34-33.
7- به نقل از کانالهای تبلیغی تشکیلات بهائیت.
8-عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی، لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، صص 285-284.
9-ر.ک: عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری، بیتا، ج 1، ص 23.
10- ر.ک: عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1920 م، ج 2، ص 30.