و البته مدعی پیامبری بهائیان، بر خلاف این اصل اعتقادی، نه تنها خود را خدای جهانیان، بلکه عنوان خدا آفرینی را نیز برای خود قائل شده است.(عباس افندی، مکاتیب، ج 2، ص 255-254)
جالب آنجاست که پیشوایان این مسلک، اقدام به توجیه، تبیین و تشریح ادعای خدایی پیامبرخواندهی خود نیز کردهاند. در این راستا میتوان به توجیهات عباس افندی، در خدا خواندن حسینعلیبهاء اشاره نمود (که به وضوح در آثارش یافت میشود).
اینها همه در حالیست که بهائیان، مسلک خود را بر مبنای توحید و یکتاپرستی معرفی میکنند!
یکی از اصول ادیان ابراهیمی اعتقاد به خدایی یکتا و یگانه است. توحید مهمترین اصل و زیربنای نظام اعتقادی اسلام بوده که بدون آن، شناخت صفات خداوند تعالی و رسیدن به رستگاری ممکن نیست. از اینرو، آیات بسیاری از قرآن، بر یگانگی خدای تعالی تأکید داشته و دعوت به توحید را، محور تبلیغ تمامی پیامبران الهی معرفی میکند: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ [انبیاء/25]؛ و پیش از تو هیچ رسولی را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی میکردیم که معبودی جز من نیست پس (تنها) مرا پرستش کنید».
اما با این تاکیدات در قرآن و سایر ادیان ابراهیمی جالب است بدانیم که پیشوا و پیامبرخواندهی بهائیان، بر خلاف این اصل اعتقادی، نه تنها خود را خدای جهانیان، بلکه عنوان خدا آفرینی را نیز برای خود قائل شده است؛ همچنان که میگوید: «کُلُّ الاُلُوهِ مِن رَشحِ أمرِی تَأَلَّهَت و کُلُّ الرُّبُوبِ مِن طَفحِ حُکمِی تَرَبَّت [1]؛ همهی معبودها از تراوش امر من معبود شدهاند و تمام پروردگاران، از سرریز حکم من به مقام ربوبیت رسیدهاند».
اما عجیبتر از ادعای خدایی و خدا آفرینی پیامبرخواندهی بهائیان، اقدام پیشوایان این مسلک، در توجیه، تبیین و تشریح ادعای خدایی او میباشد. در این راستا، جناب عباس افندی به عنوان فرزند و مُبین (به اصطلاح) آیات حسینعلی نوری [2]، به جای توجیه ادعای کفرآمیز پدر، بر ادعای خدایی او تأکید هم میورزد. همچنان که در تشریح مقام خداوندی حسینعلی نوری میگوید: «مأیوس نگردید، نومید نشوید؛ روز امید است و قرن خداوند مجید؛ نشأهی اولی است و قرن جمال أبهی. ... صیت (آوازهی) بزرگواریاش شرق و غرب گرفته و آوازه خداوندیاش جنوب و شمال احاطه نموده؛ ولوله در اَرکان عالم انداخته و زلزله در اعضای آدم افکنده».[3]
این به اصطلاح مبین آیات حسینعلی نوری، در جایی دیگر او را مالک دنیا نامیده و میگوید: «و سؤال از آیه 30، در فصل 14 از کتاب یوحنا نموده بودید که حضرت مسیح فرموده: دیگر با شما بسیار صحبت نخواهم نمود چه که مالک این دنیا میآید و هیچ چیز در من ندارد. مالک دنیا جمال مبارک (حسینعلی نوری) است».[4] عباس افندی همچنین در شرح حال مشکین قلم (یکی از بهائیان پیشین) در کتاب نورین نیرین مینویسد: «وی مدتی در عراق بود... و در معیت حضرت أحدیت (میرزا حسینعلی نوری) در کشتی، به نهایت روح و ریحان گذراند».[5]
عباس افندی در جایی دیگر، از ظهور پیامبرخواندهی بهائیان با عنوان نفس ظهور الله تعبیر کرده و مدعی میشود: «... چه که این ظهور اعظم، نفس ظهورالله است، نه به عنوان تجلی و مجلی و نور این نیز قدم را اشرافی و غروبی نیست».[6] وی در این راه، پا را بسیار فراتر نهاده و هیچ تأویل و تفسیری بر خدایی پدرش نپذیرفته و راه هرگونه تأویل خدایی او را مسدود مینماید؛ همچنان که مدعی میشود: «ای مقبل إلی الله و منقطع إلی الله، مقام مظاهر قبل نوبت کبری بود و مقام حضرت أعلی، الوهیت شهودی و مقام جمال أقدس، احدیت ذات هویت وجودی و مقام این عبد، عبودیت محضه صرفه بحته و هیچ تأویل و تفسیری ندارد».[7]
همانگونه که مشاهده نمودیم، عباس افندی به عنوان مبین آیات به اصطلاح پیامبرخواندهی بهائیان، بارها و بارها بر خدایی پدر خود تأکید کرده و صراحتاً خود را بندهی این مدعی خدایی معرفی کرده است.[8] آری؛ این آن قرائتی است که بهائیان از خداپرستی و یکتا پرستی دارند .
پینوشت:
[1]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، کردستان العلمیه: 1330 ق، ج 2، ص 255-254.
[2]. ر.ک: نصرتالله محمدحسینی، قاموس کتاب اقدس، استرالیا: مؤسسهی سنچری پرس، 2008 م، ص 474.
[3]. عباس افندی، مکاتیب، طبع مطبعة کردستان العلمیه، به مصر المحمیّة، 1328 ق، ج 1، ص 225.
[4]. عباس افندی، مکاتیب، مصر: فرجالله زکی الکردی، 1921 م، ج 3، ص 404.
[5]. ر.ک: نصرالله رستگار، تاریخ صدرالصدور، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 104 بدیع، ص 62.
[6]. همان، ص 26.
[7]. همان، ص 207.
[8]. ر.ک: یونسخان افروخته، خاطرات 9 ساله، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 1339 ق، ص 107.