گویندهی این برنامه، با تزویر شمردن عنوان تقیه مدعی شد: «در آیین بهائی تقیه مردود است، یعنی به دروغ دین خویش را مستور داشتن و خود را برای حفظ جان و رفع ضرری به عقیده و طایفهی دیگری بستن؛ این در آیین بهائی ممنوع است. صدها بهائی در کشور ایران، مواجه با این امر شدهاند که وقتی به علّت عقیدهشان به زندان افتادند و حتی به اعدام محکوم شدند، خیرخواهانی از آشنایان یا دوستان مسلمانشان، به آنان تکلیف میکردند که مانند ما تقیه کن... اما راه صدق و شهامت را با سرافرازی، بر راه دروغ و تزویر ترجیح دادهاند. وقتی قرار باشد به اسم دروغ مصلحتآمیز یا تقیه، انسان به خود اجازه دهد که حتی در مورد ایمان که مقدستر از آن چیزی نیست، تزویر به کار برد، دیگر چه اعتمادی میتوان کرد که سخنان دیگرش را به راستی گفته باشد»!(1)
اما باید توجه داشت که تزویر شمردن تقیه و نهی و مذمت از آن در حالی توسط بهائیان مطرح میشود که رفتار پیشوایان و پیروان بهائیت در این خصوص، حکایت از امر دیگری دارد. چرا که به راستی از نکات تاریک رفتاری در سیرهی پیشوایان و پیروان فرقهی بهائیت، میتوان به تفاوت گفتاری و رفتاری در خصوص تزویر در این فرقه اشاره کرد.
پیشوایان بهائیت، بر خلاف آنچه در تحریم تقیه بارها بر آن تأکید داشته و رسانههای بهائی به مرور آن میپردازند، اقدام به کتمان عقیده و (یا به قول گویندهی بهائی) تزویر کردهاند. همچنان که شوقی افندی در تقیُّد پیشوای دوم بهائیان به نماز جماعت مسلمین میگوید: «در آخرین جمعه، توقف مبارکش در جهان ناسوت با وجود خستگی و ضعف فراوان ادای صلاة ظهر در جامع مدینه حضور به هم رسانید».(2) این در حالیست که نه تنها پیشوای بهائیان مدعی نسخ آیین اسلام بود، بلکه حتی اعادهی نماز به صورت جماعت را نیز حرام میدانست.(3)
جناب صبحی از مبلّغان پیشین بهائیت نیز در خصوص ریاکاری و تظاهر پیشوای دوم بهائیان، چنین میگوید: «روز دیگر که جمعه بود با جمیع همراهان به حمام رفتیم و نزدیک ظهر بیرون آمدیم. چون به در خانهی عبدالبهاء رسیدیم دیدیم سوار شده برای ادای فریضهی جمعه عازم مسجد است که کرنش (تعظیم) کردیم... بعد به طرف مسجد رفت. چه از روز نخست که بهاء و کسانش به عکا تبعید شدند عموم رعایت مقتضیات حکمت را فرموده متظاهر به آداب اسلامی از قبیل نماز و روزه بودند. بنابراین، هر روز جمعه عبدالبهاء به مسجدی میرفت و در صف جماعت اقتداء به امام سنّت کرده به آداب طریقهی حَنفی که مذهب اهل آن بلاد است، نماز میگزارد».(4)
پیروان مسلک بهائیت در ایران نیز به تبعیت از پیشوایان خود، اقدام به کتمان عقیده و یا (به قول گویندهی بهائی) تزویر نمودهاند. به عنوان مثال، نهاد رهبری بهائیت موسوم به بیتالعدل، جمعیت بهائیان در ایران را حدود سیصدهزار نفر اعلام میکند. اما حداکثر احتمالی که در آمارگیریهای رسمی از جمعیت این فرقه در ایران برآورد میشود، کمتر از چهل و هشت هزار نفر است.(5) این در حالیست که اگر جمعیت اعلامی نهاد بیتالعدل واقعیت داشته باشد، اکثریت بهائیان ساکن ایران، عقیدهی خود را کتمان میدارند.
حال چگونه است که کارشناس بهائی صراحتاً، تقیه را تزویر و دروغ برمیشمارد و بهائیان را عاری از آن معرفی میکند! آری؛ اگر سخنان گویندهی بهائی صحیح باشد، دیگر به هیچ سخن پیشوایان بهائی نمیتوان اعتماد نمود و از اینرو، اساس اعتقادات بهائیت، با مشکل مواجه میشود.
پینوشت:
1- رادیو پیام دوست، به نقل از کانال تلگرامی ندای صلح بهائی.
2- شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه نصرالله مودت، نسخهی الکترونیکی، ج 3، ص 318.
3- ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس، بیجا: بیتا، (180 صفحهای با ملحقات)، ص 12.
4-فضلالله صبحی مهتدی، خاطرات صبحی، به کوشش و مقدمهی: سیدهادی خسروشاهی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 3، 1390 ش، ص 42-41.
5-جهت مطالعهی بیشتر، مراجعه کنید به پایگاه جامع شناخت بهائیت، مقالهی: جمعیت بهائیان ایران