حجت الاسلام عبدالقادر همایون پژوهشگر فرق و ادیان در گفتگو با خبرنگار فرقه نیوز با اشاره به نقش استعمار در پیدایش بهائیت گفت: در حدود ۱۷۲ سال پیش فردی به نام علیمحمد شیرازی با ادعای بابیت امام زمان (عج) آغازگر جریانی گردید که بعدا مورد کشف و توجه دولت های استعماری همچون روس تزار قرار گرفت و موجب خلق یک فرقه استعماری به نام بهائیت گردید.
استعمار نقش تاثیرگذاری در جهت دهی به ادعاهای علیمحمد شیرازی و برجسته نمودن ادعای مهدویت وی و گسترش آن در جامعه ایرانی نمود و در کنار وی به تربیت یک نیروی زبده و کاملا وامدار خود به نام حسینعلی نوری پرداخت و با خلق چند ماجرا در ایران و عراق همچون واقعه بدشت و هزینههایی که حسینعلی در آنجا نمود، وی را به رأس بابیت سوق داد و زمینه را برای ادعایی جدید و انحرافی بسیار بزرگتر از بابیت فراهم آوردند.
حجت الاسلام همایون با بیان برنامههای استعمار در گسترش این فرقه افزود: دو عامل فرهنگ و اقتصاد نیز تأثیرات فراوانی در گسترش فرقه بهائیت داشتند. عواملی همچون تعمد شاهان در بیسواد نگه داشتن مردم، عدم درک صحیح از آموزههای دینی خصوصا مباحث مهدویت و همچنین فشارهای اقتصادی وارد بر مردم به علت وجود نظام فئودالیته در آن دوران از عوامل گسترش این فرقه میباشد.
بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ و جایگزینی نظام جمهوری اسلامی ایران به جای نظام مستبد پهلوی، نوع عملکرد دولت های استکباری در استفاده ار این فرقهها کاملا دگرگون شد.
در گذشته کاربرد فرقههایی همچون تصوف و بهائیت همچون یک پل ترانزیتی بود برای چپاول و غارت سرمایههای ایران بود و وجود افرادی همچون آقا خان نوری یک وطن فروش تمام عیار با گرایشات صوفی در دوران قاجار، همچنین هژبر یزدانی، حبیب الله ثابت و تعدادی وزرای بهائی در رأس حکومت پهلوی دلیل خوبی بر این مدعی میباشد. اما آنچه اکنون شاهد آن هستیم استفاده ابزاری از این فرقهها به عنوان اهرم فشار علیه ایران در مجامع بین الملل ونشستهای دیپلماسی است.
فریدون آدمیت، کسی که خود مأمور ویژه شاه و معتمد وی در سازمان ملل بوده است درباره وابستگیهای سیاسی بهائیان مینویسد:
«دستگاه بهائی پیوستگی خاصی با سیاستهای مختلف خارجی داشته و این کیفیت با گرویدن عنصر یهودی به آن گروه، حدّت گرفته است. مرام و مقصد آنان، رواج بیوطنی است و راه و رسم آنان، سرسپردگی به سیاستهای اجنبی.»
حجت الاسلام همایون در ادامه به نقاط اشتراک بین فرقههایی همچون صوفیه و بهائیت اشاره کرد و افزود: انعطاف این دو فرقه در مسائل و سیاست داخلی کشور میباشد.
به این معنا که هرگاه اوضاع بر وفق مراد آنها بوده است پیش غراولان عرصه سیاست گردیده و در غیر اینصورت ندای گوشه گیری و عزلت به دور از هیاهوی سیاسی سر میدهند.مجله اخبار أمری از نشریات معتبر بهائی در شماره ۵ خود به نقل از عباس افندی رهبر دوم بهائیان مینویسد: «میزان بهائی بودن و نبودن این است که هر کس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه خویش حرفی زند و یا حرکتی نماید همین برهان کافی است که بهائی نیست. دلیل دیگر نمیخواهد.»
اصل عدم مداخله در امور سیاسی به عنوان یکی از مهمترین آموزههای بهائی مطرح است و این اعتقاد پیامدهای بسیاری همچون بیتفاوتی و بیعلاقگی آشکار به مصالح، استقلال و تمامیت ارضی را به دنبال دارد. اصل عدم مداخله در امور سیاسی توسط فرقه ها یک تاکتیک سیاسی است .
بهائیت معترف به دخالتهای سیاسی سران و پیروان بهائی از بدو تشکیل تاکنون بوده است. توطئه برای ترور ناصرالدین شاه توسط حسینعلی نوری (پیامبر ساختگی این فرقه) تشکیل گروهی تحت عنوان جلادان خونخوار بهاء در عراق به اعتراف خواهر حسینعلی نوری، اعطای لقب سر «sir» به عباس افندی از سوی انگلیس به خاطر خوش خدمتیهای وی در جنگ بین انگلیس و حکومت عثمانی تنها نمونه کوچکی از این مداخلات سیاسی است.از سوی دیگر سکوت در برابر جنایات بشری در سراسر عالم خصوصا جنایات صهیونیسم در فلسطین به بهانه عدم مداخله در امور سیاسی، همواره لکه ننگی بر پیشانی بهائیت بود.