همچنان که عباس افندی گفته است: «این قوم، خویشتن را علمای دین مبین اسلام میشمردند و چون ثعبان بد کیش (مار افعی بد کردار)، بیگانه و خویش را نیش میزنند و چون مار و عقارب (:عقربها)، اباعد و اقارب (:دوران و نزدیکان) را میگزند... چون گرگان خونخوار اغنام (:گوسفندان) الهی را بدرند و دعوای شبانی (:چوپانی) کنند و چون دزدان راه، قطع طریق و سدّ سبیل نمایند و قافله سالاری خواهند... چون به فضایل آنان نگری، هریک اجهل از انعام و بهیم (:جاهلتر از چهارپایاناند)... در مدارس چون بهائم (:حیوانات) اسیر خوردن و خوراکاند و چون سباع ضاریه (:درّندگان خونآشام) بیمبالات و بیباک».(1)
سخنان بالا را در کنار این گفته ها قرار دهید : «الحمدلله این دور، دور حبّ (دوستی) است... دشمنان دوستاند و بیگانگان آشنا. اغیار یارند و اعداء (دشمنان) در شمار احبّاء (دوستان). مقصد اینست که احبّای الهی (بهائیان) باید بدخواه را خیرخواه دانند و اهل شقاق (جدایی) را اهل وفاق برشمرند. بعید (دور) را قریب (نزدیک) ببینند و دور را نزدیک شمرند؛ یعنی به دشمن نوعی رفتار کنند که سزاوار دوستان است. به جفاکار چنان معامله نمایند که لایق یار خوشرفتار»(2) اما در عین حال به علمای دین که در روایات معصومین (علیهم السلام)، به جانشینان وارثان انبیاء تشبیه شدهاند (3) اینگونه توهین و جسارت نمود؟! آیا این دوگانگی پیشوایان بهائی، چیزی فرای عوامفریبی است؟!
شما کابر گرامی از مقایسه این دو رفتار در یک رهبر چگونه برداشتی در زهنت نقش میبندد جز اینکه بگوئیم این رهبران نماد کاملی از نفاق را با خود دارند و به اغنام تزریق میکنند . در مطالعه رفتاری فرقه ها عموما چنین عارضه ای یافت میشود. که فقط در شدت و ضعف با هم متفاوتنند وگرنه در اصل نفاق هیچگونه تفاوتی با هم ندارند . اینگونه فرقه ها همان جریانات سیاسی کیس هستنند که برای رسیدن به اهداف خود راهی جز برخورد منافقانه ندارند .
پینوشت:
1- عباس افندی، مکاتیب، ج 3، ص 123.
2- احمد یزدانی، نظری اجمالی در دیانت بهائی، ص 51.
3- محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 18.