پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فاضل مازندرانی در کتاب اسرارالآثار، عبارتی از علیمحمد باب خطاب به میرزا آقاسی، در توهین به ترک زبانها آورده است: «اُترُکُوا التُرُوک و لَو کانَ اَبُوک، اِن احِبُّوک اکلُوک و اِن ابغضُوک قَتَلُوک؛(1) از تُرک زبانها دوری کن و فاصله بگیر، اگرچه پدرت باشد. چرا که اگر دوستت بدارد، خواهَدَت خورد و اگر دشمن بدارد خواهَدَت کشت».
از اینرو مبلّغان بهائی برای توجیه این عبارت پیشوای خود، اقدام به نگارش مقالهای با عنوان «توهین بهائیستیزان به حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)» نمودند. مبلّغان بهائی با انتساب جملهی (اُترُکُوا التُرُوک) به حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، سعی بر آن داشته تا ضمن تبرّی دادن پیشوای خود از آن، اصطلاحاً توپ را به زمین اسلام انداخته و به نوعی اعتراض مسلمانان به این گفتار توهینآمیز و تبعیضآمیز علیمحمد باب را اعتراض به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) معرفی کنند. از اینرو در ادامه، به مطالعهی گوشهای از اظهارات مبلّغین بهائی خواهیم پرداخت:
«حضرت باب در آثار خود به خصوص در آثار چهار سال اوّل ظهور حضرتشان در بستر ایران اسلامیِ دورهی قاجاریه، در کنار آثار و آیات و بیانات بدیع در دین جدید بابی، ادبیات و اصطلاحات قرآن مجید و احادیث و فرهنگ اسلامی و شیعی را نیز به کار میبردند. جملهی «اُترُکِ التُّرُوکَ... » نیز از حضرت باب نیست، بلکه از احادیث منتسب به اسلام است که حضرتشان نظر به شیوع آن در بین مسلمین، آن را در توقیع خطاب به حاجی میرزا آقاسی، در شأن وی که حضرتشان را مورد ستم قرار داد، ذکر میکنند».(2)
در ادامه، مبلّغان بهائی برای تصدیق ادعای خود، به ذکر دو حدیث از منابع اسلامی پرداخته که عین عبارت آنان ذکر میشود: «در کتاب فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، المناوی، ج 1، ص 152 آمده است: اُترُکِ التُّرکَ اِنْ اَحَبُّوکَ اَکَلُوکَ وَ اِنْ اَبغَضُوکَ قَتَلُوکَ» و نیز: تاریخ نگاران نوشتهاند: نخستین خلیفهاى كه تركان را به امور ادارى گماشت معتصم عباسى بود، و تركان بودند كه متوكل عباسى را به قتل رسانیدند و این امر، گفتار پیغمبر (ص) را تصدیق مىكند كه طبرانى به سندى نیكو از ابن مسعود روایت كرده كه آن حضرت فرمود: «اُترُکوا التُّرکَ ما تَرَکوكُم؛ فَاِنَّ اَوَّلَ مَن یَسلِبُ اُمَّتی مُلكَهُم وَ ماخَوَّلَهُمُ اللهُ بَنُو قنطوراء [تاریخ الخلفاء/ 28.]؛ تا گاهى كه تركان متعرضتان نشدهاند متعرضشان مشوید، زیرا نخستین كسى كه سلطنت و مواهب خداوندى را از اُمّت من میستاند همین تركانند».
مبلّغان بهائی همچنین در ادامه، ایمان عدهای از ترک زبانان به بابیت و بهائیت را دلیل بر این گرفتند که مقصود باب از توهین به ترکها، تنها میرزا آقاسی صدراعظم ایران بوده است.
اما در پاسخ به توجیهات مقالهی فوق، ذکر نکاتی را ضروری میدانیم:
اول: مبلّغان بهائی که در این مقاله تلاش نمودند منتقدین خود را به سهلانگاری و اصطلاحاً سوتی دادن متهم کنند، خود نیز دچار سهلانگاری شده و آدرس این دو روایت را اشتباه ذکر کردهاند. لذا برای مطالعهی محققین، آدرس دقیق این دو روایت بطور دقیق، در پینوشت خدمتتان عرضه میشود.(3)
دوم: دومین روایتی که مبلّغان بهائی تلاش نمودند تا آن را توهین به ترک زبانها معرفی کنند، نه تنها هیچگونه توهینی به قوم ترک محسوب نمیشود، بلکه به نوعی پیشگویی و یا تعریف و تمجید از ترکها نیز به حساب میآید؛ چرا که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) از تعرض ابتدایی به ترکها نهی کرده و آنها را پس از اعراب، وارث حکومت و مواهب الهی معرفی نموده است.(4)
سوم: مبلّغان بهائی در روایت اولی که در اثبات ادعای خود (مبنی بر اینکه علیمحمد باب در توهین به ترکها به آنها استناد کرده) ذکر کردند، به منابع اهلسنت آدرس دادهاند! به عبارتی، مبلّغان بهائی تنها دلیل بر اثبات ادعای خود را استناد به منابع روایی اهلسنت یافتهاند! حال آنکه با چه منطقی میتوان در مناظره با شیعیان و برای توجیه گفتار مدعی امام دوازدهمی شیعه، به روایات اهلسنت استناد کرد؟! آیا این به نوعی مغالطه و عوام فریبی نیست؟!
چهارم: از طرفی، مبلّغان بهائی دلیل استفادهی علیمحمد باب از عبارت (اُترُکُوا التُرُوک) را مشهوریت و شیوع آن، در میان جامعهی شیعی زمان قاجار معرفی کردهاند! حال آنکه نه تنها برای اثبات ادعای خود دلیلی نداشتند، بلکه هیچ منطقی نمیپذیرد که روایتی از منابع اهلسنت، در میان جامعهی شیعی ایرانزمین شیوع داشته باشد و توسط امام دوازدهم شیعه به کار گرفته شود!
پنجم: هرچند مبلّغان بهائی نتوانستند حدیثی مشابه در منابع شیعی معرفی کنند، ولی ما زحمت آنان را به عهده گرفتیم و با بررسی منابع شیعی، به یک عبارت مشابه برخوردیم.(5) اما پیش از آنکه مبلّغان بهائی از این سند سوءاستفاده کنند لازم است بدانیم:
اولاً: بر خلاف ادعای مبلّغان بهائی، این عبارت به نقل از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و نه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ذکر شده است.
ثانیاً: نویسنده (فیض کاشانی) در صحت سند و دلالت آن تردید کرده و با قطعیت آن را «نادرست و غیر صحیح» نامید.
ثالثاً: یکی از مهمترین ملاکهای که معصومین (علیهم السلام) برای پذیرش روایاتشان و تشخیص احادیث صحیح از غلط و جعلی بودن را ذکر کردهاند، عرضهی روایات به قرآن کریم است؛ همچنان که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودهاند: «إن على كل حق حقيقة، وعلى كل صواب نورا، فما وافَقَ كتاب الله فَخذوه وما خالفَ كتاب الله فدعوه (6)؛ همانا بر هر حقّی حقیقتی و بر هر صوابی نوری است، پس آنچه موافق کتاب خداست أخذ کرده و آنچه مخالف کتاب خداست رها کنید». و یا آنجا که امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «ما جاءک عنّا فَقِسهُ على كتابِ الله عزَّوجل و أحاديثنا فإن كان يشبههما فهو مِنَّا وإن لم يشبههما فليسَ مِنَّا (7)؛ آنچه از جانب ما به شما رسید بر کتاب خداوند عزّوجل و احادیث ما مقایسه کنید، اگر شبیه آندو است از ما میباشد، و گرنه از ما نیست».
این در حالیست که با عرضهی عبارت اول (اِنْ اَحَبُّوکَ اَکَلُوکَ: که در واقع توهین به قومیت خاصی به شمار میآید) به قرآن کریم، پی به بطلان آن خواهیم برد و یا دستکم باید در فهم خود نسبت به معنای آن تردید کنیم. چرا که قرآن کریم با مساوی دانستن فطرت نوع بشر، ملاک برتری انسانها را تنها در رعایت تقوای الهی دانسته است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ [حجرات/13]؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست».
ششم: مبلّغان بهائی در انتهای این مقاله تلاش نمودند تا ایمان برخی ترکها به بابیت و بهائیت و ذکر برخی اشعار ترکی پیشوایان خود را دلیل بر انصراف مقصود باب به صدرأعظم (و نه تمام ترکها) معرفی کنند. اما بطلان این توجیه به قدری روشن است که نیاز به دلیل ندارد و پاسخ آن را تنها با چند سؤال میدهیم! اگر به راستی مقصود باب صدرأعظم بود، پس چرا در توهین خود از واژهی «ترکها» استفاده کرد؟! چرا (به ادعای شما) مدعی مهدویت شیعه باید با تمسک به روایتی ضعیف و مخالف نصّ قرآن کریم، قومیت خاصی را بخاطر عملکرد یک شخص سرزنش کند؟! چرا جانشینان پس از باب و رهبران بهائیت نیز دست از توهین و کنایه به ترکزبانها برنداشتند؟! آیا اینکه عبدالبهاء ترکزبانها را لایق جواب مضحک میدانست هم در روایت آمده است؟!«... اندیشیدم كه ترک است و باید جوابی مُضحک (: خندهدار) و مُسكِت (: ساکت کننده) داد».(8) آیا هنگام جذب ترکزبانها به بهائیت، نظر پیشوایانتان هم دربارهی آنها میگویید؛ یا وقتی که از طریق دیگر فهمیدند، توجیهات بیپایه و اساس ارائه میدهید؟!
بنابراین چگونه میتوان توجیه مبلّغان بهائی در تمسک باب به روایت ناصحیحی که عمدتاً در منابع اهلسنت ذکر شده را با ادعای پوچ مشهوریت آن در میان شیعیان توجیه نمود؟! آیا این توجیه، با سایر شعار وحدت عالم انسانی در بهائیت سازگار است؟! چطور بهائیت میتواند داعیهدار وحدت عالم انسانی باشد در حالی که زیربنای آن با گفتار و کردار تبعیضآمیز پیشوایانش بنا نهاده شده است؟!
پینوشت:
1- فاضل مازندرانی، اسرالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 2، ص 154.
2- به نقل یکی از سایتهای تبلیغی تشکیلات بهائیت، عنوان مقاله: «توهین بهائیستیزان به حضرت محمّد (ص)».
3- المناوی، عبد الرؤوف، فيض القدير شرح الجامع الصغير، مصر: المكتبة التجارية الكبرى، 1356، ج 1، ص 117. جلالالدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، عربستان: مكتبة نزار مصطفى الباز، 1425 ق، ج 1، ص 24.
4- ر.ک: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم: مؤسسهی آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ج 15، ص 57.
5- روی عن أمير المؤمنين عليه السلام أنه قال" اُترک التُرک ما تركوک فإنَّهم إن أحبوک أكلوک و إن أبغضوک قتلوک: الفيض الكاشانی، الوافی، ج 1، ص 24.
6- شیخ کلینی، الکافی، تهران: دار الكتب الاسلامية، 1388 ق، ج 1، ص 69.
7- علامه مجلسی، بحارالأنوار، بیروت: دارالإحیاء التراث، 1403 ق، ج 2، ص 224.
8- فاضل مازندرانی، اسرار الآثار خصوصی، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، 128 بدیع، ج 3، ص 42 و 43.