بهائیت در پاکستان

سه شنبه, 02 بهمن 1397 18:14 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران- برداشت از فصلنامه روشنا : از همان آغازین سالهای تأسیس فرقه بهائیت، سران آن در مسیر رسیدن به اهداف خود که سوءاستفاده و تغییر باور مسلمانان از آن جمله بود، تبلیغ را رکنی واجب قرار داده و نیروهای تبلیغیشان را طی مأموریتهای مختلف به نقاط گوناگون گسیل داشتند. با توجه به پیدایش بهائیت در ایران، کشورهای اطراف از دسترسترین و احتمالاً نقاط اولیه برای تبلیغ به حساب میآمدند.

مأموریتهای تبلیغی تشکیلات بهائی از گذشته تا به امروز ادامه داشته و هزینههای زیادی برای نفوذ فرقه در مکانهای دورافتاده و بعضاً دارای فقر فرهنگی و اقتصادی صورت میپذیرد. این امر موجب شده بهائیان بدون اشاره به تحمیل کردن خود بر مناطق مختلف، بهائیت را از نظر جغرافیایی، در زمره فراگیرترین باورها به شمار آورند. از این رو، قصد بر آن است تا ضمن سلسله مقالاتی، نفوذ و عملکرد بهائیت در کشورهای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم.

به عنوان درآمد این سلسله مطالب و نظر به «الجار ثمّ الدّار(1) ، فعالیتهای تشکیلات بهائی را در کشور همجوار خود، پاکستان مورد تحلیل و بازنگری قرار میدهیم. کشوری در همسایگی شرقی ایران که به دلایل علقههای مشترک تاریخی، دینی، فرهنگی و... از یک سو و وضعیت خاص داخلی این کشور از سوی دیگر، همواره چالشها و فرصتهایی را به موازات هم، از ناحیه مرزهای شرقی متوجه کشورمان نموده‌‌است. هرچند در این مقاله، پاکستان را نه از جنبه هممرزی با ایران بلکه به عنوان کشوری مسلمان که طعمه بهائیت محسوب میشود، مد نظر قرار خواهیم داد.

پاکستان، کشوری است که پیشینه حضور بهائیت در آن موقعیت جغرافیایی، از قدمت تأسیس کشور پیشی گرفتهاست و این خود از نکات قابل توجه در آن منطقه به حساب میآید. از نظر تاریخی، قریب به هشت دهه بیشتر از عمر پاکستان نمیگذرد، ولی این کشور در حقیقت دستاورد حیات تاریخی بخشی از مسلمانان شبهقاره هند است. در واقع در میان تمام انگیزهها و دیدگاههای گوناگون، پاکستان حول محوریت یک ملت با هویت ملی و پیشینه تاریخی مشترک نبود که شکل گرفت، بلکه برای حفظ حقوق و هویت فرهنگی پیروان یک دین که به گونهای پراکنده در سرزمینی بزرگ و گسترده میزیستند، پایهگذاری گردید. در اولین مرحله، پاکستان، با دو جناح دارای اکثریت مسلمان در قسمت شرقی و شمالغربی مناطق آسیای جنوبی تشکیل شد.

تاریخ حضور بهائیت در این منطقه، به قبل از استقلال آن، یعنی زمانی که هنوز تحت استعمار حکومت بریتانیا بود، بازمیگردد. در واقع«حسینعلی نوری» بعد از ادعای پیامبری، تبلیغ را واجب و نیروهای زیادی را به اطراف گسیل داشت. در پی این سلسله دستورهای تبلیغی، در سال 1844م. «شیخسعید هندی» از «مولتان» ، اولین کسی بود که سعی کرد بهائیت را به این سرزمین معرفی کند. سالها بعد یعنی مصادف با ۱۹۴۷م.، کشور مستقل پاکستان با در بر داشتن بخشهای غربی و شرقی به صورتی که ذکر شد، تأسیس گردید. بنابراین، بهائیت که از سالها پیش در جغرافیای مسلمانخیز، با حمایت بریتانیا و پشتیبانی نیرو از هندوستان رخنه کرده بود، پس از ایجاد پاکستان در اقدامی عجیب و قابل تأمل، محفل ملی را که در هر کشور، تنها یک گروه هستند، در نواحی غربی و شرقی پاکستان به طور جداگانه تشکیل داد! این اقدام بهائیت در سال 1957م. اتفاق افتاد و جالب آنکه چند سال بعد در پی تفرقههای اقتصادی و سیاسی در پاکستان شرقی (بنگلادش امروزی)، جنگی در گرفت که به جدا شدن پاکستان شرقی به عنوان کشور مستقل بنگلادش، انجامید. این مسئله همچنان موجب شگفتی بسیاری از محققان شده که چگونه بهائیت، محفل ملی بنگلادش را پیش از تشکیل آن کشور، شکل داده بود؟! آیا بهائیان به منابع اطلاعاتی خاصی متصل بودند یا بازیگردانی آنان در جدایی بخشهای شرقی و غربی پاکستان نقشآفرین بود...؟

در این منطقه از جنوب غرب آسیا یا همان پاکستان امروزی کمبود سرمایه و ضعف زیربناهای اقتصادی، یکی از مهمترین موانع در پیش بردن فرایند توسعه به شمار میرود. کمبود منابع و ثروتهای طبیعی به ویژه در مقایسه با بیشتر کشورهای خاورمیانه، این مانع را تشدید کردهاست. در کنار اینها، جمعیت زیاد با رشد بالا، همراه با پراکنده شدن بسیار ناهمگون این جمعیت در بخشهای گوناگون کشور، سطح پایین سواد عمومی و دانش تخصصی، پابرجا بودن ساخت فئودالی، نسبت بسیار بالای جمعیت روستایی به جمعیت شهری و عوامل دیگری از این دست، امکان انجام توسعه در این کشور را محدود کردهاند(2)

تمام این ویژگیها در کنار هم، پاکستان را به لقمهای باب میل بهائیان مبدل میسازد تا برنامههای فشرده تبلیغاتیشان را در این منطقه پیریزی نمایند. یکی از مسئولان تراز اول بهائیت در نشستی خطاب به اعضای این فرقه میگوید: «حضرت ولی امرا... میفرمایند که استقبال از نفوس در روستاها بیشتر از شهرهاست...نفوس مشتاق به سختی در مُدرن پیدا میشوند» (3)

در رابطه با نمود عملیاتی این نقشه، در کتاب خاطرات «رحمتا... مهاجر»، از مبلغین برجسته تشکیلات اینطور آمده: «به عرض میرساند در این مسافرت این عبد بسیار مسرور است که از جمله بعد از سالهای متمادی به پاکستان مسافرت نمود و به خصوص از نواحی تبلیغی در دهات و قصبات دیدن نموده و بینهایت مسرور گشت که جمعی از سادهدلان و دلیران به کمال خلوص، امر مبارک را قبول کردهاند. اطفال درس اخلاق دارند، زنها مناجات از بر میخوانند و مردها منجذب و مشتعل و مصمم باتساع دائره امرا... میباشند. محفل ملی جوانان و اعضای فعال دارد و در ظل این محفل هر ترقی و پیشرفتی برای این مملکت، ممکن و میسر است...در جلسه محفل ملی، مشورتها به عمل آمد که به خصوص در ناحیه تبلیغی میرپورخاص که سرحد هندوستان است، تعداد مصدقین را افزایش دهند و تبلیغ و تقویت را توأم نمایند. استعداد احبا و اهالی، بسیار است...وقتی به محفل کراچی رفتم که راجع به مهاجرت و اعزام و مهاجر صحبت کنم، دیدم که خودِ محفل، صورتی از احبا تهیه نمودهاست که ممکن است مهاجرت نمایند و درصدد دعوت آنهاست و شنیدم که از ایران جناب «روحی روشنی» قصد مهاجرت به پاکستان دارند. بینهایت از این همه اخبار خوش، مسرور شدم.»(4) سادهدلی و هیجان ترقی و پیشرفت در مناطق غیرپیشرفته، مبلغین بهائی را چند گام به پیش برده و امکان انحراف را افزایش میدهد. در حقیقت میتوان گفت «دولتهای پاکستان از گذشته تا همین امروز، با کمبود منابع درآمدی و مالی روبهرو بودهاند. همین امر، آنها را در برابر وسوسه کمکهای مالی از کشورهای خارجی و سازمانهای بینالمللی آسیبپذیر کردهاست...این عوامل روی هم رفته، راه را برای اثرگذاری بیش از معمول عوامل بیگانه در عرصه سیاسی پاکستان هموار کردهاند؛ با این حال، این امر از عرصه سیاسی فراتر رفته و اجتماع و فرهنگ جامعه پاکستان را هم در بر گرفتهاست».(5)

همانطور که رواج وهابیگری در این کشور، ناشی از وابستگیهای نفتی به دول عربی است، ایالات متحده و همپیمانانش اثرگذاریزیادی در حوزه فرهنگی این کشور داشتهاند که در کنار آن، بهائیت همچون نوچهای گوش به فرمان، پیشبرنده بخش زیادی از اهداف ضداسلامی و انحرافی غرب در این منطقه میباشد که در ادامه نوشتار، زوایای بیشتری از آن به نمایش گذاشته خواهدشد.

نکته دیگری که در انتهای سخنان مهاجر مورد اشاره قرار گرفته، مهاجرت بهائیان ایران به پاکستان است که عمدتاً برای مسئولیتهای تشکیلاتی صورت میپذیرد. بد نیست رویکرد خود مردم پاکستان نسبت به این مسئله، بررسی گردد تا مشخص شود بهائیان که داعیه صلح و همبستگی سر میدهند، در محافل خود برای پست و مقام، چه کشمکشی دارند و سلطهجوییهایشان را چگونه از مرزهای تشکیلاتی کشور خود، فراتر بردهاند.

مطالب پیشرو، برگرفته از نامههای اعتراضی بهائیان پاکستان به مرکز اصلی این تشکیلات (بیتالعدل)و در اعتراض به عملکرد بهائیت است که هجم گستردهای از فساد تشکیلاتی را نمایان میسازد؛ «بهائیان ایرانی، بهائیان محلی پاکستان را کثیف، غیرقابل اعتماد و متقلب مینامند. آنها جوکهای اهانتآمیزی را در مورد بانوان بهائی-پاکستانی تشکیلات تعریف میکنند. اعضای محفل ملی پاکستان، یکییکی توسط اعضای ایرانی، حذف و جایگزین شدهاند وحتی مشاوران و مساعدین، همه ایرانی هستند. تنها یک عضو پاکستانی در هیئت محلی باقی ماندهاست که آن هم به دلیل نفوذ وی در دولت، توسط بهائیان ایرانی مورد استفاده قرار میگیرد؛ پیرمردی که سیاست آنها را نمیداند و هنگامی که نفوذش تمام شود، او نیز محو خواهد شد. اکثر اعضای مؤسسات بهائی پاکستان، ایرانی و به یکدیگر وابسته هستند. آنها گروهی تشکیل دادهاند که در آن با حمایت هم، از منافع و مزایای یکدیگر مراقبت میکنند. این گروههای بهائیان ایرانی، به آرامی و به طور پیوسته همه پستهای NSA را گرفتهاند(6) . یا در مورد فساد اداری نوشتهاند: «در انتخابات اخیر محفل ملی پاکستان، «فاشیه رحمانیپ»، یک نمایش و خودنمایی بزرگ از خود به راه انداخت. او توسط افراد ذینفوذ چون آقای مهرداد، حمایت میشد. مشخصاً در تمام کنفرانسها و همچنین محافل، اعضا از پیش تعیین شدهاند. حتی در زمان انتخاب، بهائیان جعلی زیادی برای رأی دادن به اعضای حاکم تولید میشوند و پس از انتخاب اعضای مورد نظر، این بهائیان جعلی نیز ناپدیدمیگردند(7)

البته این تنشهای درونی و دغلبازیها در تشکیلات بهائی، جدید و منحصر به پاکستان نمیباشد، اما از آن رو ذکر گردید که با وجود چنین درگیریهایی در بطن بهائیت، مسئولان پاکستان با سادهدلی، فریب ظاهرسازیهای این گروه را خورده و برای برونرفت از مشکلاتی که گریبانگیر این کشور است و در دلایلی چون:

1- فقدان هویت ملی نیرومند، یکپارچه و فراگیر.

2-توسعهنیافتگی اقتصادی و اجتماعی.

3-نااستواری و بیثباتی سیاسی.

4-افراطگرایی و ستیزهجویی مذهبی(8)

خلاصه میشود، سراغ بهائیت میروند و به آنها بال و پر میدهند. از نمونههای این خوشبینی را میتوان در همایش  « سیرت»(Seerat) که هر سال به مناسبت ولادت حضرت محمد در پاکستان برگزار میگردد، مشاهده نمود. با توجه به تفرقه‌‌افکنیهای قومی-قبیلهای و ترس و نگرانی پاکستان از هرج و مرجها، هدف اصلی این همایش برجستهسازی تصویر درستی از اسلام و آموزههای پیامبر اسلام است که اصول رهبری ملی در یک حکومت اسلامی برگرفته از تعالیم اسلام را به همگان معرفی نماید.

«ممنون حسین» (رئیسجهور کنونی پاکستان) در سخنرانی افتتاحیه یکی از همایشهای سیرت، شکست برنامه تروریسم، مبارزه با افراطگرایی و مدیریت جامعه بر مبنای دین اسلام را از جمله منویات این مراسم برمیشمارد. چنین اهدافی قطعاً با حضور بهائیان به شدت متعصبی که اسلام را منسوخ و پیادهسازی آن را در جامعه، بیسبب میدانند، میسر نخواهد شد اما تشکیلات بهائی با فعالیت پایهای، نظرهای موافق مسئولین پاکستان را متوجه خود کردهاست. تا آنجا که نمایندگانی از این فرقه، در سالهای اخیر با داشتن تریبون، سخنانی باب طبع مردم و مسئولان پاکستان ایراد کرده و امتیازهای نسبتاً زیادی از آنان گرفتهاند. غافل از اینکه، درگیریهای خود تشکیلات بهائی، یکی از عوامل تفرقه و ترور خواهد بود که دامنگیر پاکستان میشود.

نکته قابل توجه، مفاد سخنرانی نمایندگان بهائیت در اینگونه مراسم است که با لاپوشانی جنبههای مختلف فرقه، توهینو نظر منفی سرانشان به غیربهائیان، بر امکان شکلگیری فعالیتهای مشترک تأکید دارند، به نحوی که بسیاری از حاضران، حتی آنان را یکی از فرقههای اسلامی به شمار میآورند.

فعالیتهای آموزشی

ریشههای این سطح از نفوذ و خوشبینی در منظر غیربهائیان را شاید بتوان در نفوذ تشکیلات در بخش آموزشی، جستجو نمود. متأسفانه در پاکستان، «بیثباتی سیاسی و کشاکش دائمی میان سیاستمداران، دولتمردان، احزاب و نظامیان برای به دست آوردن سهم بیشتری از قدرت سیاسی و البته حفظ آن، مسئله توسعه کشور را به امری فرعی تبدیل کرده است...توسعهنیافتگی، پیامدهای سهمگین دیگری هم برای پاکستان به دنبال داشتهاست. نظام آموزشی کشور همچنان محدود، ناکارآمد و ناهمگون است...بیگمان، ناتوانی دولت در ایجاد نظام آموزشی یکپارچه و فراگیر، در کنار فقر و نابرابریهای اجتماعی، به اندازه انگیزههای مذهبی صرف در ایجاد مدرسههای دینی و گرایشهای خاص آنها مؤثر بودهاست(9) .

از طرفی، یکی از ترفندهای همیشگی بهائیان، بهره از آشوب و نابسامانی بودهاست و از آنجا که برای القای تفکرات به شکلی بنیادین و محکم، تسلط بر حوزه آموزش و پرورش را ضروری میدانند، با ایجاد مدارس و کلاسهای آموزشی، نظر بسیاری از مسلمانان پاکستان را به خود جلب نمودهاند. در واقع تأسیس مدارس، اقدامی ظاهرسازانه است که باعث میشود علاوه بر اینکه از طرف جامعه مورد احترام و حتی تحسین قرار گیرند، هدف واقعی خود که ایجاد گوشهای باب میل و زمینهسازی برای نفوذ باورهایشان در قلب کودکان است، محقق گردد.

یکی از فعالیتهای تبلیغی تشکیلات پاکستان در قالب آموزش و پرورش، مربوط به مدرسه «NewDay» در کراچی است که در آن بهائیان به طور آشکار آموزههای خود را به کودکان آموزش میدهند. مدرسه NewDay در سال 1978م. توسط سه نفر از بهائیان کراچی تأسیس شد و با همکاری مبلغین ایرانی بهائیت، آغاز به کار کرد. این مدرسه در حال حاضر، بیش از 740 کارمند و دانشآموز دارد. NewDay که در 2011م. به عنوان سازمانی غیرانتفاعی توسط پاکستان به ثبت رسیده، امروزه به محلی مستعد برای جذب و تغییر ذهنیت کودکان و جوانان مسلمان مبدل شدهاست تا آنان را با باورهای بهائیت اشباع کنند. این مدرسه، مواد درسی بهائیت را به برنامه آموزشی خود اضافه کرده و شرکت در این دورههای تکمیلی را برای معلمان و دانشآموزان، اجباری نموده، آن هم در حالی که بسیاری از والدین، از ماهیت این تشکیلات و برنامه آنان در تغییر نگرش فرزندانشان اطلاع دقیقی ندارند.

خیانت این مؤسسه آموزشی در اینجا خلاصه نشده و علیرغم تعهدی که در «عدم پذیرش فرد غیرپاکستانی به عنوان کادر آموزشی یا دانشآموز»  و « عدم تدریس موضوعات خلاف عرف جامعه و ارزشهای اسلامی»در اساسنامه معافیت از مالیات خود دارد، تمام این موارد را علناً نقض کرده و حتی مدیریت آن، سالها با فردی ایرانی به نام «فرشید روحانی» است که مستقیماً با دفتر مرکزی تشکیلات در اسرائیل در ارتباط بوده و از آنها در مورد شیوه تدریس بهائیت به دانشآموزان به شکل مستقیم و حتی غیرمستقیم و فریبکارانه، راهنمایی میگیرد. علاوه بر این، دورههای تدریس کتب «روحی» را برای تمام بچههای مدرسه و کارکنان، اجباری کرده که در آن چیزی جز تبلیغ بهائیت به عنوان یک ایدئولوژی تردیدناپذیر، وجود ندارد. معلمان در مدرسه مجبورند نماز بهائی را به کودکان آموزش دهند و تحت پوشش کلاسهای اخلاقی و دوره روحی، از سنین جوانی، سمی بهائی به آنها تزریق میشود تا عشق به بهائیت را در قلبشان گسترش دهند. حتی با تعصب و تمامیتخواهی ذاتی بهائیت، معلمانی را که وجدانشان هنوز بیدار است و معترض میشوند، تحت فشار قرار داده و اخراج میکنند. در واقع برخلاف ظاهری آرام و دوست داشتنیشان، هرگاه اهدافشان برآورده نشود، به بدخوترین دشمن مخالفان خود تبدیل میشوند. با این همه، این مدرسه هیچ مالیاتی هم پرداخت نمیکند. این نشاندهنده تأثیری است که بر دولتمردان پاکستان گذاشتهاند (10)

درحالی که فعالیتهای تشکیلاتی بهائی در کشورهای بسیاری از جمله اندونزی، ترکیه، ازبکستان، عربستان سعودی، عراق و... به دلیل تبلیغ این فرقه، ممنوع اعلام شده و حتی دولت ازبکستان، تعدادی از بهائیان کشورهای همسایه را به دلیل فعالیتهای مخفیانه آنان در گسترش بهائیت، اخراج کرد(11) اما مسئولین پاکستان، خود را به خواب زده و هر روز ابعاد جدیدی از همکاری و رفاقت با این تشکیلات منفعتطلب را به نمایش میگذارند.

همبستگیهای پلید

تمام این برخورداریهای بهائیت در کشوری مثل«جمهوری اسلامی پاکستان»، در حالی است که این کشور در برخورد با فرقههایی چون«قادیانه»، بسیار سختگیرانه وارد عمل میشد، اما بهائیت نه تنها برای انجام فعالیتهایش آزاد گذاشته شده، که حتی مورد تفقد سران پاکستان قرار میگیرد. در سلسله برنامههایی که به بهانه دویستمین سالگرد تولد «حسینعلی نوری»(مؤسس فرقه توسط بهائیت به راه افتاده بود،«محمد یوسف» وزیر فدرال امور دینی و هماهنگی بین ادیانی پاکستان پیام تبریکی به جامعه بهائی ارسال داشت و در آن از نیل به توسعه ملی پاکستان سخن گفته بود که نشاندهنده عدم انسجام و گسیختگیهایی در اداره امور است که مقامات این کشور را در طلب حاشیهای امن به سمت ظاهرسازیهای بهائیت سوق داده و از آنجا که بهائیت مورد حمایت سازمانهای بینالمللی است، شاید اینچنین میپندارند که پشتیبانی از آن، دست نوازش دولتهای غربی را برای این کشور به همراه میآورد. به هر حال بعد از این پیام تبریک، چند مراسم دیگر نیز به همین مناسبت توسط مسئولین پاکستان یا خود بهائیان برپا شد که مورد بهرهبرداری تشکیلات قرار گرفت.

حوادث بسیاری وجود دارد که اثبات کند اهداف بهائیان، تعلیم دادن به فرزندان یا کمک به ملت پاکستان نیست، بلکه بهائی کردن مردم و ایجاد تفرقه مد نظر است. مثلاً در میان این گردهماییها، یکی از آنان که زنگ خطر تفرقهافکنی بهائیت را بلندتر به صدا در میآورد، نشست مشترک اعضای فرقه بهائیت و«احمدیه» در بنای «شکرپریان» اسلامآباد بود که به دلیل حساسیت پاکستان بر موضوع احمدیه، بدون حضور رسانهها برگزار شد(12) نشست مشترک این دو فرقه خطرناک، پیشتر هم اتفاق افتاده بود و تحرکات آنان در ایجاد فتنه و آشوب در سال 1388 با اقداماتی که از سوی کشور پاکستان کنترل میشد، توسط اغتشاشگران بهائی اعتراف شد. پس از آن هم روزنامه مصری «المصریون» فاش کرده بود که گروهی از مقامات ارشد فرقه بهائیت با تعدادی از مقامات ارشد فرقه قادیانیه ، دیدار و در مورد چگونگی نفوذ در کشورهای مختلف منطقه از جمله مصر، مذاکره کردهاند(13) این نشستها، کاملاً هدف مشترک این دو فرقه را که تقریباً همعصر یکدیگر ایجاد شده و اشتراکات زیادی با هم و وابستگی خاصی به انگلستان داشتند نشان میدهد و هر دو به طرز زنندهای در جهت تقسیم امت اسلامی گام برمیدارند.

چالشهایی که ضعف و سستی هویت ملی، برای ثبات سیاسی به ارمغان میآورند، چندان پوشیده و پنهان نیست و سوءاستفاده تشکیلات حزب بادی بهائیت از این امر را به وضوح میتوان مشاهده کرد. در عید رضوان 2018م(یکی از اعیاد بهائیت)محمد یوسف، علاوه بر ارسال پیام تبریک و شرکت در مراسم بهائیان، قول بورسیه تحصیلی دانشجویان بهائی را علنی کرده و ابعاد جدیدی از تهدید این کشور از رهگذر اشاعه فضای مسموم بهائی را به نمایش گذاشت.

با وجود این فعالیتهای وسیع و آزادیهای مشکوکِ تشکیلات بهائی در پاکستان، نگاهی آماری، عدم استقبال مردم کشور را از این فرقه آشکار میسازد. گرچه ویکیپدیا، دایره المعارف بریتانیکا یا گزارش آزادی بینالمللی مذهبی وزارت امور خارجه ایالات متحده، همه با هم متفقند که در مورد جمعیت بهائیان هر کشور و همچنین پاکستان، آمارهایی مبالغهآمیز ارائه دهند، تا بهائیت را باوری پذیرفتهشده توسط تودهها قلمداد کنند، اما واقعیت، خلاف این را نشان میدهد.

جالب است اشاره شود که در پاکستان، مخصوصاً تا دو سال گذشته، فعالیتهای بهائی بدون ابراز بهائیت به عنوان دینی متفاوت، به میان مردم نفوذ پیدا کرد، چراکه اساساً بهائیت به جنبشهای ظاهراً مدنی و اجتماعیاش وابسته است و از نظر مذهبی، مقبولیتی ندارد. مردم پاکستان هم به طور میانگین، فقیر بوده و زمان زیادی برای پیگیری مذهبی غیر از آنچه توسط اجدادشان انتخاب شده، ندارند. مردم پاکستان، اسلام را به عنوان مذهب خود دنبال میکنند و در حال حاضر به نظر میرسد که جمعیت مسلمان در سراسر جهان، به ویژه در پاکستان از اسلام رضایت داشته و به طور عمده، مایل به پذیرفتن هیچ اعتقاد جدیدی نیستند. با این حال، با یک بررسی میدانی میتوان نتیجه گرفت پذیرش بهائیت به عنوان یک نحله اعتقادی  با انگیزههای مختلفی صورت میگیرد، از جمله:

1-      سازوکار فریبآمیز تبدیل و تغییر دین که با تشکیلات بهائیت عجین شدهاست.

2- ملاحظات اقتصادی.

3-  انگیزهای برای روشنفکر خوانده شدن و در شمار مردم پیشرفته به شمار آمدن. ( معمولاً مردم روستایی با این مفهوم جذب میشوند.)

4-  وانمود کردن مبلغین بهائی به رفتاری خوب و متفاوت.

5-  پذیرش این باور که بهائیت، یک سازمان غیردولتی (NGO) است که هیچ ارتباطی با مذهب ندارد.

6-  تشکیلات در برخی مناطق این باور غلط را انتشار داده که در صورت بهائی شدن یک فرد، او همچنان مسلمان باقی میماند!

7- تمایل برخی از مسلمانان ظاهری به شانه خالی کردن از قوانین محکم اسلامی.

و... .

موارد فوقالذکر علاوه بر مردم عادی، در فریب مسئولین نیز برای تمایل نسبت به این فرقه، مؤثر است . با این حال چالش مهمی که در ساختار سیاسی پاکستان همچنان پابرجاست، مسئله شکلگیری دولت مقتدر و کارآمد است. در پاکستان، زمینههای واگرایی و پراکندگی فراوان هستند، دشواریهای اجتماعی، شرایطی بحرانی دارند و منابع ثروت به گونهای رقتانگیز اندک است، شکلگیری دولت مقتدر از یک سو بسیار دشوار و از سوی دیگر بسیار ضروری است...تحولات جامعه پاکستان، بیم و نگرانی فراوانی را برمیانگیزد. پس از سرنگونی دولت طالبان در افغانستان و سپس تجدید حیات آن، گروههای ستیزهگر در پاکستان، نقش و اهمیت فراوانی پیدا کردهاند. کشته شدن انسانها در حملات ستیزهگرانه، پدیده تازهای در پاکستان نیست؛ آنچه تازگی دارد، تقویت فرقهگرایی، به ویژه در میان شیعیان است. برخی گروهها با حمایتهایی که از آن سوی مرزهای پاکستان دریافت میکنند، در حال دامن زدن به دگرسانیهای مذهبی و افروختن آتش فرقهگرایی هستند (14)

اگر نخواهیم این رفتار پاکستان را چنین تعبیر نماییم که تعمداً با ایجاد بستری در اختیار جریانهای ضدشیعی، چون بهائیت و قادیانه، در حال ایجاد موقعیتی برای اتاق فکر چنین گروهکهایی است تا راهی برای جلب نظر سازمانهای بینالمللی به پاکستانِ فعال علیه جمهوری اسلامی ایران باز کند، میتوان گفت بیثباتی و به نوعی عقبماندگی این کشور به دلایلی که به صورت پراکنده در متن ذکر گردید، میتواند از عواملی باشد که سران پاکستان، در یک خوشخیالی غیراطلاعاتی، مسیر را برای فرقهای خطرناک و سلطهطلب چون بهائیت هموار ساختهاند؛ چراکه به نوعی فریفته سخنان صلحطلبانه بهائیت گردیدهاند تا مگر آبی بر آتش تفرقههای قومیشان باشد، دریغ که بهائیت، بنزین مشتعلکننده هرگونه تشتتیاست.

پی نوشت :

1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 81.

2- احمدیمنش، محمد، اسلام و سیاست در پاکستان، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول، 1395، ص362.

3- گفت و شنود، سخنان علی نخجوانی در مرکز مطالعات بهائی آکوتو-ایتالیا، اوت 1999، ترجمه دکتر منوچهر سلمانپور، آلمان: عصر جدید مؤسسه چاپ و نشر کتاب دارمستات.

4- فروتن، ایران، دکتر مهاجر، کانادا: مؤسسه معارف بهائی، 1997م، صص235-234.

5- احمدیمنش، محمد، همان، صص363-362.

6- سلمان بات، سایت Baha’i Facts Pakistan، اکتبر 2010م.

7- همان.

8-احمدیمنش، محمد، همان، ص 361.

9- همان، ص345.

10- سایت A New Day Alert، History of New Day School و Betrayal to the Government of Pakistan.

11- حدود 15 بهائی توسط وزارت مذهب به دلیل گزارشی محلی از فریب و گمراه کردن مردم توسط بهائیان، اخراج شدند.

12- خبرگزاری جمهوری اسلامی، (ایرنا)، 5/8/1396.

13- «مذاکره محرمانه بهائیت با قادیانیه در بیروت»، سایت خبری تابناک، 20/3/1390.

14- احمدیمنش، محمد، همان، صص 358-357.

خواندن 956 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی