عاقبت قرائتی غلط که به تفکری ضاله ختم شد

جمعه, 10 مرداد 1399 06:20 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی در مقام اثبات بابیت امام زمان علیه السلام دوام دین مبین اسلام را هم اثبات می کنند، اما سید علی محمد باب و میرزا بهاء با اینکه در اول کار خود را پیرو آنان می دانستند، در آخر کار سخنشان را باطل دانسته و به تاسیس یک آیین جدید روی آوردند.

 

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید باب برای آنکه بتواند احکام اسلامی را کنار گذاشته و احکام صادره از خودش را جایگزین کند و آنرا به پیروان تحمیل کند، اظهار می کند که این کتاب از جانب حضرت ولی عصر علیه السلام است، و تمام گفته ها و مطالب آن از آن حضرت است و طبق فرمان و امر او باید احکام این کتاب ترویج شود. زیرا خوب می دانست در غیر اینصورت احکامش حتی در میان پیروان خودش اعتباری نداشته و بساطش برچیده خواهد شد.

شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی هم برای به کرسی نشاندن دعاوی خود از رابطه با امام زمان علیه السلام استفاده می کنند، اما پای خود را از ادعای رکنیت و بابیت فراتر گذاشته و در این زمینه بسیار محتاط عمل کردند.

میرزا گوید: و اکثر از منجمان خبر ظهور نجم را در سماء ظاهر داده اند و همچنین در ارض هم نورین نیرین احمد و کاظم قدس الله تربتهما. (1)

و سید باب گوید: یا اهل الارض انی قد نزلت علیکم الابواب فی غیبتی (منظور غیب حضرت حجت علیه السلام است ، چون این کتاب از جانب او نازل شده است) و لا تتبعونهم من المومنین الا قلیل و لقد ارسلت علیکم فی الازمنة الماضیة احمد و فی الازمنة القریبة کاظما فلا تتبعوهما الا المخلصون منکم، فما لکم یا اهل الاکتاب الا تخافوا من الله الحق مولیکم القدیم ... فیا ایها المومنون اقسمکم بالله الحق فهل وجدتم من هولاء الابواب حکما من دون حکم الله حکم الکتاب هذا فیغرنکم العلم بکفرکم فارتقبوا فان الله مولیکم الحق معکم علی الحق رقیبا ... الخ. (2)

از قول حضرت ولی عصر نقل می کند که من در ایام غیبت ابواب و سفرایی فرستادم و جمع قلیلی از آنها پیروی کردند و در گذشته احسایی و در زمان نزدیک سید کاظم را فرستادم و افراد مخلصین از این دو نفر پیروی کردند، چه شده است که شما از حق پیروی نمی کنید.

و در ظهور الحق چهارم، در ضمن کلام مفصل سید باب که در سال 1263 از حبس در پاسخ شکوک یکی از پیروان خود نوشته است می گوید: و ان ما کتبت بان باب الامام علیه السلام لابد ان یکون مرآتا له فهو حق لاریب فیه، کما ان الامام علیه السلام هو مرآت الله جل جلاله ... و ان ما کتبت ان السید رحمة الله علیه ما ادعی حکم الذی انا ادعیت و لذا لم یظهر منه خوارق العادات فقد اشتبه الامر علیک و سمعت قوله فی کثیر من الاوقات- و ایاک و اسم العامریة اننی اخاف علیها من فم المتکلم اما سمعت قوله فی حق من یجیء بعده بتلک الاشعار فی کثیر من الاوقات: یا صغیر السن یا رطب البدن، یا قریب العهد من شرب اللبن ... الخ. (3)

آنچه را که نوشته بودی که باب امام باید مرآت امام باشد، حق است و شکی در آن نیست چون که خود امام لازمست مرآت خدا باشد. و اما آنچه نوشته بودی که سید رشتی مانند من ادعایی نداشت و از این لحاظ کرامات و خوارق عاداتی از او دیده نشد، این معنی بطور مسلم اشتباه است و من خودم بارها از زبان او شنیدم که می گفت: پرهیز کن از این که نام محبوبه و عنوان سر باطنی را به زبان آوری، زیرا من از اظهار کننده آن نسبت به محبوبه وحشت دارم.

پس به اظهار میرزا بهاء: سید رشتی مبشر است، و به اظهار سید باب: مقام بابیت را دارا است و بلکه آنچه سید باب دعوی می کرده است سید رشتی هم آن را ادعاء می نموده است.

در اینجا مطالبی را باید تذکر بدهیم:

1-شیخ احسایی و سید رشتی که مبشر برای سید باب هستند در عین حال در نوشته های خود برخلاف این مطلب سخن گفته اند، مانند تصریح کردن به خاتمیت پیغمبر اسلام و اثبات دوام دین اسلام و استدلال برای طول عمر و بقاء و ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام و رد جواب از قول کسی که قائل به بقاء امام دوازدهم نیست.

2- به موجب تصریح سید باب: احسائی و رشتی هر دو از ابواب حضرت ولی عصر علیه السلام هستند، و از جانب آن حضرت فرستاده شده اند که در میان آن حضرت و مردم واسطه باشند، و جمع فلیلی که از مخلصین بودند از آنان اطاعت کرده و به مقام آنان آشنا شدند.

پس سید باب  و میرزا بهاء نیز پس از مدت کمی از مخالفین درجه اول این دو نفر قرار گرفته، و ادعاء کردند که ما خودمان مستقلا مسلک جدیدی داریم، و احکام و آثار اسلام همه منسوخ است.

3- شیخ احسائی و سید رشتی چون عنوان بابیت دارند، در نتیجه مرآت امام هستند، و وجود آنان نشان دهنده و آئینه وجود حضرت ولی عصر علیه السلام است و اما سید باب، وجود او تا چند سال مرآن امام بود و بعد از چند سال که از مقام بابیت ترقی کرده و به درجه امامت رسید و سپس از امامت نیز بالاتر رفته و به درجه نبوت رسید مرآت حق شد.

4- دعوی سید رشتی که در باطن امر داشته است، خوب روشن نشد، آنچه مسلم است بابیت است و حد اعلای دعوی او اگر مانند دعوی سید باب باشد، مقام نبوت و ربوبیت است. (4)

پس در نتیجه شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی با اثبات دوام دین مبین اسلام ادعاهای سید باب و میرزا بهاء را رد می کنند و این دو نفر هم با ارائه ی آیین جدید و منسوخ اعلام کردن دین مبین اسلام تمام اهداف و زحمات باطل احسائی و رشتی را نقش بر آب می کنند.

پی نوشت:

1- ایقان، (41-6)

2- احسن القصص، سوره 27

3- ظهور الحق چهارم، صفحه 14

4- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 152 تا 155

 

خواندن 464 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی