نفوذ افرادی همچون عبدالخالق یزدی و...، در ایجاد و نفوذ در هستههای نخستین جریان بابیت و بهائیت، قابل انکار نیست.(1) در این راستا، عناصر رهبری بهائیت همواره تلاش نمودند تا حق پدرخواندهی خود را ادا نموده و در این راه، حتی وظایف عقیدتی و انسانی خود را زیر پای گذارند.
اما آنچه امروزه از رفتار خائنانهی تشکیلات بهائیت به چشم خورده و ماهیت آن را به عنوان تشکیلاتی سیاسی و نه دینی الهی به نمایش میگذارد، حمایت بیقید و شرط این تشکیلات از رژیم کودککش صهیونیستی و تلاش برای تطهیر چهرهی منحوس این رژیم میباشد. چهرهی واقعی تشکیلات بهائیت آنجا بیشتر نمایان میشود که هنگامهی جنگ و نسلکشی و غصب اراضی فلسطینیان، نه تنها هیچ گامی در تحقق آموزهی انساندوستی و صلحطلبی خود برنداشته، بلکه تنها برای کاهش فشار افکار عمومی بر خود، دفاع از فلسطینیان را کاری سیاسی برمیشمارد(2)
از طرفی، مبلّغان بهائی در تلاشند تا با تشبیه وضعیت فعلی بهائیان ایران به یهودیان آلمان در زمان هیتلر، همان تخیلات نسلکشی گسترده و هولوکاست را به خود نسبت دهند؛ تا از رهگذر آن، هم حق ارباب خود اسرائیل را ادا کرده باشند (و با تکرار این دروغ تاریخی)، هولوکاست یهودیان را واقعی جلوه دهند و هم دشمن مشترک خود (جمهوری اسلامی ایران) را در مجامع بین المللی محکوم نمایند و در آخر هم تبلیغاتی گسترده برای جذب حمایت افکار عمومی دنیا برای خود بیابند.
پینوشت:
1- ر.ک: عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهائی گری در ایران، ص 20.
2- «مسئله ديگر اين است که با توجه تعليم وحدت جامعه جهانی، بهائيان در دعوا و مناقشه ميان اسرائيل و فلسطين، حق را به کدام يک میدهند و از کدام دفاع میکنند و چرا جامعه بهاييت با توجه به اين اهميتی که به صلح میدهد، هيچ کاری برای برقراری صلح ميان اسرائيل و فلسطين، و رسيدن فلسطينيان به حق مسلّم خود نمیکنند! جامعه بهائی يک قدرت سياسی نيست که بتواند همهی ابزارهای معمول در اين عرصه را بکار گيرد و وارد شدن به چنين حوزه عملکردی، ديانت (فرقهی) بهائی را از يک اعتقاد جهان شمول، به يک حزب سياسی با منافع محدود گروهی تنزل خواهد داد و ماهيت خود را نقض خواهد کرد»: به نقل یکی از کانالهای تلگرامی وابسته به تشکیلات بهائیت.