مبلغان بهائی در پاسخ به این سوال که چه دلیلی دارید که پیامبر خوانده شما علم الهی داشته پاسخ میدهند : بله ایشان علم خودشان را از جانب خدای تعالی دریافت کرده و به تمام علوم احاطه داشتهاند: «إنّا ما قَرَأنا کُتُبَ القَومِ وَ ما اطَّلَعنَا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ کُلَّما أرَدنَا أن نَذکُرَ بَیاناتِ العُلَماءِ وَ الحُکَماءِ... (1)؛ ما هرگز کتابهای این قوم را نمیخوانیم و از آنچه از علوم نزد ایشان است، به این وسیله آگاهی نمییابیم؛ بلکه هر زمان بخواهیم بر نظرات حکیمان و دانشمندان اطلاع یابیم، تمام آنچه در عالم وجود دارد و در کتابها و الواح مختلف آمده است، در لوحی در مقابل پروردگارت قرار میگیرد که ما آن را میبینیم و از روی آن مینویسیم».
پاسخ این ادعا را باید اینطور داد خُب اگر ادعای شما صحیح است، پس چرا جناب بهاء، پس از آنکه علوم را مایهی گرفتاری و زندانی شدن خود برشمرد، در خصوص علوم مختلف نوشت: «أنَّ البیانَ أبعَدَنی و علمَ المَعانی أنزلَنی... و الإیجاز صارَ سببَ الأطناب فی ضرّی و بلائی و الصَّرف صَرفَنی عن الرّاحة و النّحو مَحا عن القَلبِ سُروری و بَهجتی (2)؛ همانا علم بیان مرا از مقصودم دور کرد و علم معانی مرا از جایگاهم پایین آورد... و ایجاز سبب پرگویی در ضرر و بلای من گشت و علم صرف مرا از آسودگی بازداشت و علم نحو، شادی و خوشی را از دلم محو کرد». با این حال، چطور ادعای احاطهی جناب بهاء به تمامی علوم، با اعتراف به جهل او نسبت به برخی از علوم، قابل جمع است؟!
ضمن آنکه اساسا رفتار جناب بهاء بعد از پناه بردن به سفارت روسیه و ماجرای تبعید او به عراق و اختلافاتی که با برادرش بر سر مسئله جانشینی علی محمد داشته و بیانات سخیفی که به یکدیگر نسبت دادند وجود شخصیتی در طراز یک فرد عادی را هم از ایشان بعید مینمایاند چه رسد به مقام پیامبری .
پینوشت:
1- اسدالله مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 191.
2- حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، مصر: مطبعهی سعادت، 1338 ق، ص 5.