بهاءالله : علم مایه گرفتاری، سلب آسایش و راحتی است !!!

یکشنبه, 22 فروردين 1400 06:51 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

نکته

بهائیت در ایران : مبلّغ بهائی یکی از دلایل حقانیت پیشوای خود را علم الهی و ادعای احاطه بر کتب را توسط او برشمرد. این در حالیست که پیامبرخوانده‌ی بهائی در کنار ادعای احاطه بر تمامی علوم، علم را مایه‌ی گرفتاری و زندانی شدن خود برشمرده و علوم مختلف (نظیر علم بیان، علم معانی، ایجاز، صرف و نحو) را موجب سلب راحتی و آسایش از خود برشمرده است.

 

مبلغان بهائی در پاسخ به این سوال که چه دلیلی دارید که پیامبر خوانده شما علم الهی داشته پاسخ میدهند : بله ایشان علم خودشان را از جانب خدای تعالی دریافت کرده و به تمام علوم احاطه داشته‌اند: «إنّا ما قَرَأنا کُتُبَ القَومِ وَ ما اطَّلَعنَا بِما عِندَهُم مِنَ العُلُومِ کُلَّما أرَدنَا أن نَذکُرَ بَیاناتِ العُلَماءِ وَ الحُکَماءِ... (1)؛ ما هرگز کتاب‌های این قوم را نمی‌خوانیم و از آن‌چه از علوم نزد ایشان است، به این وسیله آگاهی نمی‌یابیم؛ بلکه هر زمان بخواهیم بر نظرات حکیمان و دانشمندان اطلاع یابیم، تمام آن‌چه در عالم وجود دارد و در کتاب‌ها و الواح مختلف آمده است، در لوحی در مقابل پروردگارت قرار می‌گیرد که ما آن را می‌بینیم و از روی آن می‌نویسیم».
پاسخ این ادعا را باید اینطور داد  خُب اگر ادعای شما صحیح است، پس چرا جناب بهاء، پس از آن‌که علوم را مایه‌ی گرفتاری و زندانی شدن خود برشمرد، در خصوص علوم مختلف نوشت: «أنَّ البیانَ أبعَدَنی و علمَ المَعانی أنزلَنی... و الإیجاز صارَ سببَ الأطناب فی ضرّی و بلائی و الصَّرف صَرفَنی عن الرّاحة و النّحو مَحا عن القَلبِ سُروری و بَهجتی (2)؛ همانا علم بیان مرا از مقصودم دور کرد و علم معانی مرا از جایگاهم پایین آورد..‌. و ایجاز سبب پرگویی در ضرر و بلای من گشت و علم صرف مرا از آسودگی بازداشت و علم نحو، شادی و خوشی را از دلم محو کرد». با این حال، چطور ادعای احاطه‌ی جناب بهاء به تمامی علوم، با اعتراف به جهل او نسبت به برخی از علوم، قابل جمع است؟!

ضمن آنکه اساسا رفتار جناب بهاء بعد از پناه بردن به سفارت روسیه و ماجرای تبعید او به عراق و اختلافاتی که با برادرش بر سر مسئله جانشینی علی محمد داشته و بیانات سخیفی که به یکدیگر نسبت دادند وجود شخصیتی در طراز یک فرد عادی را هم از ایشان بعید مینمایاند چه رسد به مقام پیامبری .

پی‌نوشت:
1- اسدالله مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 191.
2- حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه، مصر: مطبعه‌ی سعادت، 1338 ق، ص 5.

 

خواندن 382 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی