وی با مطالعات فراوان در زمینه حقیقت کاملترین و آخرین دین خدا یعنی اسلام به ماهیت پوچ و ننگین فرقه بهائیت پی برد و با پذیرفتن تمام سختیهای دنیوی، سعادت اخروی را برای خود انتخاب کرد و دین مبین اسلام و مذهب شیعه را انتخاب کرد.
هامون ستوده در این مسیر کمک بزرگی برای او بوده که بعد از اسلام آوردن نسرین رسولی با او ازدواج کرد.
برای نخستین سؤال بفرمایید جرقهی اول برای مسلمان شدن را چه کسی زد؟
من در درون خودم کلید و جرقه اول را زده بودم، از ابتدا شور و شوق فراوان به مساجد به ویژه بانگ زیبای اذان داشتم، تا اینکه با دین مبین اسلام آشنا شدم، افکار و عقاید مسلمانان با عقاید ما خیلی فرق داشت، رفتار مسلمانها خیلی بهتر و آزادانهتر از ما بود. از این رو سؤالات زیادی داشتم و همین مسائل مرا بیشتر تشویق کرد تا تحقیقات خود را دنبال کنم، عاقبت با هامون ستوده آشنا شدم و با راهنمایی ایشان و پس از تحقیقات و مطالعات زیاد پی به بطالت و ساختگی بودن بهائیت بردم و دلیل اصلی و اساسی من برای پذیرفتن دین اسلام کامل بودن این دین بود، چرا که اسلام کوچکترین نیاز انسان را نیز برای پیروان خود ترسیم کرده است.
از اول بهائی بودید یا مسلمان؟
من در خانواده بهائی متولد شدم و بهائی زاده بودم و در حال حاضر نیز تمام خانوادهام مرا رها کردهاند.
آیا بهائیان فشار خود را بر فرد جداشده وارد میآورند؟
فوقالعاده زیاد تا حدی که اگر موفق به برگشت فرد جدا شده نشوند برنامه حذف وی را رقم میزنند و برای فرد جدا شده راضی هستند هزینههای زیادی پرداخت کنند.
آیا شما با مسلمان شدن منبع اقتصادیتان را از دست دادید؟
من در فرقه که بودم، آرایشگاهی را اداره میکردم. بعد از مشرف شدنم به دین مبین اسلام تمام خانوادهام مرا طرد کردند و شبانه دو فرزندم را از ایران خارج کردند، در حال حاضر جز خدا و شوهر مسلمان زادهام کسی را ندارم با وجود این حتی اگر بمیرم افتخارم شهادت در راه اسلام و خدا هست. من امروز مسلمانم و افتخار میکنم از خواهران دینی شما مسلمانان هستم.
اگر در تنگنای اقتصادی هستید آیا انتخابتان همان است؟
بنده با کمال اختیار، اراده و صحت جسمانی و نفسانی کاملترین و آخرین دین آسمانی را پذیرفته و به آن افتخار میکنم، تمام خانوادهام مرا رها کردهاند، ما در بدترین شرایط مالی قرار داریم، با نبود شغل و درآمدی گذران زندگی میکنیم در عین حال حمایتی از حقیر نشد و چشم امیدمان اول به یاری خدا بعد به مساعدت برادران و خواهران دینی مان است اما با وجود چنین شرایطی افتخار میکنم مسلمان هستم.
نقش مدیران و مسئولان کشور را در تقویت این حرکت شما به ویژه با توجه به تجربهای که به دست آوردهاید برای کمک به کسانی که دلشان با مسلمانان هاست ولی نگران فشارها و نگران آینده زندگی و نگران محرومیتها و تحریمها هستند را، چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر کسی از بهائیت تبری کرده و در عرصه فعالیت علیه فرقه وارد شود، با عکسالعمل منفی تشکیلات بهائیت و کل وابستگان به فرقه مواجه میشود که آثار زیانباری از جمله از دست دادن شغل و پشتوانه مالی و… را دنبال دارد. دولت میتواند با حمایت مالی و معنوی از اینگونه افراد، خسران مالی و معیشتی افراد را جبران کند. اما متأسفانه نقش مدیران و مسئولان در این زمینه بسیار کم رنگ است.
چه توصیه هایی به مسئولان دارید؟
در شرایط حاضر که بیداری اسلامی همه کشورهای مسلمان را فرا گرفته است ضروری است مسئولان در راستای حمایتهای معنوی و مالی از افرادی که به دین اسلام گرویدند، اقدام به تأسیس مرکز یا مؤسسهای نمایند تا از این طریق بخشی از مشکلات این افراد رفع شود.
اگر اجازه دهید وارد بحث دیگری در ارتباط با فرقه بهائیت شویم، به نظر شما که سالها در درون تشکیلات بهائیت بودهاید هدف از تشکیلات بهائیت چه بوده؟
هدف از خلق و آفرینش فرقه بهائیت مقابله با اسلام و به ویژه ضربه زدن به مذهب تشیع خاصه اصل امامت و انتظار حیات بخش و امیدوارکننده حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. کودک وقتی به هفت سالگی میرسد بصیرت و تفکر را از وی میگیرند، با دادن وعدههای پوچ برای لذت دنیوی خوش بین میکنند.
یک بهائی را از غیر بهائی چطور میتوان تشخیص داد؟ آیا مشخصه ای دارند که آنها را از سایرین ممتاز کرد؟
بهائی یا بهائی زاده در ظاهر هیچ مشخصه خاصی ندارد اما در باطن فردی بی دین، بی ایمان و فاسد است که برای لذت دنیوی از هیچ کاری ابا نمیکند و با مظلوم نمایی فوقالعاده به دنبال فریب فرد ثالث هستند. حتی با برگزاری جلسات مختلف در هر 19 روز آموزش میدهند که به مظلوم نمایی دست بزنید تا به هر شکل ممکن فرد ثالث را به بهائیت جذب کنید.
برخورد بهائیان با گروههای دیگر مثل متصوفه، سیکها یا مثلاً با مسیحیان، به چه صورتی است؟
این فرقه به جز با مسلمانان، با سایرین برخوردی مطمئن دارند، هدف فرقه فقط و فقط مسلمانان هستند در واقع زندگی آنها علیه مسلمانان است.
شما که از بهائیت به اسلام روی آوردهاید در واقع بطلان فرقه بهائیت برایتان ثابت شده، این بطلان را برای بهائیانی که هنوز برایشان روشن نشده چگونه ثابت میکنید؟ و از طرفی برای کسانی که بطلان آن برایشان ثابت شده ولی جراًت ابراز آن را ندارند چه رهنمودی دارید؟
دلایل بطلان بهائیت بسیار زیاد است و در این مصاحبه به دلیل کمی وقت و فرصت قابل بیان نیست، همین بس که در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 85 آمده هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نمیشود و همین دستور الهی راه راست و سعادت را به همگان نشان میدهد، خداوند یار و یاور حزب الله بوده و هست و با توکل بر خداوند سبحان و زنده ابدی است که راه سعادت و انسانیت را میتوان یافت. ذکر این نکته نیز ضروری است که بررسی تاریخی از نحوه تاسیس، شکل گیری و هدایت فرقه از زمان باب تاکنون، استفاده از سایتهای اینترنتی در رد بهائیت و مطالعه دیگر آثار اندیشمندان اسلامی که در نقد و بطلان بهائیت به رشته تحریر درآمده است. آشنائی با مبحث فرقه شناسی و قیاس آن با تشکیلات بهائیت و… راهگشا است.
اساسا جایگاه خانواده میان بهائیان چگونه است و اهمیت تعلیم و تربیت اعضای خانواده را چقدر میدانند؟
خانواده تا زمانی که در راستای نیات فرقه باشد مهم است، در غیر این صورت ارزشی ندارد. به عنوان مثال کسی که طرد میشود تاکید مطلق به بی مهری و قطع ارتباط است. چگونه خانوادهای که طرد شدهاند میتوانند در بهائیت ارزش داشته باشند یعنی تمام ارزشها بستگی به نیات، اهداف و سیاستهای فرقه دارد. به طور خلاصه میتوان گفت آموزش در بهائیت کانالیزه شده، هدفمند و کاملا یک سویه است، تا خروجی آن به عنوان یک انسان رباتیک در راستای اهداف تشکیلات قرار گیرد.
به طور مختصر بفرمایید سعادت را در چه میدانید ؟
اسلام تنها صراط مستقیم و راه کمال انسانی و سعادت دنیا و آخرت است. خداوند متعال در سوره مبارکه آل عمران فرموده که جز اسلام دینی را انتخاب نکنید؛ این دستور برای همگان صادر شده نه برای فرد یا گروهی خاص. من افتخار میکنم که مجتهد من آیت ا… خامنه ای ولی امر مسلمانان جهان است، من با افتخار اعلام میکنم و با خون رگم مینویسم جانم فدای رهبر.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید؟
من هر چه از قرآن، نهجالبلاغه، کتابهای شهید مطهری و رساله مقام معظم رهبری فرا گرفتم همه را مدیون هامون ستوده راد، همسرم هستم. وی فردی مؤمن، خدا ترس و حزب الهی هست و افتخار میکنم که با وی زندگی میکنم. هامون در بدترین شرایط زندگیام همچون کوهی استوار بود که راه سعادت دنیا و آخرت را به من آموخت، پا به پای هم درون یک چادر در پارکها زندگی کردیم اما امیدمان فقط به خدا بوده و هست.