چرا باید ایرانیها از بهائیت متنفر باشند ؟

دوشنبه, 08 شهریور 1400 05:37 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

بهائیت در ایران : اولین ولی‌امر بهائیت جناب شوقی افندی، در توصیف مردم ایران‌زمین؛ تعصب، نادانی، غفلت و ستم ایشان را شهره‌ی آفاق دانسته و با خون‌خوار توصیف کردن ایرانیان ، ایشان را ظالم و بی‌رحم خطاب کرده است! این در حالیست که شوقی افندی، بدون اشاره به جنایات اسلافش در ایران‌زمین، ادعای نیک اندیشی و ظلم پذیری بهائیان را نیز زیر پای نهاده است.

 

جناب ولی امر : « این امر مبارک در کشوری تولد یافت که مردمش به داشتن تعصب مفرط و جهل و غفلت و ظلم و ستم مشهور آفاقند و فجایعی متوجّهش شد که در اینجا لازم نیست حتی به اختصار ذکری از آن نمایم». وی در ادامه با خون‌خوار خواندن ایرانیان مدعی شده است: «و نیز لازم نیست به ستایش قدر و منزلت و استقامت نفوس مقدّسی پردازم که در مقابل آن مردم خون‌خوار ایستادگی نمودند». شوقی افندی همچنین، با ظالم و بی‌رحم خواندن مردم ایران گفته است: «و لازم نیست بگویم که آن مظالم وصف‌ناپذیر چه تنفری در دیگران که از صحنه‌ی بی‌رحمی‌ها به دور بودند ایجاد کرد».(1)اما در نقد و بررسی این ادعای شوقی افندی، لازم می‌دانیم تا سه نکته را متذکر شویم:
اول: مخاطب بند بند این فحش‌نامه‌ی پیشوای بهائی، نه علمای شیعه و یا حاکمین و مأمورین حکومتی ایران، بلکه تمامی مردم ایران‌زمین هستند!
دوم: شوقی افندی در متن جسارت‌آمیز خود، کمترین
 اشاره‌ای به جنگ‌طلبی و شورش اسلافش در کشور نکرد و سخنی از جنایات کم‌نظیر بابیان در حق مردم ایران‌زمین به میان نیاورد.(2)
سوم: چگونه می‌توان ادعای نیک اندیشی و ظلم پذیری پیشوایان بهائی را پذیرفت و در عین حال، فحش‌نامه‌های آنان را نادیده گرفت؟! مگر عبدالبهاء در وصف بهائیان نگفته است که: «زخم به جگرگاه خورند دست قاتل ببوسند»؟(3)؛ پس چرا در عمل، تا جایی که قدرت داشتند مرتکب جنایت شده
 و هرگاه که در موضع ضعف بودند، دهان کثیف‌شان را بر علیه مخالفین‌شان می‌چرخاندند؟!

اواخر سال ۱۹۵۷ میلادی، شوقی افندی به جهت تهیّه لوازم و اثاثیّه برای دارالآثار، در لندن به سر می‌برد که به آنفلوانزای آسیائی مبتلا گردید. او که در اثر این بیماری بسیار ضعیف شده بود، در سحرگاه چهارم نوامبر ۱۹۵۷ در 60 سلگی  قلبش از کار ایستاد.

پی‌نوشت:
1- هوشمند فتح اعظم، نظم جهانی بهائی (منتخب توقیعات مبارکه شوقی افندی)، کانادا: مؤسسه‌ی معارف بهائی، 2006 م، نشر سوم، ص 45.
2- جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی:
فتنه‌های بابيان در ايران
3- عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 124-123.

 

 

خواندن 340 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی