در مورد گردانندگان این سایت که عموما خود و جامعه پوشالی شان رابه عنوان مظلومترین مظلومان عالم امکان می دانند ، سخن نمی گوئیم و اوضاع و احوال این دوستان معلوم الحال را به شما خوانندگان فهیم واگذار نمودیم و اصلا قصد نداریم قضاوتی در مورد آنها داشته باشیم که شاید مزدوران قلم به دستی باشند که باید شکم زن و بچه خود را به گونه ای سیر نمایند و ما هم دوست نداریم آنها را از نان خوردن وا نهیم .
اما آنچه توجه ما را به خود جلب کرد و انگیزه درج این مطلب را فراهم نمود مشاهده نشر اکاذیب ، تظاهر به اخلاق گرائی و مظلوم نمائی و از طرفی ایجاد یک فضایی محدود و کاملا کنترل شده برای جلوگیری از ورود منتقدان به آن می باشد .
و چرا ولوله در شهر ؟؟؟
یکی از تاکتیک های موثر در تقابل بین طرفین ، اصطلاحی است تحت عنوان توپ را به زمین حریف انداختن و اولیای امور در بهائیت به زعم باطل خود خواسته اند با ایجاد ولوله در شهر حیات خلوت خود را آرامش نسبی دهند ، غافل از اینکه این ولوله ها آتشی در جان خود خواهد انداخت ، چرا که همواره غافل بوده اند از فهم و شعور اصحاب اینترنت که به این راحتی فریب این فرقه و اسیر توطئه های شوم آنها نخواهند شد .
و نمونه هایی از دسته گل های ولوله در شهری ها
1- پرسشگری در بهائیت یعنی بهائی ستیزی!!!
اگر فردی یک سوال و شبهه در ذهنش پیرامون این فرقه ایجاد گردید متهم به بهائی ستیزی است . پس مواظب باشیم تحقیق در این فرقه یعنی کور شویم کر شویم و مهمتر از همه لال شویم . البته این بی نسبت با کلام جناب بهاء الله نیست که فرمودند کور شوید از دیدن غیر من و کر شوید از شنیدن صدای غیر من .
2- بهائی در بهائیت یعنی معصوم و هر جرمی هم که مرتکب شد کسی حق برخورد ندارد چون مظلومند!!!
3- واژه قانون اساسی در بهائیت یعنی نقض هر آنچه در ایران اسلامی به عنوان یک قانون خوانده می شود!!!
4- نقد علمی بهائیت در بهائیت یعنی انجمن حجتیه ای بودن!!!
فراموش نکنیم که مقابله منطقی و بدور از تعصب ، بر پایه علم و عقل با تفکر و اعتقاد بهائی در بهائیت مساوی است با ترور شخصیت
گویا انصاربهائی و اتاق فکر بهائیت این گزینه را خوب تشخیص داده اند که هر کس مخالف ما شد با یک انگ و برچسب انجمن حجتیه ای از میدان مبارزه خارج و یا اخراج می شود . و باز هم باید گفت زهی خیال باطل
5- اسلام در بهائیت یعنی :
یک دین الهی که پیامبری الهی دارد و دارای یک کتاب آسمانی است که مبری از تحریف می باشد با امامانی که وصی و جانشین آن پیامبر بوده اند . فقط آن پیامبر که فرموده من خاتم پیامبران ( آخرین پیامبر ) هستم را قبول ندارند .
آن پیامبری که فرموده اند وصی دوازدهم محمد ابن الحسن العسکری می باشد را قبول ندارند ( لوح جابر ) و اصولا این اعتقاد را موهوم و خرافه می دانند ( مکاتیب عبدالبهاء ) . قرآن هم آنجا که خود را معجزه ای برای تمام اعصار و پیامبر را رحمه للعالمین و خاتم پیامبران دانسته مورد تائید قرار نمی دهد .
توحید هم که با ادعای خدائی جناب بهاء الله قابل تأمل است . قیامت هم که پایان هر دیانت و ظهور دیانت جدید می باشد ( مراجعه شود به اقوال جنابان علی محمد باب و حسینعلی نوری )
و ……