ادامه از بخش نخست
00000
نقش فرقه بهائیت در دوران محمدرضا پهلوی
۲۵ شهریور ۱۳۲۰ آنگاه که حکومت از پهلوی اول به پهلوی دوم انتقال یافت، دوران طلایی این فرقه ضاله در ایران آغاز شد. دورانی که تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ تبدیل به شیرینترین زمان حیات این فرقه در ایران گردیده و شاید در هیچ زمانی و هیچ جایی قابل تکرار نباشد. این شکوفایی از چند منظر قابل بررسی است:
۱- شاه جدید سیاست دین ستیزی پدر را به خوبی ادامه داده و با حمایت و خط دهی علنی بیگانگان رواج فساد و بی بند و باری، ترویج باستان گرایی، اصرار بر کشف حجاب، وارد کردن بانوان به صنف نظامی گری، تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، برپایی جشنهای شاهنشاهی، انقلاب سفید، دستگیری و تبعید و زندانی کردن مراجع و روحانیون و حذف روحانیت از منصب قضاوت از واضحترین این سیاستها در جهت زدودن نشانههای اسلام از ایران زمین بود.
۲- شاه پسر با تاکید بر سیاست تجدد به جای سیاست تمدن، راه واردات بی رویه را به کشور گشوده و خود مبلغ مصرف گرایی در جهت غربی شدن جامعه گردید. واردات کالاها که اکثراً از کشور تازه به رشد رسیده آمریکا انجام میگرفت، به نوعی در انحصار بهائیان قرار گرفته بود که سودهای کلان ناشی از آن در راه پیشبرد مرام این فرقه صرف شده و از سوی دیگر واردات باعث نابودی اقتصاد و تولید و کشاورزی ایران زمین میگردید. جالب آنکه حتی در مواقعی که تهیه ارزاق و اجناس با قیمت بسیار پایینتر از داخل کشور ممکن بود، با اعمال نفوذ بهائیان در دستگاههای دولتی این مواد از خارج از کشور وارد و سود کلان آن نصیب این فرقه میگردید.
۳- ثروتهای بادآورده بهائیان که ناشی از چراغ سبز رسمی دولت و شاه پسر بود، علاوه بر اینکه در باب خرید املاک و تصرف آنها در نقاط مختلف کشور به کار میرفت، برای بهائیان خارج از کشور نیز بسیار مفید بود چراکه به صورت هدیه از سوی ایران به دستگاه رهبری بهائیت در حیفا ارسال میشد. بسیاری از رشدهای بهائیت در آن دههها مرهون پول بهائیان ایرانی است که از طرق یادشده به آن دست یافته بودند. از سوی دیگر تأسیس یا تملیک کارخانه جات و دستگیریهای مالی از مستمندان خود جذبه این فرقه را برای افراد ضعیف جامعه ایران فراهم کرده بود. شایعه بوده باشد یا شعار، اما همین که میگفتند بهایی بی کار نمیماند، خود میتوانست عامل جذبی قوی در جامعه بحران زده آن زمان ایران بوده باشد. در این باب لازم است تحقیق شود در باب نامهایی همچون هژبر یزدانی و حبیب ثابت مشهور به ثابت پاسال و مهندس ارجمند و مهدی میثاقیه که در زمان پهلوی به بالاترین سرمایه داران کشور تبدیل شده و همگی به افتخار بر بهایی بودن خویش میبالیدند.
بهائیان در دوران قاجار نیز در سیستم حکومتی افراد نفوذی داشتند لیکن در آن دوران همیشه اعتقاد خویش را مخفی کرده و از اعلان و بروز آن حذر داشتند
۴- نفوذ بهائیان در ارکان دولت با چراغ سبز پهلوی دوم، بالاترین فرصت را برای قدرت نمایی بهائیان در طول تاریخ فرقه و در کل ممالکی که حضور دارند را فراهم نمود. بهائیان در دوران قاجار نیز در سیستم حکومتی افراد نفوذی داشتند لیکن در آن دوران همیشه اعتقاد خویش را مخفی کرده و از اعلان و بروز آن حذر داشتند. اما در دوران پهلوی این موضع کاملاً تغییر یافته و بهائیت رخ عیان کرده بود. نگاهی به لیست زیر نشان از مقدار نفوذ بهائیان در دستگاه حکومتی پهلوی دارد:
صنیعی آجودان مخصوص شاه و بعدها وزیر جنگ و وزیر تولیدات کشاورزی، عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص پهلوی دوم و رئیس بهداری ارتش، امیرعباس هویدا نخست وزیر ۱۳ سال از دوران پهلوی، زرندی رئیس دفتر همسر محمدرضا شاه، روحانی وزیر آب و برق و کشاورزی، آرام وزیر خارجه، کیانپور وزیردادگستری، تسلیمی وزیربازرگانی، شاهقلی وزیر علوم و بهداری، نهاوندی وزیر علوم و ریاست دانشگاه تهران و شیراز، فرخ روی پارسا وزیر آموزش و پرورش، سیهون رئیس دانشکده هنرهای زیبا، ورقا مدیر در دانشگاه تربیت معلم، ایمن رئیس مؤسسه تحقیقات تربیتی، شفقت ریاست ستاد ارتش، خسروانی آجودان همسر شاه و معاون نخست وزیر و وزیر تربیت بدنی، راسخ رئیس برنامه و بودجه، ثابتی معاون ساواک و بسیاری نامهای دیگر.
طبق اسناد موجود در کابینه هویدا ۹ وزیر بهایی حضور داشته و در سال ۱۳۵۱ تعداد ۱۱۲ تن از امرای ارتش و شهربانی و ژاندارمری از بهائیان بودند. این مقدار از نفوذ در مناصب حکومتی و نظامی و آموزشی معادل است با تغییر کلی ذائقه تمام نهادها و ادارات زیرمجموعه. کیست که بتواند تأثیر دکتر ایادی در تحمیل بهائیان به شاه و تأثیر هویدا در رشد و ترقی بهائیان را نادیده بگیرد. چنین نفوذی معادل است با آزادی کامل بهائیان در ایران زمین و طی نمودن ره هزار ساله در عرض چند سال و ریشه دواندن کامل بهائیت در تار و پود دیوان سالاری مملکت ایران اسلامی که از اسلام نامی بیش باقی نمیگذاشت.
۵- تأسیس تلویزیون توسط حبیب ثابت پاسال بهایی در ایران و اعلام رسمی او در طی نامهای به محفل ملی بهائیان ایران در باب اینکه هدف اصلی اش از تشکیل تلویزیون در ایران ایجاد کار برای بهائیان و ایجاد امکاناتی برای نشر افکار و معارف بهایی بوده است، یکی از بالاترین دردهای کمرشکن برای دین داران و مسلمانان صاحب دغدغهای بود که برای رساندن صدای خویش به گوش مردم با هزاران مانع از طرف حکومت مواجه بودند و سایه ساواک از سرشان لحظهای کم نمیشد و در مقابل فرقهای بی محتوا و ضاله و منحرف توانسته بود اختیار بهترین و جذاب ترین وسیله را برای منحرف سازی جامعه در قبضه خویش بگیرد.
در مقابل تمامی موارد مذکور چتر حمایتی شاه بر سر بهائیت مستدام بوده و تا آخرین لحظه از حکومت استبدادی پهلوی، ذرهای از این حمایت دستوری که جزو اوامر دول استعماری به شاه ایران بود کاسته نشد. بیجا نیست اگر گفته شود که محمدرضا دست نشاندهای بود که اوامر محافل بهائیت را از طریق دکتر ایادی دریافت و بی چون و چرا نسبت به عملیاتی کردن آنها اقدام مینمود. فردوست رئیس دفتر اطلاعات شاه پهلوی، جملهای دارد شنیدنی که میگوید: نمی دانم ایادی در کشور حکومت میکند یا محمدرضا؟
دوران طلایی بهائیت و ماه عسل این فرقه در زمان حکومت استبدادی پهلوی به بهترین صورت ممکن در حال طی شدن بود. ولی در کنار تمامی این خوشیها، انتقادهای مکرر مراجع و روحانیون و نهادهای مذهبی مردمی، تلخکامی برای بهائیت را به وجود میآورد. آیت الله سیدحسین بروجردی تا زمان حیات خویش (۱۳۴۰ شمسی) مخالفتهای مکرر و علنی خویش بر ضد بهائیت را بروز داده و طلاب و متدینین را به تبلیغ و نگارش آثار بر علیه بهائیت دعوت مینمود. آیت الله صافی گلپایگانی و علی دوانی با هدایتهای ایشان بر نگارش کتب در تبلیغ و تبیین مهدویت اقدام و ادعاهای بهائیت را نقض مینمودند.
چتر حمایتی شاه بر سر بهائیت مستدام بوده و تا آخرین لحظه از حکومت استبدادی پهلوی، ذرهای از این حمایت دستوری که جزء اوامر دول استعماری به شاه ایران بود کاسته نشد
محمدتقی فلسفی و بسیاری دیگر از شاگردان آیت الله بروجردی با حضور در منابر با نهایت فصاحت توطئه بهائیان را رسوا و از عقاید مستحکم اسلام در مقابل توهمات بهائیت دفاع مینمودند. فداییان اسلام نسبت به این گروه اعلام خطر کرده و آنها را طی بیانیهای خطرناکترین دشمن برای جان و مال و ناموس و وطن و استقلال ایران برمیشمردند. شهید مطهری از احکام مربوط به مراوده با بهائیان در منابر سخن میگفت.
گروههای متدین نیز در این راه بی کار ننشسته و با تشکیل جلسات مختلف مذهبی و تشکیل حلقههای درس و برنامههای مذهبی فراوان نسبت به عیان کردن توطئه بهائیان اقدام مینمودند از جمله انجمن ضد بهائیت که از سال ۱۳۳۲ تأسیس و با آموزش عقاید حقه اسلامی و نقد آرای بهائیت، نسبت به نجات جوانان مسلمان از تور حیله و فریب بهائیت تلاش و با بحث و مناظره باعث رجعت بسیاری از بهائیان فریب خورده میشدند. اما نتیجه اینهمه تلاش فقط در ردههای جزئی و پایین جامعه نمود داشت. برگهای درخت بهائیت توسط این گونه کارها هرس میشد، اما ریشه درخت بیشتر و بیشتر در ارض ایران ریشه دوانده و درخت تنومند تر و میوههایش متأسفانه افزونتر میشد.
امام خمینی (ره) نیز که بعد از رحلت آیت الله بروجردی نقش محوری در بین روحانیون و دین مداران یافته بود بارها و بارها در بیانات خویش خطر بهائیت را متذکر شده بودند. ایشان از اختصاص بودجه ویژه برای حضور بهائیان جهان در قالب تورهای گردشگری در ایران انتقاد کرده و از اینکه بسیاری از پستهای حساس در اختیار ایشان است، اعلام خطر کرده بودند. امام به صراحت بهائیت را از عمال اسرائیل شمرده و حضور بهائیت در ارکان دولت را نشانه نزدیک بودن خطر اسرائیل به ایران و اسلام برمیشمردند.
در بیاناتی دیگر وجود مراکز تبلیغاتی صهیونیسم و بهائیت در تهران را برای گمراهی مردم و دور کردن از احکام و تعالیم اسلامی شمرده و هدم این گونه مراکز را وظیفه مسلمانان و روحانیون دانسته اند. امام در سال ۱۳۴۱ نسبت به فلج شدن اقتصاد ایران توسط بهائیان اخطار دادند. امام در آن سال اعلام کرده بود که تا وقتی حکومت از اسرائیل و بهائیت دفاع میکند، دست از مبارزه بر نخواهد داشت. در سال ۱۳۴۳ شمسی امام خمینی نسبت به نجس و کافر بودن اعضای فرقه بهائیت فتوا داده و ازدواج با آنان را حرام اعلام کرده بودند. در آخرین روزهای دوری از وطن نیز که پیروزی نزدیک بود از مضر بودن بهائیان برای مملکت سخن گفته بودند.
امام آمد و مردم در ایام دهه فجر خونها برای اسلام نثار نموده و قیام پانزده ساله خویش را به ثمر رساندند. سلطنت پهلوی نابود و مجسمه حکومت شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله سرنگون گردید. ثمره اصلی انقلاب بی شک سرنگونی حکومت طاغوتی و ضد اسلام پهلوی بود که به حاکمیت اسلام بر ایران منجر میگردید و بی شک حضور اسلام در رأس حکومت مساوی بود با نابودی دشمنان اسلام که بارزترین آن برچیده شدن دست اسرائیل و دست نشانده آنها، بهائیت بود.
انقلاب مردم ایران به رهبری مرجعی دینی، ایران را که در نقشه ده ساله شوقی افندی مقرر بود بعد از اسرائیل به عنوان دومین کشور بهائیت، نصیب بهائیان گردد از شر توطئه کشورهای استعماری روس و انگلیس و آمریکا نجات داده و نقشهها و وعدههای بیت العدل حیفایی را نقش برآب نمود. بیت العدلی که ایادیهایش بعد از کشتار خونین مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اظهار تبریک خویش را نثار قاتلین مردم حق طلب مینمود و در طول تمامی این سالها، با نشاندن افراد خود بر پستهای حساس نظامی، مردم مسلمان را سیبل تیرهای خویش نموده بود.
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که مصادف با میلاد خاتم النبیین (ص) و فتح بیتالمقدس بود، فتحی نو در ایران اسلامی برای سپاه اسلام در مقابل فرقه ضاله بهائیتی ارمغان آورد که همچون غدهای سرطانی کشور را به خویش آلوده کرده بود. فتحی شیرین که به یکباره کاخ حکومت بهائیان را در هم کوبیده و طاغوت فرعونی و هامانی و قارونی بهائیت را در ایران نابود ساخت. از سویی دیگر شیرینی میلاد نبی را در کام مسلمین شیرینتر ساخته و تولد آخرین پیامبر و عقیده مسلمین در ختم نبوت را به عنوان سندی مسلم در مقابل تمامی فرقهها و مدعیان نبوت در تمامی اذهان متذکر گردید.
یکی از سران بهائیت بعد از پیروزی انقلاب گفت: جامعه بهایی احساس میکند از جهات اداری، اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ ۱۲۸ ساله اش مواجه شده است.
آری تمامی تلاشهای قدمی و اثری و مالی و فکری و … در باب مقابله با بهائیت مأجور است و خداوند همگان را موفق به مقابله با مخالفین و دشمنان دین مبین اسلام نماید. اما آنچه در انقلاب اسلامی رخ داد نجات یک نفر، نقد نویسی بر یک کتاب یا عقیده، سخنرانی در باب اثبات مهدویت یا نقد اراجیف بهائیان نبود، بلکه نتیجه انقلاب اسلامی مردم ایران برچیدن نفوذ بهائیت از ایران عزیز و خشکاندن ریشه آنها در این کشور اسلامی بود. درختی که به تبر بت شکن دوران از تنه نه، بلکه از ریشه کنده شده و آنچه بعد از آن باقی مانده دیگر هیچ منبع تغذیهای نداشت. اندکی تأمل لازم است تا شیوه مبارزه با توجه به امکانات و زمان به روز رسانی شود تا بهترین نتیجه حاصل آید و آن کاری که انقلاب با بهائیت کرد پیمودن ره چند ده ساله در ایامی مختصر بود. درود بی پایان بر روح تمامی شهدای انقلاب و رهبر آزادمرد و دوراندیششان.