×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

چاپ کردن این صفحه

ازدواج با محارم اوج فساد اخلاقي در بهائيت

یکشنبه, 17 آبان 1394 23:36 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

ازدواج با محارم اوج فساد اخلاقي در بهائيت

کوتاه خواندنی

بهائیت در ایران : عبدالحسين آيتي« ملقب به «آواره» از مبلغان سرشناس بهائي ، پس از پي برده به ماهيت  پوشالي اين فرقه و قرار گرفتن در مسير حق، به افشاگري در باب تناقضات اين فرقه ساختگي و فسادهاي اخلاقي بسيار اين تشكلات پرداخت و تمام اين مسائل را ذكر اسناد و بيان شواهد بازگو كرد. از جمله اين موارد كه بيانگر اوج فساد اخلاقي در اين فرقه ضاله است، ازدواج محارم با يكديگر است كه آواره در ذيل با ذكر نمونه­اي از اين حقيقت تلخ در بهائيت پرده برمي­دارد:

«دوستي كه مأذون نيستم نامش را ذكر كنم و مرد محترمي است  كه صاحب تأليفات است و يك وقت هم در هيئت مقننه  عدليه مقام مهمي داشت واكنون چند سال است نمي­دانم در كجا و چه حال است( هر كجا هست خدايا به سلامت دارش!) روزي در خيابان مرا صدا كرد و فرمود: «فلاني از غيبت تو بيرون آمدم زيرا من در يكي از مطالب كشف­الحيل شبهه داشتم . چند روز قبل يك زن و مردي از بهائيان مرا از شبهه بيرون آوردند. گفت: تفضيل چيست؟ فرمود: در ازدواج محارم شرحي كه شما نوشته­ايد، از فرط قرابت( نزديكي) ايراد داشتم و آن را تهمت مي­پنداشتم.  چند روز قبل زن ومرد جواني نزد من آمدند و تقاضا كردند قانوني وضع كنيد كه اگر خواهر و برادري به وصلت هم رضا دادند، مانعي نباشد. من از فرط تعجب پرسيدم، مطابق كدام مذهب؟ مرد گفت: مطابق مذهب بهائي. گفتم: مگر چنين چيزي در مذهب بهائي هست؟ گفت : بله و به قول خودش«آيه» -آيه اقدس را با آب و تاب خواند. گفتم: اما مذهب باب و بهاء، رسمي نيست. گفت : عنقريب رسمي مي­شود زيرا تمام مردم اروپا و آمريك آن را براي دنيا مفيد دانسته و پذيرفته­اند.

گفتم: هر وقت آنطور شد، شما استفاده كنيد . من همچو قانوني نمي­توانم بگذارم. با كمال تغير رفتند . در حالي كه من حس كردم كه زن حامله است و پرسيدم خواهر شماست، گفت: بلي، زن هم اقرار كرد. دانستم چه شده و آنها اكنون اجازه اشتباه خود را از ما مي­خواهند! مرا خنده گرفت و استخاره گرفت وگفتم : آقاي رحيم....!مَثَل اينها، مثل كسي است كه رفت نزد ملا وگفت استخاره­اي بگيريد، آخوند استخاره گرفت وگفت: بسيار خوب است، گفت من هم خوردم.

پرسيدم يعني چه؟ گفت دلم درد مي­كرد، ميل به گلابي كردم وخريدم، بعد گفتم مبادا براي درد دلم بد باشد، پس استخاره بگيرم . اكنون شما مي­فرماييد استخاره خوب است من هم خورده­ام!»

منبع فلسفه نيكو، تأليف حسن نيكو،

خواندن 2337 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

آخرین‌ها از