×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 667

تحلیل و بررسی شاخصه­ها و ترفندهای بهائیت در ادعای پیشگویی زمان ظهور در روایت مفضل بن عمر ( بخش نخست )

پنج شنبه, 05 اسفند 1395 09:11 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

عزالدین رضا نژاد
محمدعلی فلاح علی­آباد
چکیده
گنجینه روایی شیعه، آکنده از روایاتی است که تصویرگر جریانات آخرالزمانی است. این روایات که از آن به روایات پیشگویی ظهور یاد می شود، مورد توجه فرقه ها و گروه های انحرافی بوده است. این گروه ها ضمن سعی در تطبیق روایات بر مدعای خویش از جایگاه روایات در منظومه فکری مسلمانان در جذب توده‌های مردم و اقناع فرقه ای از روایات نهایت بهره را برده اند. «روایت مفضل بن عمر» از جمله روایاتی است که برای بشارت ظهور علی-محمد باب به عنوان موعود دین اسلام و خاتمه بخش این دین معرفی شده است. این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی این ادعا را بررسی کرده است. با بررسی محتوایی و سندی این روایت و ضعف آشکار آن و عدم شایستگی در اثبات امر امامت و بررسی نقل های متعدد آن، بطلان ادعای بهائیت، مبتنی بر این روایت روشن گردیده و برخی از شاخصه ها و ترفندهای بهائیت در تمسک به این روایت از جمله تحریف واقعیات، عوام فریبی و بهره گیری از نصوص متشابه مبرهن می‌شود.

واژگان کلیدی: پیشگویی، توقیت، زمان ظهور، سنه الستین، حسین بن حمدان خصیبی، الهدایه الکبری.
مقدمه
آموزه مهدویت، اصل بنیادی و مترقی اسلام و دارای نقش بسیار مهمی در آینده انسان‌ها است و همواره به آن به عنوان پایان خوش عالم نگریسته شده است. نیاز به مصلح و قیام-کننده در رفع ظلم، برپایی عدالت، ظاهر شدن ذخایر زمین و برخورداری از مواهب دنیوی و آرزوی روزگاری که ولی معصوم الاهی بر دنیا حکمرانی کند، انگیزه ای برای اصحاب امامان ایجاد می کرد تا از قائم بودن آن امام، یا زمان ظهور موعود بپرسند. علاوه براین‌که پیامبر6 و امامان اهل بیت: دوره اسلام را دوره آخرالزمان شناساندند و مردم را به ظهور مصلح جهانی نوید دادند تا آمادگی غیبت و ظهور آن امام همام را برای عموم مردم فراهم سازند. ازاین رو، روایات زیادی در گنجینه روایی شیعه و اهل سنت در پیشگویی حوادث آخرالزمانی وارد شده و در مجامع روایی متعدد جمع آوری شده است.
همان طور که روایات پیشگویی ظهور، مایه هدایت در هنگامه ظهور و تسهیل کننده پذیرش عمومی نسبت موعود حقیقی است؛ به همان میزان مورد توجه فرقه ها و جریان های دروغین مدعی مهدویت، نظیر مهدی سودانی و أحمد قادیانی قرار گرفته است. بسیاری از این گروه ها با تطبیق معارف مهدوی، پیشگویی ها و نشانه های ظهور موعود، خویش را چنان بزک کردند که بسیاری از مردم که در آرزوی ظهور موعود و جانبازی در راه حضرت مهدی4 بوده اند، به آن‌ها گرایش پیدا کرده و آن‌ها را همان موعود حقیقی و مصلح جهانی پنداشته اند! از این رو، ضرورت بحث در این موضوعات به منظور پندگیری و سنجش جریانات پیش رو، بیش از پیش احساس می شود.
 
بابیت و بهائیت که آیینی خود ساخته است، حدود دو قرن پیش، ادعای دروغین خویش را بر مبنای ظهور موعود اسلام پایه ریزی کرد و سید علی محمد شیرازی، معروف به باب را همان موعودی دانست که اسلام بیش از هزار سال در انتظار آن نشسته است (اشراق خاوری، ۱۳۲۸: ۵۳ و ۱۳۹ و بدیع: ۱۵۷) و در این سو به مجموعه ای از آیات و روایات تحت عنوان بشارات ظهور دست انداخته است. این ادعا در بسیاری از منابع بهائی، خصوصاً کتاب فرائد ابوالفضل گلپایگانی، به عنوان اثر معتبر بهائیت در این زمینه جمع آوری شده است (گلپایگانی، ۲۰۰۱: ۵۲ -۵۳ و نوری، ۱۳۷۷: ۱۵ به بعد.)
 
روایت «مفضل بن عمر» از کتاب «الهدایه الکبری»، نوشته «حسین بن حمدان خصیبی» از این دسته از روایات است. بهائیت برای تطبیق این روایت بر مدعای علی محمد باب تلاش بسیاری انجام داده است و به منظور تحقق منافع فرقه ای، روایت را مورد سوء استفاده قرار داده است (شیرازی، بی تا: ۴۹؛ نوری، ۱۳۷۷: ۱۶۸؛ فیضی، ۱۳۵۲: ۱۴۱ و شوقی افندی، ۱۹۸۶، ج۲: ۲۵۷). حدیث مفضل بن عمر روایتی است بس طولانی (حدود ۸۰۰۰ کلمه) و با مضامین بسیار متنوع؛ از جمله وقایع بعد ظهور، مباحث ادیان شناسی، احکام وتاریخ متعه، پاره هایی از تاریخ و مظلومیت اهلبیت:، فضائل ائمه و جایگاه شیعیان ایشان که برخی از آن‌ها در سنجش محتوایی این روایت اشاره خواهد شد و در آن، بیش از پنجاه مرتبه به آیات قرآنی تمسک می شود. باید توجه داشت که این روایت در منابع روایی با تفاوت هایی در واژگان و تعابیر نقل شده است؛ چنان‌که مرحوم مجلسی، به تفاوت در نقل اشاره کرده است (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۵۳: ۳۵). از این رو، با نظرداشت خصوصیات ساختاری و محتوایی، قضاوت در مورد این روایت مشکل خواهد بود.
 
ادعای بهائیت در این روایت در کتاب‌های ردیه ای که در پاسخ به شبهات و ادعاهای بهائیت نگاشته شده؛ خصوصاً ردیه های بر کتاب فرائد، مورد نقد قرار گرفته است (تهرانی، ۱۳۴۶، ج ۱: ۷۳؛ شاهرودی، ۱۳۴۳: ۱۰۰ و یزدی اردکانی، بی تا: ۹) البته با این‌که در نقد ادعای بهائیت تلاش ارزنده ای شده است؛ کماکان نواقصی در بین است که برای رفع آن باید اقدام شود؛ علاوه بر این‌که نگاه جامع، مقایسه نسخه ها، بسنده نکردن به بررسی استنادی و توجه به سنجش محتوایی روایت، بیان شاخصه‌ها و ترفندها؛ این پژوهش را ممتاز کرده است.
 
با این بیان، این پژوهه با روش توصیفی ـ تحلیلی و با نگاهی جامع به این روایت و ادعای آن، سعی دارد صحیح ترین نسخه را بازشناسی کرده، به اعتبارسنجی استنادی و دلالتی جایگاه استنادی روایت در قاموس روایی شیعه بپردازد تا معنای صحیح روایت و میزان پذیرش آن روشن شود؛ سپس ترفند شناسی بهائیت را در تمسک به این روایت عرضه و میزان صداقت و راستی این فرقه را بازشناسی کند.
روایت مفضل بن عمر در بحارالانوار
 
أقول: روی فی بعض مؤلفات أصحابنا، عن الحسین بن حمدان، عن محمد ابن إسماعیل وعلی بن عبد الله الحسنی، عن أبی شعیب [و ] محمد بن نصیر، عن عمر بن الفرات، عن محمد بن المفضل، عن المفضل بن عمر قال: سألت سیدی الصادق، هل للمأمور المنتظر المهدی، من وقت موقت یعلمه الناس ؟ فقال: حاش لله أن یوقت ظهوره بوقت یعلمه شیعتنا، قلت: یا سیدی ولم ذاک ؟ قال: لأنه هو الساعه التی قال الله تعالى: ویسئلونک عن الساعه أیان مرساها قل إنما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها إلا هو ثقلت فی السموات و الأرض. الآیه وهو الساعه التی قال الله تعالى یسئلونک عن الساعه أیان مرساها وقال عنده علم الساعه ولم یقل إنها عند أحد…..
 
قلت: أفلا یوقت له وقت ؟ فقال: یا مفضل لا اوقت له وقتا ولا یوقت له وقت، إن من وقت لمهدینا وقتا فقد شارک الله تعالى فی علمه، وادعى أنه ظهر على سره…..
قال المفضل: یا مولای ! فکیف بدؤ ظهور المهدی، وإلیه التسلیم ؟ قال، یا مفضل یظهر فی شبهه لیستبین، فیعلو ذکره، ویظهر أمره، وینادی باسمه وکنیته ونسبه ویکثر ذلک على أفواه المحقین والمبطلین والموافقین والمخالفین لتلزمهم الحجه بمعرفتهم به على أنه قد قصصنا ودللنا علیه، ونسبناه وسمیناه وکنیناه، وقلنا سمی جده رسول الله ، وکنیه لئلا یقول الناس: ما عرفنا له اسما ولا کنیه ولا نسبا. والله لیتحقق الایضاح به وباسمه ونسبه وکنیته على ألسنتهم، حتى لیسمیه بعضهم لبعض، کل ذلک للزوم الحجهعلیهم، ثم یظهره الله کما وعد به جده، فی قوله عزوجل هو الذی أرسل رسوله بالهدى ودین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون. قال المفضل: یا مولای فما تأویل قوله تعالى: لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون قال، هو قوله تعالى وقاتلوهم حتى لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله فوالله یا مفضل لیرفع عن الملل والأدیان الاختلاف ویکون الدین کله واحدا کما قال جل ذکره إن الدین عند الله الإسلام وقال الله ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فی الآخره من الخاسرین(مجلسی، ۱۴۰۳، ج۵۳: ۳.)
1- بازبینی و تحلیل فرازهای ابتدایی روایت مفضل بن عمر
ضمن صرف نظر از ترجمه این بخش از روایت (به علت کمی مجال) تنها بخش‌هایی از روایت که در فهم مراد ما مفید خواهد بود، اشاره می شود:
۱ـ ۱   سؤال از تعیین وقت ظهور
سألْتُ سَیدی الصادِق، هَلْ لِلْمَأْمورِ المنتَظَرِ المَهدیِ، مِنْ وَقتٍ موقّتٍ یَعْلَمُهُ النّاس؛ از مولایم، امام صادق، پرسیدم: آیا برای ظهور حضرت مهدی منتظر، وقتی تعیین شده به صورتی که مردم آن‌را بدانند؟
۱ـ۲ ردّ شدید حضرت
حاشَ للهِِ أَنْ یُوَقِّتَ ظُهُورِهِ بِوَقْتٍ یَعْلَمُهُ شِیعتُنا؛ منزه است خداوند از این‌که برای ظهور حضرت، وقتی تعیین کند که شیعیان ما بدانند.
۱ـ۳ بیان علت عدم تعیین وقت
لأنه هو الساعه التی قال الله تعالى: یَسْأَلُونَکَ عَنْ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لَا یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الآیه وهو الساعه التی قال الله تعالى یسئلونک عن الساعه أیان مرساها وقال عنده علم الساعه ولم یقل إنها عند أحد؛ چراکه ظهور همان تعبیر «الساعه» است که خداوند در قرآن علمش را به خود منحصر دانسته است و نفرموده این علم، نزد دیگری هم هست.
۱ـ۴ اصرار مفضل برای تعیین وقت ظهور
قلت: أفلا یوقت له وقت ؟ فقال: یا مفضل لا اوقت له وقتا ولا یوقت له وقت؛ مفضل باز خواسته  خود را مطرح می کند: آیا وقتی برای ظهور تعیین نمی شود؟ امام در جواب می فرماید: من وقت ظهور را تعیین نمی کنم.
۱ـ۵ وقت ظهور قابل تعیین نیست
لا یُوّقِّتُ لَهُ وَقْتٌ: وقتی برای ظهور تعیین نمی شود؛ گویا قانون الاهی برآن تعلق گرفته که هیچ وقتی برای آن تعیین نشود.
۱ـ۶ تعیین وقت ظهور به مثابه شرک
إنَ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدینا وقْتاً فَقَدْ شارکَ الله تَعالى فی عِلْمِهِ، وادُّعِىَ أنَّهُ ظَهَرَ على سِرِهِ؛ هر کس برای ظهور مهدی ما وقتی تعیین کند، همانا ادعا کرده که در علم الاهی با خداوند شریک شده و بر سرّ الاهی آگاهی یافته است.
۱ـ۷  سؤال از کیفیت ظهور و تسلیم مردم
یا مَولایَ! فَکَیْفَ یَدْری ظُهُورُ المَهْدیوإِلیَهِ التَّسْلیِم؛‌ای مولای من! شروع ظهور مهدی و تسلیم مردم به آن حضرت چگونه است ؟
۱ـ۸ ظهور در شبهه
یَظْهَرُ فِی شُبْهَهٍ لِیَستَبیِنَ؛ امام زمان در وضع شبهه‌ناکی ظهور می کند، تا این‌که امرش روشن شود (دوانی، ۱۳۷۸: ۱۱۴۶.)
۱ـ۹ علت ظهور در شبهه
لِتَلْزِمَهُم الحُجَّه بِمَعْرِفَتِهِم بِهِ. لئَلاّ یَقُولُ النّاس: ما عَرَفْنا لَهُ اسْما ولا کُنْیَهً ولَا نَسَباً؛ تا این‌که با شناخت او حجت بر همگان تمام شود.برای این‌که مردم نگویند ما اسم و کنیه و نسب او را نشناختیم.
۱ـ۱۰ اسلام یگانه دین بعد از ظهور
لیُرْفعَ عَنِ الْمِلَلِ وَالأدیانِ الأِخْتِلاف ویَکُونُ الّدینُ کُلُّهُ واحِداً کَما قالَ جلّ ذِکْرُه إِن الِّدینَ عِندَ اللهِ الإسلام؛ ای مفضل! تا این‌که اختلاف از ملل و ادیان دور شود و دین یکی باشد؛ کما این‌که خدای عزوجل فرموده است دین نزد خدا اسلام است.
2- بازشناسی معناپذیری تعبیر فی شبهه لیستبین
تمسک بهائیت به روایت مفضل بن عمر در تأیید موعود بودن باب با قیام در سال ۱۲۶۰قمری بر اثبات تعبیر «یظهر فی سنه الستین» مبتنی است و بهائیت مهم ترین دلیل در نفی تعبیر «فی شبهه لیستبین» و اثبات تعبیر «فی سنه الستین» را مفهوم ناپذیری تعبیر «فی شبهه لیستبین» دانسته است. بدین روی، در بحث مفهوم شناسی روایت مفضل بن عمر، لازم است تعبیر «یظهر فی شبهه لیستبین، فیعلوا ذکره، ویظهر أمره» باز شناسی شود.
با ملاحظه بخش‌های روایت مفضل بن عمر باید گفت: پس از این‌که درخواست مفضل و اصرار او برای تعیین وقتی برای ظهور از سوی امام صادق بی نتیجه می ماند (بخش‌های ۱تا ۶ )؛ مفضل از چگونگی آغاز ظهور سؤال می کند و امام صادق در پاسخ می فرماید: ]امام مهدی[ در وضع شبهه ناکی ظهور می کند تا این‌که امرش روشن شود (دوانی، ۱۳۷۸: ۱۱۴۶.)
از آن‌جا که «لام» وارد بر فعل مضارع، به معنای «تعلیل» است (جمعی از اساتید، ۱۳۸۰: ۱۷۵)؛ «استبانه» علت ظهور در شبهه است؛ یعنی امام زمان در شبهه ظهور می کند تا این‌که «استبانه» شود و «استبانه» در اشیا، به معنای انکشاف و وضوح (فیومى، ۱۴۱۴، ج۲: ۷۰) و در ذوی العقول، انکشاف به معنای شناخته شدن شخص است؛ یعنی در بدو امر ماهیت قیام حضرت برای جهانیان امری ناشناخته است. طبیعتاً جهان با چنین شخصیتی آشنایی ندارد و از آرمان جهانی او بی‌خبر است. این شبهه ابتدایی باعث می شود تا به سرعت خبر او در همه جا بالا بگیرد و شناخته شود. همان طور‌که علم معانی و بیان ایضاح بعد الابهام دارای تأثیر بیش‌تر و أوقع فی النفوس است، در عالم خارج نیز ظهور پس از وضع شبهه ناک، به شناخت و گسترش رسالت جهانی حضرت کمک می کند. شاهد براین معنا، فای تفریع در «فیعلو ذکره و یظهر امره» است؛ یعنی بالاگرفتن یاد حضرت و آشکار گشتن امر ایشان متفرع است بر «استبانه» و روشنی که پس از وضع شبهه ناک ایجاد می‌گردد.
البته احتمالی دیگر در این بخش روایت وجود دارد و آن این‌که این تعبیر به اوضاع زمان ولادت حضرت مربوط باشد و شواهدی نیز بر آن وجود دارد؛ یعنی در زمان ولادت حضرت، خفقان شدیدی حاکم بوده و حکومت در صدد شناسایی حضرت بود و امام حسن عسکری برای مخفی سازی وجود مبارک امام زمان بیش‌ترین تلاش را داشتند. حتی آثار حمل در نرجس خاتون ظاهر نگشت. در این شرایط شبهه ناک بود که حضرت پا به عرصه وجود گذاشت؛ اما چیزی نگذشت که ایشان شناخته شد؛ خبرش بالا گرفت وامر ظاهر گشت و مردم او را به نام و کنیه و نسب شناختند.
شواهد
اسم وکنیه حضرت: بعد از ولادت است که حجت را تمام می کند و مردم به ولادت و وجود او ایمان می آورند ‏( حاج محمد کریمخان، ۱۳۲۲: ۱۷۴.)
اوضاع محیطی زمان ولادت امام: چرا که در ابتدا ولادت امام مخفی بوده؛ اما پس از آن، چنان شناخته می شود که خلیفه نیز در صدد یافتن امام بر می آید.
در ادامه روایت این تعبیر وارد شده است: «والله لیتحقق الایضاح به وباسمه ونسبه وکنیته على ألسنتهم، حتى لیسمیه بعضهم لبعض، کل ذلک للزوم الحجه علیهم، ثم یظهره الله کما وعد به جده». از تعبیر «ثمّ یظهره» روشن است که ابتدا امام به اسم وکنیه و نسب مشهور می شود؛ به‌طوری که افراد به نام‌های حضرت نامگذاری می شوند و حجت بر همه تمام می‌شود؛ سپس خداوند او را طبق وعده جدش ظاهر می کند.
3- بررسی استنادی و دلالتی روایت مفضل بن عمر
۳ـ ۱ سندشناسی روایت مفضل بن عمر
روایت مفضل بن عمر در کتاب های الهدایه الکبری (حسین بن حمدان، ۱۴۱۹: ۳۹)؛ مختصرالبصائر (حلی، ۱۴۲۱: ۴۳۵)؛ بحارالانوار (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۵۳: ۳)؛ حلیه الابرار (بحرانى، ۱۴۱۱، ج۶: ۳۷۳)؛ المحجه فیما نزل فی الحجه (همان، ۱۳۹۸: ۲۲۶) با تفاوت-هایی در سلسله اسناد وارد شده است:
المحجه الهدایه الکبری مختصر البصائر بحار الانوار
الحسین بن حمدان الخضینی الحسین بن حمدان الخضیبی الحسین بن حمدان الحسین حمدان
محمد بن اسماعیل و علی بن عبد الله الحسنیان محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله الحسنیان محمد بن اسماعیل علی بن عبد الله الحسنیین محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله الحسنی
ابی شعیب ـ محمد بن بصیر ابی شعیب محمد بن نصیر ابی شعیب محمد بن نصر ابی شعیب محمد بن نصیر
عمر بن الوان ابن فرات عمر بن الفرات عمرو بن الفرات
محمد بن الفضل محمد بن مفضل محمد بن المفضل محمد بن المفضل
مفضل بن عمر المفضل بن عمر المفضل بن عمر المفضل بن عمر
با مقایسه سلسله اسناد روایت مفضل بن عمر، اضطراب در این سلسله اسناد روشن است؛ چراکه أبی شعیب در المحجّه راوی مستقل است؛ اما کنیه او در بحار الانوار و الهدایه الکبری و مختصر البصائر، محمد بن نصیر است و کنیه محمد بن نصیر در مختصرالبصائر، بن نصر و در المحجه، ابن بصیر است و نام ابن الفرات در مختصر البصائر، عُمَر و در بحارالانوار، عَمرو و در المحجه، ابن الوان است.
از بین این اسناد، سند المحجه خدشه بیش‌تری دارد و در مورد چهار راوی (ابوشعیب و محمد بن بصیر، عمرو بن الوان و محمد بن فضل) تصحیف وجود دارد و اسامی آنان اشتباه درج شده است، خصوصاً ابو شعیب که به عنوان یک راوی مستقل، از محمد بن نصیر روایت کرده است. لکن باتوجه به این‌که محمد بن نصیر در برخی از منابع با کنیه ابوشعیب معرفی شده است (رحمتی، ۱۳۸۵: ۱۷۴) و این‌که راوی شناخته شده ای با کنیه ابوشعیب جز ابوشعیب المحاملی وجود ندارد و وی به علت این‌که در طبقه امام کاظم(ع) قرار دارد (نجاشی، ۱۳۶۵: ۴۵۶)؛ نمی تواند مقصود باشد. از این رو، با توجه به نقل بحار الانوار و الهدایه الکبری و مختصر البصائر به احتمال قوی ابوشعیب کنیه محمد بن نصیر بوده و سلسله سند کتاب المحجه از این جهت نیز تصحیف شده است.
روایت مفضل بن عمر به لحاظ بررسی وثاقت راویان، ضعیف ارزیابی می‌شود. هیچ  یک از راویان این روایت به غیر از مفضل بن عمر توثیق نشده  است. یعنی راویان سلسله سند یا ضعیف و مورد قدح علمای رجال هستند یا این‌که مجهول‌اند:
- مفضل بن عمر: نجاشی، علامه حلی و ابن داوود وی را تضعیف کرده‌اند (همان؛ علامه حلی، ۱۴۱۷: ۳۴ و ابن داود، ۱۳۴۲: ۵۱۸). هرچند برای توثیق وی تلاش هایی انجام گرفته است (خویی، ۱۴۰۳، ج ۱۸: ۲۹۲- ۳۰۵)؛ گویا سوء استفاده غلات از نام وی قطعی است و این نکته، پذیرش روایات وی را دشوار کرده است.
- محمد بن مفضل: مجهول است.
-  ابن الفرات: عمر بن فرات، غالی (مازندرانی، ۱۴۱۹، ج۵: ۱۳۷) و ذو مناکیر بوده است (علامه حلی، ۱۴۱۷: ۲۴۰ و طوسی،۱۳۷۳: ۳۶۲.)
-  محمد بن نصیر النمیری، غالی (علامه حلی، ۱۴۱۷: ۲۷۴) و مورد لعن امام هادی(ع) بوده (کشی، ۱۴۰۹: ۵۲۰) و در دوران غیبت صغرا ادعای بابیت حضرت را داشته (طوسی، ۱۴۱۱: ۳۹۸) و پایه گذار فرقه نصیریه بوده است.
- محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله الحسنی مجهول هستند.
- حسین بن حمدان: با توجه به این‌که تمامی کتاب‌هایی که روایت مفضل بن عمر را نقل کرده اند، این روایت را به کتاب حسین بن حمدان استناد داده‌اند؛ توثیق وی اهمیت ویژه‌ای دارد؛ ولی وی نیز تضعیف شده است. نجاشی و ابن غضائری (نجاشی۶۷ : ۱۳۶۵ و خویی، ۱۴۰۳، ج ۵: ۲۲۵) و رجال ابن داود (ابن داود، ۱۳۴۲: ۴۴۴)، او را فاسد المذهب و علامه، او را کذّاب دانسته است (علامه حلی، ۱۴۱۷: ۲۱۷.)
۳ـ۲ محتواشناسی روایت مفضل بن عمر
محتواشناسی تمامی مضامین روایت مفضل بن عمر، به علت طولانی بودن آن و خروج از محل بحث ممکن نیست. وجود برخی مفاهیم این روایت، در روایات دیگر، هرچند ممکن است از نقاط قوّت آن به‌شمار  آید؛ ولی چنین به نظر می رسد که بسیاری از مطالب آن در هم آمیخته و در قالب یک روایت مطرح شده است؛ یعنی مشخص نیست کدام بخش از روایت دقیقا از معصوم نقل شده و کدام بخش ناشی از افزوده های راوی است؛ یعنی ممکن است که بتوان بر برخی از مطالب روایت، احادیثی را ارائه کرد؛ باید توجه داشت که این سبک از روایت نویسی به هیچ وجه مطلوب نیست و چه بسا روش غلات این بوده که برخی مطالب باطل خویش را دربین روایات مأثوره قرار می دادند تا ادعاها و جریان فکری خویش را در جامعه دینی آن روز گسترش دهند. البته دلیلی قاطع بر این مطلب قابل ارائه نیست؛ اما می توان برخی شواهد تاریخی و روایی را بر این مطلب جست که در ادامه به برخی اشاره می شود.
مواردی در این روایت قابل تأمل است، از جمله این‌که امام زمان(عج) در وقت شهادت پدر دو سال واندی داشته است؛ یعنی سال تولد حضرت ۲۵۷ بوده، یا این‌که ولادت ایشان را در هشتم ماه شعبان قید کرده (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۵۳: ۶) که هر دو خلاف مشهور می باشد. از دیگر مواردی که سوء ظن را برمی انگیزد، ذکر نام خلفا وطعن و لعن آن‌ها است که با مذاق اهل بیت: و تقیه، سازگار نیست (همان: ۱۳، ۱۷ و۳۱.)
نکته  دیگر این‌که طبق این روایت، امام دارای دو نوع غیبت است که یکی تا سال ۲۶۰ هجری طول می کشد که مومنین حقیقی ایشان را می بینند؛ اما شاکّین و کسانی که ایمان متزلزلی دارند، قادر به دیدن ایشان نیستند. و غیبت دیگر از سال ۲۶۰ هجری آغاز می‌شود و از ان پس هیچ کس او را نخواهد دید. این کلام نیز خلاف مشهور و شاذ است و کسی به آن قائل نیست (همان: ۶).
اما آنچه ضعف دلالت حدیث را آشکار و جعلی بودن آن را تقویت می‌کند، مشاهده رگه‌هایی از عقیده تناسخ است که در بین غلات رواج داشته (همان:۱۳-۱۴) و نیز ذکرشدن یکی از راویان در متن حدیث در قالب مدح وتأیید ادعای بابیت او است. بر اساس این روایت، محمد بن نصیر( که غالی و مورد لعن امام هادی(ع) قرار گرفته و ادعای بابیت امام زمان(عج) را داشته است) هنگام غیبت حضرت کنار در خانه حضرت در صابَر(کوچه ای پهن در مرو) نشسته است (همان: ۶.)
۳ـ۳ واکاوی نقل روایت مفضل بن عمر در کتاب المحجه فی ما نزل فی الحجه
مرحوم محدث بحرانی در کتاب المحجه فیما نزل فی القائم الحجه، روایت مفضل را با تقطیع این‌گونه نقل می کند:
قال المفضل: یا مولای فکیف یدری ظهوره(عج)قال: یا مفضل یظهر فی سنه الستین امره و یعلو ذکرهویظهره کما وعده جده.فوالله یا مفضل لیفقدن الملل والادیان و الآراء و الاختلاف ویکون الدین کله لله کما قال تعالی:«ان الدین عند الله الاسلام» (بحرانی، ۱۳۹۸: ۱۰۰).
از آن‌جا که تعبیر «یظهر فی سنه الستین» در هیچ یک از منابع روایی اصیل که این حدیث را به‌طور کامل نقل کرده اند، سابقه نداشته است؛ شاید بتوان آن را تعبیری دانست که از این کتاب وارد روایت شده و سپس وارد کتاب‌های شیخ أحمد أحسایی و دیگران شده است. لکن با ملاحظه منابع روایی‌ای‌که روایت مفضل بن عمر را نقل کرده‌اند، این بخش از روایت غیر از تعبیر«یظهر فی سنه الستین» به سه گونه دیگر نقل شده است:
- «یظهر فی شبهه لیستبین، فیعلوا ذکره، ویظهر أمره»: بحارالانوار(مجلسی، ۱۴۰۳، ج۵۳: ۳)؛ مختصرالبصائر(حلی، ۱۴۲۱: ۴۳۵) و الزام الناصب (یزدى حایرى، ۱۴۲۲، ج۲: ۲۰۸.)
- «یظهر فی سنه من السنین امره و یعلوا ذکره»:‏ حلیه الابرار (بحرانى، ۱۴۱۱، ج۶: ۳۷۳) و ریاض الابرار (جزائرى، ۱۴۲۷، ج ۳: ۲۱۳.)
- «یظهر فی سنهٍ یکشف لستر أمره»: الهدایه الکبری (حسین بن حمدان، ۱۴۱۹: ۳۹.)
نکته  قابل توجه این است که مرحوم محدث بحرانی، این بخش حدیث را در دو کتاب خود، دو گونه نقل کرده‌ است. ایشان در حلیه الابرار «فی سنه من السنین» و در المحجه «فی سنه الستین» نگاشته  است. همین اختلاف در نقل، احتمال خطای نسخه بردار در نقل را تقویت می کند و از آن‌جا که در حلیه الابرار، حدیث را کامل و در المحجه حدیث را تقطیع کرده است؛ شاید بتوان اصالت را به حلیه الابرار داد. البته باید توجه داشت تصحیف «سنه من السنین» به «سنه الستین» بسیار محتمل است. بنابراین، با اغماض از آنچه گفته شد، با وجود احتمالات مختلف در روایت «فی شبهه لیستبین» «فی سنه من السنین، فی سنه الستین»، لااقل این بخش از حدیث مجمل است و قابلیت استناد ندارد. از این رو، حاصل بررسی استنادی و دلالتی این شد که روایت مفضل بن عمر سنداً و دلالتاً ضعیف و بی اعتبار و با اغماض از ضعف سند ودلالت، مجمل می باشد.

00000

ادامه دارد

 

 

 

خواندن 2791 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی