واز آن جمله است حدیث مفضل الی أن قال و یظهر فی سنه ستین امره و یعلوا ذکره (شیرازی، بی تا: ۴۹).
۴ـ۲حسین علی نوری، درایقان
ملاحظه فرمایید که در اخبار، سنه ظهور آن هویّه نور را هم ذکر فرمودهاند. مع ذلک شاعر نشدهاند و در نَفَسی از هوای نفس منقطع نگشتهاند. فِی حَدیثِ المُفَضَّل «سَئَلَ عن الصّادق فَکیفَ یا مولایَ فی ظُهورِهِ؟ فَقال: فی سَنَهِ السّتّینِ یَظهَرُ اَمرُه و یعلُوا ذکره». باری، تحیّر است از این عباد اشارات که چگونه با این واضحه لائحه از حقّ احتراز نمودهاند (نوری، ۱۳۷۷: ۱۶۸.)
۴ـ۳ ابوالفضل گلپایگانی، مبلغ برجسته بهایی
و همین است مقصود از عبارت حدیث مفضل بن عمر که از حضرت صادق (ع) روایت نمود که آن حضرت در میعاد ظهور فرمود: و فی سنه الستین یظهر امره و یعلوا ذکره، یعنی در سنه شصت امر آن حضرت ظاهر گردد و ذکر ظهورش انتشار و استعلا یابد (گلپایگانی،۲۰۰۱: ۵۲ -۵۳.)
5- شاخصه شناسی فرقه بهائیت در تمسک به روایت مفضل بن عمر
روش بهائیت در تمسک به روایت مفضل بن عمر، دارای شاخصه ها و ویژگی هایی است که شناخت این ویژگیها، درشناخت عملکرد فرقه بهائیت مفید خواهد بود. مقصود از شاخصهها و ویژگی ها عملکردآنها در زمینه مطالعات دینی است که به آسیب منجر شده است.
۵ـ۱ عدم رعایت اصول علمی
در بحث های علمی، رعایت چارچوب های نظری بحث بسیار مهم است. اقناع طرف مقابل و غلبه بر او، به دلیلی قوی نیازمند است تا راهی جز پذیرش مدعی نداشته باشد. از این رو، اگر در استدلال، از مقدمات متقن و یقینی استفاده نشود؛ طبعا استدلال ضعیف و غیر قابل استناد خواهد بود. بهائیت زمانی می تواند از روایت مفضل بن عمر به عنوان دلیل صحت مدعای باب بهره برد که اصول علمی بحث در این استدلال رعایت شده باشد؛ در حالی که اصول علمی از جهات متعدد رعایت نشده است:
۵ـ۱ـ ۱ ضعف استناد
یک روایت زمانی مورد استدلال قرار می گیرد که یا صحیحه باشد، یا قرائن محکمی بر صحت آن وجود داشته باشد. از این رو، با توجه به ضعف شدید روایت مفضل بن عمر، برای پذیرش آن به عنوان دلیلی بر صحت ادعای مدعی امامت، راهی وجود ندارد. ضعف شدید روایت به جهت حضور راویان غالی، مدعیان دروغین و فاسد المذهب و آشفتگی سلسله سند و همچنین نقص های متعدد محتوایی است که به آنها اشاره شد.
۵ـ۱ـ۲ تناقض در متن
تعبیری از روایت مفضل بن عمر که مورد تأکید بهائیت است. باعث تناقض در متن روایت است و اگر در روایتی دو فقره متناقض وجود داشته باشد؛ به نحوی که هرکدام از فقرات نفی دیگری باشد؛ استدلال به این بخش روایت مشکل خواهد بود. چنانکه اشاره شد، بخش های متعددی از روایت در نفی توقیت سخن گفته است؛ حال اگر در فقره ای از آن، توقیت شده باشد؛ قابل استناد علمی نخواهد بود. یعنی تعیین سال شصت، به عنوان سال ظهور با صدر روایت در تناقض است؛ چراکه امام(ع) درخواست تعیین وقت ظهور و اصرار مفضل را بیپاسخ می گذارد، و تعیین وقت را به منزله شرک به خدا می داند. حال چگونه چند سطر بعد برای ظهور تعیین وقت میکند؟! در این صورت، چنین روایتی فاقد اعتبار است.
۵ـ۱ـ۳ عدم تمامیت دلیل در مدعا
در صورتی که یک دلیل برمدعای خویش صراحت و آن مدعا وضوح داشته باشد، به عنوان دلیل قابل طرح خواهد بود و چون سال شصت دارای مصادیق فراوانی است، بر مدعا صراحت ندارد؛ بلکه چه بسا مصادیق دیگری نیز در این روایت ادعا شود؛ مثلاً سال ۲۶۰ که همان سال آغاز غیبت صغرا است.
۵ـ۲ عدم جامع نگری
روایات مهدویت مجموعه ای است که باید همگی را در کنار هم ملاحظه کرد. همچنین دارای اصول مسلّمی است که مخالفت با آن به ادله بسیار قوی نیازمند است. بنابراین، اگر یک روایت با مجموعه ای از روایات یا اصول مسلّم مذهبی در تعارض و تضاد قرار گیرد؛ دراین-صورت، بسندگی به آن روایت و عدم ملاحظه سایر ادله و روایات صحیح نخواهد بود. روایت مفضل بن عمر در صورتی که سال شصت را به عنوان سال ظهور معرفی کند، با انبوهی از روایات منع توقیت و تکذیب وقت گذاران متعارض خواهد بود.
۵ـ۳ عدم توجه به فقه الحدیث
سیر منطقی روایت این است که پس از جواب ردِّ امام صادق(ع) در تعیین زمانی برای ظهور و اینکه ظهور نظیر قیامت است و زمان آن را کسی نمیداند؛ نوبت به سؤال از چگونگی آغاز ظهور است. از سویی دیگر، قاعده در تفهیم و تفهم عرفی بر نوعی هماهنگی و مطابقت سؤال و جواب است؛ یعنی زمانی که سؤال از زمان ظهور باشد، جواب از زمان منطقی است و چنانچه سؤال از کیفیت ظهور باشد، جواب از زمان منطقی نیست. آنچه در همه نقلها بلا استثنا آمده است، سؤال از «کیفیت ابتدای ظهور» است (که در نقل المحجه همین طور است: یا مولای فکیف یدری ظهوره؟)؛ و طبعاً پاسخ آن، سال ظهور نمیتواند باشد؛ بلکه کیفیت شبهه ناک ابتدای ظهور بهترین و مناسبترین جواب آن است.
۵ـ۴ سنجش غلط روایت
منابع روایی آکنده از روایات صحیحه است؛ در عین حال دارای روایات ضعیف، مهمل و حتی جعلی نیز میباشد. از اینرو، لازم است تمامی روایات سنجیده شود تا اصالت آن روایت مورد محک قرار گیرد. شناخت و به کار گیری سنجه های علمی و مناسب در جای خود مطرح است. در برخی از اظهارات مبلغین بهائیت از نشانه های ضعف تعبیر «فی شبهه لیستبین»، عدم تعبیر «لیستبین» در هیچ روایت دیگری عنوان شده است و حتی به نرم افزارهای حدیثی نور اشاره دارد که جست وجو در آن برای مخاطب نیز ممکن است (http://www.newnegah.org). اما باید دانست که هیچ گاه یک روایت بر اساس میزان مشارکت و تطابق لفظی با سایر روایات، مورد سنجش قرار نمی گیرد. در واقع چه بسیار روایات متقن و صحیحی وجود دارند که الفاظ و تعابیر آن روایات صحیحه در سایر روایات وجود ندارد.
سنجه دیگری که بهائیت در این روایت به کاربرده، آن است که تعبیر «فی شبهه لیستبین» به کلام عرب نمی ماند (گلپایگانی، ۱۹۹۵: ۲۳۰). باید گفت در سنجش علمی یک روایت، چنانچه معنای یک فقره از حدیث روشن نباشد، یا اینکه به کلام عرب نماند، دلیل بر آن نیست که آن روایت را مجعول بدانیم و این، در علم درایه الحدیث دلیلی بر تغییر کردن روایت محسوب نمیشود.
۵ـ۵ تعارض عملکردی
بهائیت در مسئله رعایت ادبیات عرب و مفهوم پذیری روایت، به نوعی تعارض درونی دچار گشته است. عدم سازگاری با عرف زبان عربی دلیلی بر نفی تعبیر «فی شبهه لیستبین» دانسته شده است و از این رو، رعایت ادب و عرف زبان عرب را به عنوان ملاکی مهم پذیرفته است؛ لکن در آثار بهائی و در خصوص این روایت، به ادبیات عرب بی توجهی شده است.
بهائیت در تأیید ادعای حسین علی نوری (بهاء) در مورد روایت مفضل بن عمر، حضور وی را در منطقه عرب زبان مایه برائت وی از اشتباه معرفی کرده است:
نفهمد که عبارت و فی شبهه لیستبین معنی ندارد و به کلام عرب نمی ماند. با این مبلغ از علم در کمال جهل و وقاحت بر کلمات صاحب ظهور اعتراض میکنند و بر کسی که الیوم در نفس عربستان و مجمع فصحای این اوان جالس و باعلاء امر قائم است، در غایت بی شرمی ایراد می نمایند (همان.)
با این حال، بهاء در استدلال به روایت مفضل بن عمر و نقل این روایت به اغلاط فاحش ادبی دچار گشته است:
فِی حَدیثِ المُفَضَّل: «سَئَلَ عن الصّادق فَکیفَ یا مولایَ فی ظُهورِهِ؟ فَقال: فی سَنَهِ السّتّینِ یَظهَرُ اَمرُه و یعلُوا ذکره (نوری، ۱۳۷۷: ۱۶۸.)
باید توجه داشت در لغت عرب «سأل» مفعول اول خود را بدون واسطه و مفعول با واسطه را با حرف «عن» می گیرد: «سألتُ علیاً عن موضوعٍ؛ از علی درباره موضوعی پرسیدم»؛ بر خلاف فارسی که مورد سؤال با «از» ( معادل «عن» ) به کار می رود. از این رو، تعبیر «سئل عن الصادق»، تعبیری غلط و برخلاف ادبیات عرب است. ثانیاً تعبیر «فکیف یا مولای فی ظهوره» غلط است؛ چراکه کیف استفهام و خبر مقدم است و فی ظهوره نیز خبر است. پس دو خبر بدون مبتدا آمده که در لغت عرب مرسوم نیست. از این رو، در کلام بهائیت تعارض عملکردی روشنی وجود دارد. از یک سو ادعای سکونت در دیار عرب و دانایی به ادبیات عرب دارند و از سویی خود به اغلاط فاحش دچار می شوند.
۵ـ۶ عدم تطبیق با گزارههای روایت
روایت مفضل بن عمر، بر گزاره هایی مشتمل است که موعود مورد نظر خود را توصیف می کند؛ یعنی هرچند این روایت از ظهور موعود در سال شصت خبر داده است؛ موعود مورد نظر این روایت، دارای خصوصیات و ویژگیهایی است که هیچ کدام بر موعود ادعایی بهائیت قابل تطبیق نیست. در واقع، این نکته بدان معناست که موعودی که در سال شصت ظهور می کند، با همه خصوصیات ذکر شده، هنوز محقق نشده است. به عنوان مثال فراگیر شدن دین اسلام در روایت چنین وارد شده است:
….فوالله یا مفضل لیفقدن الملل والادیان و الاراء و الاختلاف ویکون الدین کله لله کما قال تعالی: اِنَّ الدِینَ عِندَ اللهِ الأِسلام… (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۵۳: ۴).
اینکه همه ملتها و ادیان و آرای مختلف از بین بروند و تنها دین اسلام باقی بماند، با ادّعای آنها مبنی بر نسخ اسلام، سازگار نیست. لذ ا به این روایت نباید تمسک کنند.
6- ترفندشناسی بهائیت در تمسک به روایت مفضل بن عمر
یکی از ویژگیهای فرقه های انحرافی، بهره برداری از متون مقدس به جهت اهداف فرقه-ای است. بهاییت به عنوان فرقه ای که مدعی ظهور موعود دین اسلام است، در صدد توجیه عقاید خویش، از طریق تطبیق پیشگویی ظهور در روایت مفضل بن عمر بر مدعای خویش است. از اینرو، ترفندهایی به کار بسته است تا این روایت را بر مدعای خویش منطبق جلوه دهد. در این قسمت برخی از این ترفندها بازشناسی می شود:
۶ـ۱٫ اغواگری
جایی که پای اعتقاد در میان است لازم است، مطالب با «اقناع علمی» کافی مطرح شود و در واقع باید «عقلانیت» حکمفرما باشد. در این صورت دیگر توهین به مخاطب جایی ندارد. بهائیت در مواردی که در برابر سؤالی جواب کافی و مستدل نداشته باشد، با جوسازی و اهانت برای مغلوب جلوه دادن حریف تلاش میکند. ابولفضل گلپایگانی، مبلغ بهائی در جواب شخصی که روایت مفضل بن عمر را در کتاب بحارالانوار فاقد تعبیر «فی سنه الستین» دانسته است، چنین می نگارد:
از وقایع عجیبه ای که دلالت ظاهره بر جهل و ظلم و بی انصافی علمای قوم دارد، این است که چون به این عبارت حدیث مفضل که ذکر شد در کتاب مستطاب ایقان استدلال فرمودهاند؛ یکی از رؤسای کرمان از اوراق شجره ملعونه فی القرآن در جواب گفته است که عبارت حدیث وفی سنهالستین نیست، بلکه و فی شبهه لیستبین است. زهی شگفت که انسان به این پایه ابله و جاهل باشد و یا خلق را ابله و نادان شمارد (گلپایگانی، ۱۹۹۵: ۲۳۰).
۶ـ۲ فضاسازی کاذب
«فضا سازی کاذب» در متقن جلوه دادن مبادی استدلال، به منظور اقناع مخاطب، از ترفندهای فرقه های انحرافی است. از این رو، بهائیت، ادعای تمسک به روایات صحیحه و متفق علیه بین شیعه و اهل تسنن دارد (همان، ۲۰۰۱: ۵۱) و سعی دارد به دلیل شهرت و خوش نامی علامه مجلسی، تعبیر ادعایی «فی سنه الستین» در روایت مفضل بن عمر را به کتاب بحار الانوار مستند سازد:
در بحار الانوار مجلد سیزدهم، تألیف مرحوم مجلسی نیز فی سنه الستین نقل شده و مؤلف می فرماید که مقصود از سنه الستین درست معلوم نیست و شاید فی شبهه لیستبین باشد. از این جهت، برخی از علما، جمله اخیره را نگاشتهاند؛ ولی محققین فی سنه الستین نگاشتهاند…(اشراق خاوری، ۱۲۱، بدیع: ۲، هفته شانزدهم، ۷۴۷).
باید توجه داشت این ادعا که مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار چنین احتمالی را مطرح کرده باشد؛ کذب محض و ناشی از خیالات فرقه ای این گروه است.
۶ـ۳ القای شبهه جعل و تحریف
از آنجا که تعبیر روایت مفضل بن عمر در کتاب بحارالانوار، «فی شبهه لیستبین» است و این امر بر خلاف مدعای بهائیت است؛ با القای احتمال تحریف و تغییر عمدی این تعبیر در کتاب بحارالانوار، تهمت بزرگی به فرهنگ شیعی وارد کردهاند. آنان در مورد روایت مفضل چنین القا می کنند که در حال حاضر، «سنه الستین» در کتابهای اینترنتی یافت نمی شود؛ اما در کتابهای چاپی قبل از انقلاب به ندرت وجود داشته است:
به عنوان مثال: حدیث «فی سنه الستین» را در کتب اینترنتی نمیتوان یافت و حتی در کتب چاپی قبل از انقلاب هم به ندرت میتوان دید که حدیث سنه ستین که به حدیث مفضل بن عمرو معروف است، در بسیاری از کتب حدیثی نقل شده؛ ولی در حین چاپ و نوشتن، سنه ستین را به قصد یا به سهو به «فی شبهه لیستبین» تبدیل کردهاند که نه تنها جملهای بی معنی است، بلکه در کتب حدیثی که اخیرا به صورت نرم افزار تحت عنوان جامع الاحادیث و گنجینه روایت که حدوداً چهارصد جلد کتب حدیثی را در بر دارد و در دسترس همگان هم هست، واژه «لیستبین» در هیچ حدیثی جز حدیث مفضل دیده نشده است… ( http://www.newnegah.org).
اینکه «سنه الستین» در نرم افزار های علوم اسلامی یافت نمی شود؛ بدان دلیل است که این نرم افزارها شامل کتابهای مرجع و دست اول شیعه بوده و کتابهای فرعی همچون المحجه راشامل نمی باشد. بسیاری از کتابهای اینگونه ای، حتی به مرحله چاپ نرسیده اند.
اینکه در حین چاپ «سنه الستین» تبدیل شده، تهمت بزرگی است و مراجعه به کتابهای خطی بزرگترین دلیل بر کذب چنین ادعایی است . علاوه بر اینکه شیعه همیشه برای حفظ آثار منقوله در مجامع روایی خود اهتمام حداکثری داشته است؛ ولو اینکه مخالف عقایدشان باشد. شاهد این ادعا کثرت چنین روایاتی در مجامع است. با توجه به ضعفهای سندی و دلالتی حدیث واحتمال قوی مجعول بودن، به این تغییر و تبدیل هیچ نیازی نبوده؛ جدا از اینکه امکان جمع این تعبیر در روایت مفضل با عقاید شیعه ممکن است.
۶ـ۴ادعای شهرت تعبیر فی السنه الستین
بهائیت در جهت تقویت شبهه جعل و ادعای تغییر عمدی روایت مفضل بن عمر و برای اصیل جلوه دادن تعبیر «فی سنه الستین»، این تعبیر را به روایات پیامبر و ائمه: و مورد توجه محدثین و علمای شیعه مستند دانسته است. اشراق خاوری در این باره چنین می نویسد:
در احادیث مرویه از حضرت رسول و ائمه اطهار: مذکور گردیده، حضرت صادق(ع) در جواب کسی که از میقات ظهور قائم سؤال کرده بود، فرمودند: «و فی سنه الستین» یظهر امره و یعلوا ذکره (اشراق خاوری، ۱۳۲۸: ۴۶.)
یکی از حاضرین فرمود: علما و محدثین معروف شیعه، عده بسیاری «و فی سنه الستین» را نقل کردهاند؛ از جمله در کتاب غایه المرام، تألیف محدث شهیر، سید هاشم بحرینی…..در بحار الانوار مجلد سیزدهم، تألیف مرحوم مجلسی نیز فی سنه الستین نقل شده است (همان، ۱۲۱، بدیع: ۲، هفته شانزدهم: ۷۴۷.)
اما چنانکه دانسته شد، این تعبیر تنها در کتاب المحجه محدث بحرانی قابل مشاهده است و جدا از احتمال تصحیف روایت در این نقل، اصلا شهرت ادعا شده را ندارد.
۶ـ۵بهره گیری از روایات متشابه و ضعیف
یکی از شگردهای فرقه های انحرافی، بهره گیری از نصوص متشابه و ضعیف است؛ در حالیکه در مباحث امامت که از اصول دین محسوب می شود، باید از نصوصی بهره برد که دارای صراحت باشد تا مخاطبان به گمراهی نیفتند. از این رو، بر فرض پذیرش حدیث مفضّل، و با توجه به اینکه سال شصت در هر قرن وجود دارد؛ مثلاً از زمان امام صادق7 تا امروز سیزده قرن گذشته است، (۱۶۰،۲۶۰،۳۶۰،۴۶۰،۵۶۰،۶۶۰،۷۶۰،۸۶۰،۹۶۰،۱۰۶۰،۱۱۶۰،۱۲۶۰،۱۳۶۰و…)؛ آیا هرکس در چنین سالهایی ادعّای مهدویت کند، باید تصدیق شود؟!
۶ـ۶ ادعای مفهوم ناپذیری تعبیر فی شبهه لیستبین
بهائیت مهم ترین دلیل در تثبیت تعبیر فی سنه الستین و رد تعبیر «فی شبهه لیستبین» را عدم معناپذیری تعبیر اخیر دانسته است. یعنی از آنجا که تعبیر «فی شبهه لیستبین» به کلام عرب نمی ماند (گلپایگانی، ۱۹۹۵: ۲۳۰) و معنای آن روشن نیست؛ پس تعبیر«فی سنه الستین» درست است؛ زیرا معنا پذیری دارد. برخی مبلغین بهاییت با اشاره به ترجمه فارسی این روایت، چنین نوشتهاند:
در بحار الانوار جلد سیزده نیز فقط روایت شده که فقال یظهر فی شبهه لیستبین امره و یعلی ذکره (دوانی، ۱۳۷۸: ۱۱۴۶)؛ یعنی در وضع شبهه ناکی ظاهر میشود تا امرش روشن گردد و ذکرش معروف شود که معنی امرش روشن شود کاملا بی معنی است؛ زیرا امر آشکار میشود، روشن نمیگردد (http://www.newnegah.org).
صرف نظر از تبیین معنایی تعبیر «فی شبهه لیستبین» در این مقاله، این اشکال مبلغ بهایی که «امر آشکار می شود، روشن نمی گردد» مطلبی سخیف و حاکی از ضعف علمی مستدل است.
۶ـ۷ تحریف واقعیت
اگر نقل المحجه و تعبیر «سنه الستین» دارای اصالت باشد، مصداق بارز«سنه الستین» سال آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج) است. در این سال امام، بعد از سالها مخفی ماندن، علناً در ملأ عام حاضر شده، عموی خود، جعفر را از نماز بر پدر باز می دارد و خود به نماز میایستد و در این زمان است که نام ایشان بالا می گیرد و همه او را به نام و کنیه ونسب می-شناسند تا حجت بر همه تمام شود. صاحب کتاب اسرار العقائد در تأیید این بیان و نفی ادعای بهائیت چنین می نگارد:
ظهور امر و استعلای ذکر حضرت بقیت الله تعالی در آن سنه به مقداری گردید که معتمد عباسی، خلیفه آن زمان با رجال دولتش سعی بسیار و تفحص و تفتیش بیشمار در پیدا نمودن آن جناب نمودند (حسینی شیرازی،۱۳۲۰: ۹۷.)
ترفند بهائیت در بهره گیری از روایت مفضل بن عمر، بر انکار و تحریف این واقعیت است که مصداق روشن این روایت مطابق عقیده امامیه، امام دوازدهم شیعه خواهد بود.
نتیجه گیری
«روایت مفضل بن عمر» از سوی بهائیت به عنوان بشارتی بر ظهور سید علی محمد باب، به عنوان موعود اسلام مطرح شده است. بنابر ادعای بهائیت، روایت مفضل بن عمر با تعبیر «یظهر فی سنه الستین امره» زمان ظهور را در سال شصت پیشگویی می کند و با توجه به آغاز ادعای باب در سال ۱۲۶۰، این روایت دلیلی بر مدعای وی می باشد.
با مراجعه به کتاب شریف بحار الانوار که این روایت از آن نقل شده است، در می یابیم که این تعبیر، «یظهر فی شبهه لیستبین» است؛ اما با مراجعه به سایر منابعی که این روایت را نقل کردهاند، اختلاف تعابیر بیش از این مقدار است. باید گفت از بین منابع روایی این حدیث تنها در کتاب «المحجه فیما نزل فی الحجه»، نوشته محدث بحرانی تعبیر «سنه الستین» آمده است که از این طریق به کتابهای شیخ احمد احسایی راه یافته و سپس مورد تمسک بابیت قرار گرفته است. اما قراینی وجود دارد که تعبیر «سنه الستین» نسبت به سایر تعابیر دارای اصالت کمتری است و آن، به دلیل احتمال تصحیف تعبیر «سنه من السنین» در کتاب «حلیه الابرار» به «سنه الستین» است؛ خصوصا اینکه محدث بحرانی اصل روایت را در کتاب «حلیه الابرار» و سپس مقطوعی از آن را در المحجه نقل کرده است و با توجه به اینکه سلسله سندی این روایت، در کتاب «المحجه» اضطراب بیشتری دارد و با اضافه شدن انبوهی از اشکالات سندی، مانند حضور غالیان و منحرفان و مدعیان دروغین نیابت در سند و ضعف محتوایی این روایت، مانند اینکه در متن روایت تأییدی بر نیابت دروغین یکی از راویان وجود دارد؛ آری، با توجه به این موراد، ضعف استنادی این روایت بیش از پیش روشن میگردد و طبیعی است که این روایت توان اسناد در اصول اعتقادی را نخواهد داشت.
بهائیت در تمسک به روایت مفضل بن عمر از مسیر حق و حق طلبی خارج شده است. از جمله شاخصه های بهرهگیری بهائیت را میتوان موارد ذیل دانست: عدم رعایت اصول علمی؛ سنجش غلط روایات و عدم جامعنگری و از ترفندهای این فرقه موارد ذیل را میتوان برشمرد: اغواگری، فضاسازی کاذب و تحریف واقعیتها.
منابع
قرآن کریم
۱٫ أحسایی أحمد (بی تا). جوامع الکلم (چاپ سنگی زمان ناصرالدین شاه.)
۲٫ ـــــــــــــ (۱۴۱۴ق ۱۹۹۳م.). کتاب الرجعه، بیروت، الدار العالمیه.
۳٫ اشراق خاوری، عبدالحمید (۱۲۱بدیع). محاضرات، بی جا، مؤسسه ملی مطبوعات امری.
۴٫ ـــــــــــــ (۱۰۶بدیع، ۱۳۲۸). تلخیص تاریخ نبیل زرندی، طهران، لجنه ملی نشر آثار امری.
۵٫ ـــــــــــــ (۱۳۹ بدیع). رساله ایام تسعه، آمریکا، لجنه ملی امور احبای ایرانی.
۶٫ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان (۱۴۱۱ق). حلیه الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار:، قم، مؤسسه المعارف الإسلامیه.
۷٫ ــــــــــــــــــــــــــــ (۱۳۹۸ق). المحجه فیما نزل فی الحجه، تحقیق: محمد منیر المیلانی، قم، بی نا.
۸٫ تهرانی، جواد (۱۳۴۶). بهایی چه می گوید، بی جا، دار الکتب الاسلامیه.
۹٫ جزائرى، نعمت الله بن عبد الله (۱۴۲۷ق). ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی.
۱۰٫ جمعی از اساتید (۱۳۸۰). مغنی الأدیب، قم، انتشارات نهاوندی.
۱۱٫ حاج محمد کریمخان (۱۳۲۲ق). شمس المضیئه در ردّ شبهات بابیه، به خطّ احمد بصیرت، بیجا، بی نا.
۱۲٫ حسین بن حمدان (۱۴۱۹ق).الهدایه الکبری، بیروت، البلاغ.
۱۳٫ حسینی شیرازی، ابوطالب (۱۳۲۰). اسرارالعقائد در اثبات امامت دوازده امام ورد بر طائفه بابیه، بمبئی،مظفری.
۱۴٫ حلی، حسن بن سلیمان (۱۴۲۱ق). مختصرالبصائر، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
۱۵٫ حلى، حسن بن یوسف (۱۴۱۷ ق). خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، مترجم: قیومی جواد، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
۱۶٫ حلی، حسن بن علیّ بن داود (۱۳۴۲). الرجال، محقق: محمدصادق بحرالعلوم، تهران، دانشگاه تهران.
۱۷٫ خویی، ابوالقاسم (۱۴۰۳ق). معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، بیروت، مدینه العلم.
۱۸٫ دوانی، علی (۱۳۷۸). مهدی موعود، (ترجمه جلد ۵۱ بحارالانوار)، تهران، اسلامیه.
۱۹٫ رحمتی، محمدکاظم (تابستان ۱۳۸۵). حسین بن حمدان خصیبی و اهمیت وی در تکوین نصیریه، مجله هفت آسمان، شماره ۳۰، قم.
۲۰٫ شاهرودی، احمد (۱۳۴۳). راهنمای دین در دفع شبهات مبطلین (موسوم به تنبیه الغافلین فی دفع شبهات المبطلین)، تهران، چاپخانه حیدری.
۲۱٫ شوقی افندی(ولی امر الله)( ۱۹۸۵م و ۱۹۸۶م ). امر و خلق، آلمان، لجنه نشر آثار امری، لانگنهاین.
۲۲٫ شیرازی، علیمحمد (بیتا). دلایل السبعه فارسی، بی نا، بیجا.
۲۳٫ طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۱ق). الغیبه للحجه، قم، دار المعارف الاسلامیه.
۲۴٫ ــــــــــــــــــــــ (۱۳۷۳). رجال الطوسی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المقدسه.
۲۵٫ فیضی، محمدعلی (۱۳۲بدیع ۱۳۵۲). حضرت نقطه اولی، بیجا، موسسه ملی مطبوعات امری.
۲۶٫ فیومى، أحمد بن محمد (۱۴۱۴ق). المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، موسسه دار الهجره.
۲۷٫ کشی، محمد بن عمر (۱۴۰۹ ق). رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، مصحح: حسین مصطفوی، مشهد، موسسه نشر دانشگاه مشهد.
۲۸٫ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق (۱۴۰۷ق). الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
۲۹٫ گلپایگانی، ابوالفضل (۱۵۱بدیع، ۱۹۹۵م). فصل الخطاب، بی جا، مؤسسه معارف بهایی.
۳۰٫ ـــــــــــــــــ (۱۵۸بدیع، ۲۰۰۱م). کتاب الفرائد، آلمان هوفهایم، لجنه ملی نشر آثار امری.
۳۱٫ مازندرانی، محمد بن اسماعیل (۱۴۱۹ق). منتهی المقال فی احوال الرجال، بیروت، مؤسسه آل البیت: لاحیاء التراث.
۳۲٫ مجلسى، محمدباقر (۱۴۰۳ ق). بحار الأنوار، محقق: جمعى از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
۳۳٫ نجاشی، احمدبن علی (۱۳۶۵). رجال النجاشی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین بقم المشرفه.
۳۴٫ نعمانی، محمد بن ابراهیم(۱۳۹۷). الغیبه، تهران، صدوق.
۳۵٫ نوری، حسینعلی(بهاء) (۱۵۵ بدیع، ۱۳۷۷). ایقان، آلمان،هوفهایم، لجنه ملی نشر آثاربهایی، نشر جدید.
۳۶٫ یزدی اردکانی، علیاصغر (بی تا). الهدایه المهدویه فی رد طائفه البابیه، نرم افزار به سوی حقیقت، مرکز تحقیقات یارانه ای حوزه علمیه اصفهان.
۳۷٫ یزدى حایرى، على (۱۴۲۲ق). إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب4، مصحح: عاشور علی، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
۳۸٫ http://www.newnegah.org (http://newnegah.org/articles/2010-01-10-04-22-09)