نخستین رهبر بهاییت، حتی تکلم و همنشینی با رویگردانان از بهاییت را جایز نمیداند و اینگونه میگوید: «بايد از معرضين در كل شئون اعراض نماييم و در آني مؤانست و مجالست را جايز ندانيم كه قسم به خداكه انفس خبيثه انفس طيبه را مي گدازد چنان كه نارحطب يابسه را و حر ثلج بارده را.» (بهاءالله، مائده آسمانی)
و به همین گونه در جایی دیگر:«با نفوس معرض كه اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تكلم و ملاقات جايز نه، هذا حكم قد نزل من سماء آمر قديم» (بهاء الله، مائده آسماني)
ناگفته نماند كه ايشان شيعيان مسلمان را هم جزء مشركين مي دانند. چنان كه درص کتاب مائده آسمانی و نيز رحيق مختوم آمده است: «لعمرالله حزب شيعه از مشركين از قلم اعلي در صحيفه حمرا مذكور و مسطور.» به راستي چه باید گفت؟
چگونه ممكن است باز هم از وحدت عالم انساني و معاشرت با همه ی آنان که روی زمین اند دم زنند؟
خود معتقدین به بهاییت با مشاهده این موارد و اینکه خود بهاءالله در کتاب بدیع خود گفته است:”تناقض را در ساحت مظاهر الهيه راه نبوده و نخواهد بود”، چه خواهند گفت و چه تصمیمی خواهند گرفت؟