دیل در تاریخ ۸ مه ۱۹۶۹ در فورت ورت تگزاس بدنیا آمد و در شهر هالتوم سیتی رشد کرد. اوکه در خانواده ای مسیحی پروتستان پرورش یافته بود، سیر روحانی خود را در تفکر یونیتارین یونیورسالیسم ( وحدتگرایانجهانی ) و بهائیت دنبال کرد و البته، بطور کامل از تفکرات وحدتگرایان جهانی طرفداری میکند. او در حال حاضر نگرشی بدبینانه و انتقادی دارد؛ باورهای دگم را نفی میکند، و از عقل و منطق تجربی طرفداری مینماید. او در سال ۲۰۰۰ ، در رشته علم، از کالج تارانت کانتی، فارغ التحصیل شد و در حال حاضر در آمازون مشغول به کار است. وی مجرد است و فرزندی ندارد، ولی عشق به بشریت انگیزه تلاش هر روزه اوست . نوشته او در این موضوع :
***********
من از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۴ عضو جامعه دینی معروف به بهائی بودم. این آیین میآموزد که خداوند، گرچه با نامهای مختلف نامیده میشود، ولی یکی است؛ و اینکه پیام اصلی همه ادیان یکسان است، و دیگر اینکه جامعه بشری عملاً یک نژاد واحد است و مقدّر است که در تحت پرچم آیین بهائی، در عصر نوینی از صلح و وحدت، همه مردم جهان متحد شوند!
من برای دستیابی به بالاترین حدّ از خوشبختی در زندگی خود، در جهان ، بسیار مشتاق بودم ، لذا پیام بهائیان برای من همچون عطیه الهی بود. من پس از شرکت در چند برنامه تبلیغی فایر ساید بهائیان در بِدفورد تگزاس، یک مبلغ بهائی فعال شدم و سعی می کردم دیگران را هم بهائی کنم!
من در سنین نوجوانی و جوانی یک مسیحی ( فرقه باپتیست جنوبی ) بودم ولی در اوایل دهه ۲۰ عمر خود، با ملاحظه اشکالات، تعارضات، و نارسایی های آن، مسیحیت را رها کردم. بهائیت توضیح میداد که جدا از آنکه عیسی مسیح پیامبر ( یا مظهر ) الهی بود؛ آیین او، در طول قرون و اعصار، دچار انحراف و فساد شده، و به این ترتیب، اکثر مسیحیان دیگر پیرو او نیستند، بلکه از افکار و عقاید بشری پیروی می کنند.
در ابتدای پیوستن به جامعه بهائیان، با خود فکر کردم که شاهد جامعه ای شبیه به جامعه مسیحیان اولیه، در امپراتوری روم باستان، خواهم بود ؛ با این تفاوت که دیگر بهائیان به گروهها و فرقه های رقیب تقسیم نخواهند شد و به نزاع و جنگ با یکدیگر نخواهند پرداخت. با خود می گفتم که اگر همه مردم جهان بهائی شوند ، صلح و سعادت برای همیشه برقرار خواهد شد !
چه دورنمایی ، چه رویایی ! ولی طبیعت انسان هرگز اجازه تحقق چنین چیزی را نخواهد داد ! علت آنهم اینست که رهبری بهائیت ، از موسس آن ، بهاءالله ، تا بیت العدل جهانی در حال حاضر ، همگی خود را مصون از خطا میدانند . ولی ما میدانیم که بهاءالله ، پسرش عبدالبها ، نوه عبدالبها ، شوقی افندی ( ولی امرالله ) ، همه اعضای بیت العدل جهانی، درگذشته و حال، انسانهای ممکن الخطاء بوده اند. چه دلیل و شاهدی برای ما وجود دارد که آنها مصون از خطا باشند؟ هیچ! و اگر نتوانی حتِّی درباره وصیت نامه رهبری جامعه ات سوال کنی، حاصل کار چیست؟ ظلم و تباهی! و آنچه که تاریخ به ما می آموزد، سرانجام ظلم و تباهی چیست ؟ فساد و بی عدالتی ! و این هم به نوبه خود منجر به تضعیف و فرو پاشی سیستم ، در طول زمان ، می گردد . به واقع ، ایده مصون از خطا بودن شخص، محصول انسانی، یا موسسه ساخته و پرداخته و تحت مدیریت افراد بشر، غلط، و در عین حال بسیار خطرناک است .
پس از مدتی ملاحظه کردم که بهائیت نیز دارای اشتباهات، تعارضات، و شکست ها و نارسایی ها است، هر چند کمتر از ۲۰۰ سال عمر کرده باشد! شناخت و آگاهی از این موارد، موجب شد تا از جامعه بهائی خارج شوم. میتوانم دورویی و ریاکاری نهفته در عقاید تعصب آلود بهائی را به ترتیب زیر بیان کنم:
۱- این ادعا که دین دیگر احتیاج به طبقه روحانی ندارد . . . و سپس طبقه ای از رهبران را پیش بینی کند که اقتدار و استبدادی بیش از کشیشان قرون وسطی را برای خود قائل هستند.
۲- ادعا میکنند زن و مرد باید با یکدیگر مساوی باشند . . . ولی از سوی دیگر حق عضویت زنان را در شورای رهبری قدرتمند و صاحب نفوذ در جامعه بهائی انکار مینمایند.
۳- ادعا میکنند با پیروان سایر ادیان دوست هستند و به آنها خوشامد می گویند ؛ ولی همزمان، آن دسته از هم کیشان خود را، که جرئت کنند و ادعاهای رهبری دینی فعلی خود را مورد پرسش و چالش قرار دهند، مورد سرزنش قرار داده و طرد و تکفیر مینمایند.
۴- ادعا میکنند دین باید مطابق و هماهنگ با علم باشد؛ ولی در عین حال اصرار دارند که هر آنچه رهبران دینی آنها میگویند حقیقت محض است، هر چند آن مطالب مورد مناقشه مراجع علمی باشد.
همچنین با افتضاحات و رسوایی هایی در این آئین مواجه شدم که واقعا مرا آزار میدهد ، حتّی الان که دیگر عضو جامعه بهائی نیستم و آنرا ترک کرده ام.
0000
این ادعا و شرح حال در سایت میثاق ابدی نیز با کمی اضافات درج شده است اما اینکه چرا به اختصار باز نویسی و در این پایگاه درج شده فقط یک دلیل داشته و دارد . این اعلام و دلایل آورده شده در حوزه قلمروئی جمهوری اسلامی اتفاق نیفتاده است . این حرفها و نتیجه گیریها مربوط به داخل مرزهای جمهوری اسلامی نیست . ولی یک وجه مشترک با آنچه این پایگاه در مدت فعالیتش سعی در انتقال آن داشته ؛ دارد و آن اینکه " بهائیت که در قرن ۱۹ میلادی تاسیس شد ، کاملاً شبیه معجونی است که در آن افکار و اندیشه ها و تعالیم لیبرال غربی در حوزه های سیاسی و اجتماعی را، با تعالیم و اندیشه های تروریستی بابی پیوند زده و مخلوط کرده است .و این پیوند با هر نام نشانی برای بشریت و انسانها بمثابه سمی خطرناک و کشنده است .