وی در بخشی از متن که اشاره به صحبتهای بتکلیا (نماینده آشوریان در مجلس شورای اسلامی) در رابطه با حضور نمایندگان اقلیتهای مذهبی در مجلس شورای اسلامی داشت، سنگ خود و تشکیلات را به سینه زده و عدم حضور بهائیان در مجلس را نشان دهندهی عدم صداقت نمایندهی آشوری مطرح کرده است. وی در ادامه و به جهت اعتبار بخشی و جلب توجه بیان میدارد:
«نمیدانم آن نماینده چطور به خود اجازه داده است که شهروندان بهایی که به تنهایی نزدیک به ۳۰۰ هزار هستند را فراموش کند و یا یهودیان و یا دراویش و یا مندایی ها و یا زرتشتی ها و… »
از دروغ مبرهنِ آماردهیِ جمعیتِ بهائیان که بگذریم، باید به آقای سردبیر خاطر نشان نمود که اولاً بهائیان نه تنها در جمهوریاسلامی که حتی در دستگاه حامیان خود یعنی رژیم پهلوی نیز هرگز به عنوان اقلیت مذهبی محسوب نمیشدند! حالا هم نباید انتظار داشت کرسی مهم مجلس که صدای ملت است، توسط یک تشکیلات ضالّه اشغال شود؛ اما در رابطه با یهودیان، زرتشتیان و حتی مسیحیان، جالب است اشاره شود علیرغم حضور بسیار اندک مجموعهی اقلیتهای دینی در ایران، هماکنون پنج کرسی نمایندگی در مجلس شورای اسلامی متعلق به آنها است، به این صورت که زرتشتیان و کلیمیان هرکدام یک نماینده، مسیحیان آشوری یک نماینده، مسیحیان ارمنی جنوب یک نماینده و مسیحیان شمال نمایندهی دیگری دارند. این در حالی است که اگر جمعیت اقلیتهای مذهبی بیشتر بود، هیچ منعی بر افزایش شمار نمایندگان آنان وجود نخواهدداشت.
گذشته از اینها، برشمردن دراویش در جوار اقلیتهای مذهبی نیز حرکت مقبوح و مورد توجهی است، چرا که دراویش مسلمان بوده و مسلمانان در ایران ذیل دو مذهب تسنن و تشیع قرار گرفتهاند، که از هر دو نمایندگان زیادی در مجلس حضور دارند.
لازم به تبیین یکایک مثالهای پوچ نامبرده نمیباشد، اما برای خالی نبودن عریضه بهتر است تبیین گردد جمعیت منداییان امروزه در ایران بسیار بسیار اندک است و عملاً پرداختن به چنین اکاذیبی ضمن توهین به مخاطب آگاه، اقدامی است که گویا از بهائیان به خوبی برمیآید.
با توجه به این تفاسیر مطرح نمودن مسألهی حضور اقلیتها در مجلس، نوعی خودزنی برای بهائیان محسوب میشود، چرا که عملکرد جمهوری اسلامی ایران در این زمینه مثال زدنی بوده و میتواند الگویی برای دیگر کشورها قرار گیرد.