کوتاه و خواندنی :
بهائیت درایران : از موارد دیگری که بهائیان و پیروان میرزا حسینعلی نوری مازندرانی قائل به الوهیت و خدائی او هستند و تمام کارهای الهی از جمله میراندن و زنده کردن را نیز به او نسبت می دهند، خاطراتی است که میرزا باقر خوشمشرب فرزند ملاعباس بهائی نقل می کند و نام آن را مجذوب باده عشق می گذارد.
در مجله آهنگ بدیع که از توسط موسسه ملی مطبوعات امری و برای جامعه بهائی چاپ شده است، در صفحه 199 به قلم فریبرز صهبا می نویسد:« جناب ملاعلی شهید یادش بخیر باد... بخاطر دارم شبی به پدرم می گفت جناب ملاعباس اگر مرا بردند شهید کنند، من تا جمال مبارک (حسینعلی نوری) امر نفرماید جان نخواهم داد. چه دنیائی داشت دیری نپائید روزی پدرم را دیدم کتاب ایقان می خواند و اشک می ریزد موضوع را پرسیدم، گفت او را همانطور که خواسته بود کشتند و بی شک او به فرمان جمال مبارک جان سپرده است».
آیا هیچیک از بهائیان در برابر این ادعاها از مبلغین خود توضیح خواسته اند؟ آیا تا کنون از محفل روحانی محل که این مجلات را از تهران دریافت می کند و در اختیار اغنام (1) می گذارد تقاضا کرده اند مقصود از نوشتن این همه اباطیل چیست؟ مگر می شود میراندن و زنده کردن را جز به فرمان دارنده جهان و راننده چرخ و زمان خداوند حی توانا دانست که خود را چنین معرفی می نماید؟ "قل الله یحییکم ثم یمیتکم ثم یجمعکم الی یوم القیامة لاریب فیه و لکن اکثر الناس لا یعلمون" ای رسول ما در جواب آنها بگو خدا بمیراند و باز زنده کند سپس تمام شما را جمع گرداند برای روز قیامت که آن روز بی شک و ریب بیاید ولی اکثر مردم نمی دانند. (سوره مبارکه جاثیه آیه شریفه 26)
آیا جان دادن به فرمان کسی است که به سفارت روس پناه می برده و آیا جان دادن به دستور موجودی است که امانت سفیر روس بوده است؟ وقتی عده ای از مردم زحمتکش ایران حتی معدودی از روستا نشینان که تحت تأثیر تبلیغات سوء ریاست طلبان قرار گرفته و یا ندانسته در این راه قدم گذاشته اند، مبالغی از درآمد خود را به محفل و به اصطلاح بیت العدل بهائیان تقدیم می دارند و افرادی که محتاج تر از هر کس دیگر برای مصرف دست رنجشان می باشند، پول هائی به عناوین مختلف از جمله مهاجرت برای خوشگذرانی می پردازند، مسلماً سود جویانی پیدا خواهند شد تا از این موقعیت بهره ها ببرند.
پی نوشت :
1-اغنام جمع غنم یعنی گوسفند. شخص حسینعلی نوری پیروانش را اغنام خطاب می کرد و مخالفین خود را گرگ اغنام خود نامید. (مجموعه الواح صفحه 380)