حسینعلی نوری در کتاب ادعیه حضرت محبوب صفحه 338 سطر 9 می نویسد: « این نمله فانیه را بسرادق عرفانت راه نمودی و در ظلّ خباء مجدت مأوی دادی».
ملاحظه می کنید که میرزا حسینعلی نوری مازندرانی ملقب به بهاءالله در این عبارت خود را مورچه فانی می شمارد. یعنی کسی که هیچ علمی ندارد و چیزی نمی داند و کسی که اصلا به چشم نمی آید و شئی حقیر محسوب می شود. نتایج گوناگونی را از این نکته قابل تامل میتوان برداشت کرد .
اول آنکه جناب بهاءالله در این بیان بطور قاطع به جهل خود اعتراف می کند.
دوم اینکه چگونه میشود یک پیامبر که ادعای آوردن آئینی جهانی دارد و خود را متوسل به صفات خدائی میداند ، از حاکم و پادشاهان وقت خود میخواهد او را ببخشند و یا بعبارت دیگر یک انسان مورد عنایت خداومد باری تعالی از یک انسان خاکی تقاضای بخشش نماید . کدام پیامبر الهی با پشتوانه کتاب الهی را سراغ دارید که چنین رفتاری را داشته است ؟
سوم انکه چگونه میتوان قبول کرد که کسی با این ویژگی دارای چایگاه پیامبری باشد ؟