در یکی از بندهای نامه سال 62 ، تشکیلات بهائیان ایران مدعی میشود: «کلیهی مراکز بهائیت در ایران تعطیل است و از اینرو، کسی در ایران بهائی شناخته نمیشود».[بهائیت در ایران، صص 317-307]
اما در پی دستگیری عوامل بهائی به جرم جاسوسی در سال 1387، نهاد رهبری بهائی، اقدام به نگارش نامهای جدید کرده و در آن، به فعالیت غیررسمی خود پس از سال 1362 اعتراف میکند. همچنان که در آن میخوانیم: «پس از مدتی و به جهت پاسخگویی به نیازهای روحانی و اجتماعی جامعهی سیصدهزار نفری بهائیان ایران، گروه یاران ایران در سطح ملّی و گروه خادمین در سطح محلّی، به طور غیررسمی شروع به کار کردند».[نامهی سرگشاده جامعهی جهانی بهائی به دادستان کل کشور]
اینها همه در حالیست که تشکیلات بهائیت، چه در این نامه و چه در نامهی قبل، بر اساس تأکید پیشوایانش، خود را مطیع بیقید و شرط حکومت برشمرده بود![ر.ک: مکاتیب، ج 8، صص 246-247]
گرچه رفتارهای قبل و بعد از این نامه نگاری هم تماما تائید میکند که بهائیت علیرغم اعلام رسمی تعطیلی و البته با زیر پا گذاشتن اعتقادات همچنان به فعالیت خود ادامه داده است .
پینوشت:
زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، بیجا: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 317-307.
نامهی سرگشاده جامعهی جهانی بهائی به دادستان کل کشور، مورخ: 14/12/1387؛ به نقل از: جواد نوائیان، تارهای عنکبوت، مشهد: دفتر پژوهش مؤسسهی فرهنگی هنری خراسان، 1394، ص 72.
عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ج 8، صص 246-247.