حبیب مؤید (از مبلّغان سرشناس بهائی) در خاطراتش، دربارهی قمهکشی یکی از نوکران و نزدیکان پیامبرخواندهی بهائی به نام میرزا اسدالله کاشی مینویسد: «آقا اسدالله كاشی كه او را شیر ماده مینامیدند خیلی كوتاه قد و خدمتگزار بود تا آخر عمرش در بیت مبارک خدمت كرد. حضرت عبدالبهاء میفرمودند این آقا اسدالله را میبینی با این قدش در بغداد یک قمه بلندی میبست و در خدمت جمال مبارک میرفت و دشمنان امر، از او حساب میبردند»(1)
اما به راستی مگر بهائیان مدعی نبودند که پیامبرخواندهی بهائی، پیروانش را حتی از بحث و مشاجره با دیگران نهی کرده بود: «اگر انسان فیالمثل به شرایع و ادیان الهی هم معتقد نباشد، بر فضل بهاءالله و لزوم اتّباع دیانت او شهادت دهد که اتباع (پیروان) خود را از حرب نهی فرموده، بل از قیل و قال و بحث و جدل نیز ممنوع داشته است».(2) پس چگونه به ملازمان قمهکش خود افتخار میکردند؟!
مگر عبدالبهاء شیوهی برخورد با ستمگران و زورگویان را تسلیم محض بودن معرفی ننمود: «... اگر ستمکاری دست تطاول بگشاید و مانند گرگ تیزچَنگ هجوم نماید، اَحبای الهی مانند اَغنام (گوسفند) تسلیم شوند. لهذا مقاومت ننمایند بلکه تیغ و شمشیر را به شَهد و شیر مقابله نمایند. زخم به جِگرگاه خورند، دست قاتل را ببوسند و در سَبیل الهی جانفشانی نمایند».(3) پس چگونه است که از حساب بردن مخالفین بهائیت از بهائیان، با غرور یاد میکردند؟!
آری؛ گویا پیشوایان بهائی تنها در شعار دم از صلح و دوستی و سلطهپذیری زده و در عمل به گونهای دیگر رفتار مینمودند!
البته این عربده کشی وخشونت در بابیت و بهائیت سابقه داشته ودارد در زمان رهبری بیت العدل هم این اتفاق افتاده است مراجع شود به جنایت بهائیان در روستای ابرقو تا مشخص شود قمه کشی در بهائیت سابقه داشته است و رخداد تازه ای نیست . ولی یک نکته ظریف وجوددارد ، قمه کشان کوچه وبازار بیشتر با عربده کشی فضار روانی ایجاد کرده و به اهداف خود میرسند ولی قمه کشان بهائی عربده نمیکشند جنایت خود را تمام میکنند تا به خیال خود با انتشار پژواک این جنایت دیگران حساب کار دستشان آید .
پینوشت:
1- مؤید، خاطرات حبیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 118 بدیع، پاورقی ص 385.
2- اشراق خاوری، رحیق مختوم، ج 1، ص 104-103.
3- عباس افندی، مکاتیب، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1921 م، چاپ اول، ج 3، ص 124-123.