سبک زندگي، مدخل انحرافات اجتماعي و فرقهاي

سه شنبه, 14 اسفند 1397 05:20 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

گفتوگو با رئيس مرکز دانشپژوهان بنياد شهيد

بازنشر اسفند 97

بهائیت در ایران برداشت از فصلنامه روشنا : دکتر "عباس کمري"، از مديران با سابقه بنياد شهيد و پژوهشگر در حوزه سبک زندگي است که تحقيقات گستردهاي در داخل و خارج از کشور در سطح بينالمللي به سرانجام رسانده است. در مصاحبهاي که در دفتر کار ايشان در مرکز دانشپژوهان و تشکلهاي شاهد و ايثارگر بنياد شهيد انقلاب اسلامي صورت گرفت، سعي کرديم ريشهها و علل شکلگيري انحرافات اجتماعي، فرقهاي، معضلات فرهنگي، راههاي برونرفت از آن  و برخي دغدغههاي ايشان را در حوزه پژوهشهايشان بررسي نماييم. در ادامه، خلاصهي آنچه در اين گفت و گو گذشت تقديم ميگردد.

 

به نظر شما مهمترين چالشهاي فرهنگي جامعه ما چيست؟

با توجه به دغدغههاي شغلي و همچنين علمي-پژوهشيام، همواره سعي کردم در کنار مسئوليتم، در حوزه چالشهاي فرهنگي جامعه نيز فعال باشم و پژوهشهايي را به انجام برسانم، از جمله بحث قربانيان فرقههاي انحرافي، تروريستي و همچنين حقوق خانوادههاي آسيبديده. در اين زمينه، فعاليتهايي در داخل کشور و سطح بينالمللي انجام دادهام. همچنين مطالعات و ارتباطات خوبي در حوزههاي فرهنگي کشور با محوريت اقليتهاي ديني، فرهنگهاي مختلف و مدل سبک زندگي جامعه -که موضوع مطالعه علميام در مقطع دکترا بودهاست- داشتهام. بيشتر مطالعات شخصي من در موضوع سبک زندگي جامعه ايراني است، بهخصوص آن جنبه از سبک زندگي که منجر به سالمزيستي ميشود. جامعه امروز ما به دليل موج گسترده فناوريهاي فضاي مجازي و تهديدهاي فرهنگي، واقعاً نيازمند تدارک رويکردهايي ويژه است. البته اين فناوريها، صرفاً تهديد نبوده و فرصتهايي را نيز در دل خود دارند. هر کدام از جوانان ما امروزه ميتواند به يک اسلحه فرهنگي مجهز باشد. اين اسلحه مقابله فرهنگي حتي ميتواند يک دستگاه تلفن همراه باشد. در اين زمينه بايد آموزشهاي لازم را به فرزندان، خانوادهها و همه اعضاي جامعه بدهيم. جامعه نيازمند کسب آگاهيهاي مختلف در خصوص مسائل ارتباطي، بهويژه حوزه هوش هيجاني است. هوش هيجاني ميتواند در زمينه تسلط والدين بر تربيت فرزندان يا ارتباط بين فردي تأثيرگذار باشد. بايد آن قشر از جامعه که در جايگاه معلم ايفاي نقش کرده و کار فرهنگي انجام ميدهد، حساسيت و مطالعه بيشتري در اين زمينه داشته باشد. بر اساس بررسيهاي صورتگرفته، تهيه راهکارهاي علمي براي پيشگيري از آسيبها، هزينههاي دولتها را در جوامع مختلف، پايين آورده و حتي اقتصاد کشورها را رونق بخشيدهاست، چراکه اگر فرهنگي قوي داشته باشيم، از اقتصاد خوبي هم برخوردار ميشويم.

 

×چه راهکارهاي فرهنگي براي مقابله با اين چالشها وجود دارد؟

در خصوص راهکارهاي فرهنگي، چند مسئله را از همان ابتدا بايد مد نظر قرار دهيم؛ اول اينکه، اگر ميخواهيم کار فرهنگي بکنيم، ميبايست مشخص باشد براي چه کساني (گروه سني، جنسيت و ...) و در چه سطحي ميخواهيم کار کنيم. هرکدام از مراحل رشد سني، ذائقه فرهنگي خاصي را ميطلبد يعني اگر شناخت خوبي از ذائقه فرهنگي و تقسيمبندي سني داشته باشيم، قطعاً قادر خواهيم بود، بسته فرهنگي باکيفيتتري تهيه کنيم. بنابراين، در هر کار فرهنگي، خوراک فرهنگي بايد با ذائقه فرهنگي افراد، تناسب و همخواني داشته باشد. اما متأسفانه، چنين روندي را در کارهاي فرهنگي، کمتر ميبينيم، به گونهاي که مشکلات و موازيکاري در اين زمينه زياد است و زيباييشناسي در کار فرهنگي، کمتر مورد توجه قرار ميگيرد.

بهطور کلي، ميتوانم بگويم ديدگاهها نسبت به متخصصان حوزه فرهنگ، با ديگر متخصصان متفاوت است. يعني تلقي چنين است که در جامعه ما هر کسي ميتواند کار فرهنگي بکند اما اينطور نيست که هر کس بتواند کار حقوقي يا بهداشتي انجام دهد. در حاليکه به نظر بنده، کار فرهنگي هم بايد اين‌‌گونه باشد. رصد ملي نياز است تا مشخص شود آيا متخصصاني که در حوزه فرهنگي کار ميکنند، با معضلات فرهنگي آشنايي کافي دارند؟ آيا بر تأثير ارتباطات فرهنگها در اقشار مختلف و قوميتها مسلط هستند؟ اگر پاسخ مثبت بود، آنوقت کار ما تأثيرگذار ميشود.

 ما در فعاليتهاي فرهنگي نيازمند همافزايي هستيم يعني گروهها در کنار هم قرار گيرند، چراکه برخي از حوزهها با هم تداخل يا تضاد دارند. بايد مرکزي واحد، مسائل فرهنگي کشور و مشکلات و نقاط آسيبزا را رصد کند و براي حل آن، راهکارهاي مشخص تدوين کرده و در اختيار همه قرار دهد. همچنين برنامههاي فرهنگي سالانه کشور بايد در قالب يک نقشه راه مشخص باشد. مثلاً، در برخي کشورها حتي اگر بخواهند يک کار فرهنگ کوچکي بکنند، يک مرکز، محور ميشود و باقي دستگاهها با آن همکاري ميکنند. سؤال اينجاست که چرا ما براي مسائل فرهنگي و اعتقادي در کشور، جايگاه اصلي تصميمگيري نداريم و هر سازمان و مرکزي از ديدگاه خود، مسائل فرهنگي را تجزيه و تحليل ميکند؟ توجه به تفاوتهاي فرهنگي، الزامي است اما در نهايت بايد همافزايي و انسجام فرهنگي داشته باشيم. به دليل موقعيت خاص کشور ما، شرايط ايجاب ميکند که ضمن رعايت حقوق تمام قوميتها و اقليتها بتوانيم اهداف مشترک ملي را دنبال کنيم. ميتوانيم اهداف فرهنگي درونگروهي را تقسيمبندي کنيم، به طوريکه گروههاي خاص، آزاد باشند تا فرهنگ و آئين خود را درون گروه خويش دنبال کنند اما آن شرايط فرهنگي خاص، نبايد براي کل جامعه، آسيبزا باشد و بايد مراقب باشيم شرايطي را ايجاد نکنيم که ديگران به خطر بيفتند. بنابراين، هر فرد در جامعه ما آزاد است. آزادي بيان، عقيده و تفکر دارد اما بايد شرايطي فراهم شود که اين آزادي بيان و انديشه، آسيب کمتري براي کل جامعه داشته باشد.

مسائل فرهنگي، ظرافتهاي خاص خود را دارد و در عين حال با ديگر امور جامعه مرتبط است، درست همانند بحث تغذيه و تغيير ذائقه مردم که در واقع، نوعي بار فرهنگي همراه خود دارد. هر محصولي بار فرهنگي دارد مثل موضوع فستفود که به نوعي پيوست فرهنگي امريکايي را همراه خود دارد. اين فرهنگِ آن جامعه است. آيا جامعه ما هم ميتواند از آن استفاده کند؟ دين ما با تغذيه ما آميخته است و اگر بخواهيم زندگي ديني سالمي داشته باشيم، بايد از تغذيهاي مناسب نيز برخوردار باشيم. شايد در نگاه اول، ارتباطي ميان اين دو مسئله مشاهده نشود اما با نگاهي عميق درمييابيم ورود يکسري کالاهايي که هيچگونه نياز واقعي را از جامعه ما برآورده نميکنند، عملي هدفمند بودهاست. آنها کاري کردند که اين کالاها به نيازهاي ما تبديل شوند.

امروزه سياستگذاري نفوذ در کشورها بر اساس مطالعه و استخراج سبک زندگي و شناسايي مؤلفههاي اثرگذار بر جامعه هدف صورت ميگيرد. آنگاه بر اساس مدل اکتشافيِ مؤلفههاي سبک زندگي، بهتدريج الگوهايي را به آن جامعه وارد ميسازند. براي مثال، در جامعه ما، حوزه ارتباطات بين دو جنس (بهويژه در مورد جوانان) شايد يک مسئله باشد. آنها با تمرکز بر اين موضوع، شبکههاي مجازي را طراحي نمودند تا افراد به راحتي بتوانند با يکديگر ارتباط برقرار کنند. نتيجه نهايي اينگونه ارتباطات مجازي، بروز فشارهاي روحي-رواني و عصبي در افراد و ايجاد آسيب‌‌هاي اجتماعي است. راهکار مقابله با اين مسئله نيز آن است که ما نسبت به حوزههاي مختلف شناخت کافي داشته باشم و تنها به پاک کردن صورت مسئله نپردازيم. راهکارهايي براي بهرهگيري مناسب از تمامي فناوريهاي نوين وجود دارد که بايد آنها را کشف نمود. بايد الگوهاي فکري افراد را کشف کنيم تا بتوانيم بر شناخت جامعه تأثير بگذاريم. با ايجاد محدوديت در دسترسي به اين فناوريها نميتوان مقابلهاي مؤثر با آنها داشت. اگر ميخواهيم مقابلهاي نتيجهبخش داشته باشيم، بايد روي تفکر آدمها تأثير بگذاريم و قدرت شناخت و درک افراد را بالا ببريم. اين به معناي تقويت زيرساختهاي فکري است. شکر خدا، جامعه ما هوش سرشاري در حوزه فرهنگ دارد و ريشه فرهنگي ما، بسيار قدرتمند است. تمام دنيا اين را باور دارند که کشور ما در حوزه فرهنگ، از هوش فرهنگي بالايي برخوردار است. بنابراين، بايد روي اين حوزه سرمايهگذاري شود.

 

×چه ارتباطي ميان سبک زندگي و گرايش به جريانهاي انحرافي وجود دارد؟

ارتباط مستقيمي در اين زمينه وجود دارد چراکه آنها ميدانند نميتوان تفکر يک فرد را به صورت مستقيم تغيير داد لذا ابتدا سراغ تفکر فرد نميآيند و روي حوزه هاي ديگر تمرکز ميکنند. مثلاً، پوشش افراد را مورد مطالعه قرار داده و بر آن سرمايهگذاري ميکنند. انسانها بهطور طبيعي، در سنين نوجواني با بحران هويت مواجه ميشوند. نوجوان در پي متمايز ساختن خود از ديگران است، لذا دنبال مسائل و اموري خاص است. آنها تصور ميکنند بايد هويتي متمايز و متفاوت با ديگران داشته باشند. وجود فاصله انديشهاي بين والدين و فرزندان و عدم درک صحيح والدين از بحران در سنين نوجواني نيز باعث ميشود درک متقابلي ميان آنها وجود نداشته باشد و نوجوانان جذب افکار و ايدههايي شوند که با آنچه در خانواده و جامعه وجود دارد، متفاوت است. کساني که پشتپرده اين افکار و ايدهها قرار دارند، قطعاً بر موضوعاتي تمرکز ميکنند که جوانان به آنها علاقه داشته باشند. کمکم مدلي را طراحي ميکنند؛ مدلي که از پوشش آغاز و به مسائل انديشهاي و فکري بيانجامد. آنها الگوهاي طراحيشده بر اساس اين مدل را آنقدر جذاب ميکنند که ابتدا طرف را جذب کرده و اندکاندک تفکر او را با مسئله آشنا ميسازند. به اين ترتيب، يادگيريهايي که از قبل در فرد به وجود آمده، زمينهاي را فراهم ميکند که درنهايت آن انديشههاي مدنظر را پذيرا شود. يادگيري‌‌هاي قبلي ما قطعاً در يادگيريهاي آيندهمان تأثيرگذار است، به همين خاطر در ابتدا - به صورت تدريجي- دست به زمينه‏سازي در فرد ميزنند. آنها هيچگاه يکدفعه و به طور ناگهاني، تفکر و ايدهاي را طراحي و راهاندازي نميکنند، بلکه ابتدا روي ظاهر و پوشش کار ميکنند، بعد روي غذا، رسانه (فيلم، سريال و...)، آنگاه بهتدريج به عاديسازي الگوهاي فکري خود در جامعه ميپردازند. امروز، قهرمانهايي در فيلمهاي هاليوودي به نمايش گذاشته ميشوند که چنين ايده و تفکراتي دارند؛ قهرمانهايي که ميخواهند دنيا را نجات دهند. خب، هر نوجواني دوست دارد با اين شخصيتها هم‌‌ذات پنداري کند. اين قهرمان ميتواند رهبر يک ايده و تفکر خاص و انحرافي باشد. حس همذات پنداري نوجوانان و جوانان با آن شخصيت صورت ميگيرد و ناخودآگاه آن تفکر به فرد القا ميشود و آنها در جلد آن شخصيت فرو ميروند. بنابراين به‌‌تدريج، افراد را از طرق مختلف به سمت و سوي اهداف و انديشههاي مورد نظر خود هدايت ميکنند. اين شگرد در همه حوزهها به کار ميرود. القاي تفکرات انحرافي نيز درست به همين روش صورت ميگيرد. اينها مسائل مهمي است که بايد آموزشهاي لازم را با در نظرگيري آن طراحي کنيم تا بتوانيم شناخت کافي را دستکم براي نوجوانهايمان ايجاد نماييم. مشغلهي زياد زندگي امروز، فرصتي براي مطالعه و تفکر عميق باقي نميگذارد و اغلب ما دنبال تأمين معيشت خانواده هستيم و امور فرهنگي را کمتر دنبال ميکنيم. وقتي نيازهاي اوليه ما تأمين نشود، قطعاً به مسائل بالاتر مثل امور فرهنگي فکر نميکنيم. پس شرايط جامعه بايد طوري باشد که آن نيازهاي اوليه زندگي(معيشت و رفاه حداقلي) برآورده شود و در کنار آن، مسائل فرهنگي هم مطرح شود که تأثيرگذاري خودش را داشته باشد.

 

×به نظر شما راهحل اساسي برخورد با معضلات فرهنگي-اجتماعي چيست؟

بايد از روشهاي مستقيم براي حل مسائل فرهنگي جداً بپرهيزيم و بر روشهاي غيرمستقيم تمرکز کنيم تا بيشتر تأثيرگذار باشد. بايد تلاش کنيم تا در فضاي مجازي از خود افراد عادي جامعه بيشتر استفاده کنيم. علاقهمندان زيادي در اين زمينه وجود دارند و با انجام اقداماتي مناسب، ميتوان براي جوانان ايجاد انگيزه کنيم. مشاهدات ما نشان ميدهد که شايد بيشتر از هشت ساعت از اوقات روزانه افراد در فضاي مجازي سپري ميشود که در اين ميان، قشر نوجوان و جوان، بيش از پنج ساعت از زمان خود را به فضاي مجازي اختصاص ميدهند. اينها آينده اين مملکت هستند و قرار است مديران اين مرز و بوم باشند، ميخواهيم چگونه آنها را در برابر آسيبها حفظ نماييم؟ ما امروز، مسئول آنها هستيم و ميبينيم که در معرض آسيب هستند. از الآن ميتوانيم پيشگيري کنيم و به فکر باشيم. هميشه بايد جلوتر از تهديدها حرکت کرد، لذا تحقيقات آيندهپژوهشي متخصصان بايد در اين زمينه صورت گيرد. بايستي در هر حوزهاي از مسائل کشور، توليد تفکر شود و هر مرکزي که اين امکان برايش وجود دارد، به توليد انديشه بپردازد.

هيچ کار مهمي محقق نميشود مگر اينکه يک تغيير و تحول اساسي در فرد ايجاد شود. اگر ما در مراسم روضه گريه ميکنيم به خاطر اين است که دچار هيجان ميشويم. چرا عزاداريها پس از اينهمه سال همچنان ادامهدار است؟ هيچکس، فردي را مجبور نميکند در اين مراسم شرکت کند و همه به صورت خودجوش حضور پيدا ميکنند چون از درون دچار احساسات عميق ميشوند. اين حزن و اندوه، پل ارتباطي ماست و باعث ميشود ارتباطي عاطفي برقرار نماييم. مهمترين مسئله هم عشق و عاطفه است که هيچوقت گسستني نيست يعني اگر ما به کسي عشق بورزيم تا وقتي عواطف کم نشود، اين پيوند، ناگسستني است. بنابراين، بحث عاطفي و هوش هيجاني در اينجا اهميت پيدا ميکند و در ارتباطات بين‌‌ فرهنگيمان بايد از اين هوش استفاده بکنيم.

 

×چه ارتباطي بين مسئله هويت و انحرافات اجتماعي وجود دارد؟

آدمها وقتي دچار آسيب ميشوند که از لحاظ هويتي با مشکل مواجه شوند. به عبارت بهتر، هويت خودشان را گم کنند و دچار گمگشتي هويتي شوند. يک بحث، هويت ديني است و يک بحث، هويت ملي. اينها مکمل همديگر هستند. ما نميتوانيم بگوييم فقط مسلمان هستيم و به مليت خود کاري نداشته باشيم. بايد هويت ملي را تقويت بکنيم و در کنارش، هويت ديني خود را نيز قوي نماييم. چون اين دو لازم و ملزوم همديگر هستند. زندگي اجتماعي انسانها به هم وابسته است. ما موجوداتي اجتماعي هستيم و تمام مسائلمان به يکديگر پيوند خورده و بايد بهنوعي با هم در ارتباط باشيم تا چرخه سالمي در جامعه برقرار باشد. نميتوانيم نسبت به اقليتها که در کنار ما زندگي ميکنند و جزئي از جامعه هستند، بيتفاوت باشيم. بايد براي آنها احترام قائل بوده و حقوق آنها را رعايت بکنيم -همانطور که تاکنون رعايت کردهايم- و نشان دهيم مردمي هستيم که براي ارتباط اهميت قائليم و انسانيت برايمان مهم است. ما بيشتر آدمها را با نگاه انساني ميبينيم نه اينکه آن فرد چه کيشي دارد يا چه لباسي پوشيدهاست؟ اتفاقاً اين يکي از نقاط قوت فرهنگ ايراني است که ميتواند هر فرهنگي را در دل خود آورده و ايراني کند، اين را بزرگان و نياکان ما به خوبي اثبات کردند. ما نيز امروز بايد اين منش را ادامه دهيم و راهکارهاي آن را هم از گذشته بگيريم و هم از علم روز، البته با اتخاذ رويکرد علمي و پژوهشي نسبت به آينده و با اين روش قطعاً عملکرد موفقتري خواهيم داشت.

 

×به عنوان مدير مرکز بنياد شهيد، به کدام عملکرد اين مرکز افتخار ميکنيد؟

چند چيز است که برايم خيلي مهم و باعث افتخار است؛ اول اينکه در اين مرکز با جامعهاي سرو کار داريم که نماد وحدت، انسجام و به هم پيوستگي است. آن وحدت و همبستگي در يک کلمه مقدس به نام "ايثار" براي کشور تجلي يافتهاست، چراکه افرادي که عضو جامعه هدف ما هستند، افرادي ايثارگرند. فرقي نميکند چه دين و کيشي دارند، يهودي، مسيحي، زرتشتي، کليمي و مسلمان، همه در اينجا  حضور دارند و نقطه وحدتشان، همان ايثار و از خود گذشتگي براي جامعه و حيثيت ايران است. از اينکه با اين افراد در ارتباط هستم، واقعاً احساس افتخار و سربلندي ميکنم؛ اين نکته اصلي است اما مسائل ديگري چون نخبگي، سرآمدي و مراتب علمي بالاي اين افراد نيز مهم است. تأثيرگذار و حساس بودن آنها در مسائل جاري کشور، همواره به من روحيه ميدهد. انشاءا... بتوانيم همچنان خدمتي مؤثر در اين عرصه داشته باشيم و از ديگراني که در اين زمينه توان دارند نيز دعوت ميکنم که به اين مجموعه بپيوندند و براي فعاليت در کنار ما قرار بگيرند. براي من افتخاري است که بتوانيم خدمت صادقانهاي را براي اين مجموعه و کل جامعه ايران رقم بزنيم.

خواندن 839 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی