شیخ احمد احسایی (1242_1166 ق) بر خلاف مراجع و علمای شیعه که راه رسیدن به معارف دین را اجتهاد میدانستند، راه رسیدن به معارف دینی را در ارتباط خود با پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) میدانست و مدعی ارتباط مستقیم با امامان شیعه (علیهم السلام) بود. لذا در بسیاری از موارد، روش او از نظر استناد، با علمای شیعه که مطالب خود را به قرآن و روایات رجوع میدهند و مستند میسازند، متفاوت بود.
از اینرو مرحوم تنکابنی (صاحب کتاب قصص العلماء) که خود در جلسات کاظم رشتی حضور داشت و آثار و تقریرات شیخ احمد احسایی را نیز دیده بود، در این باره مینویسد: «شیخ احمد در بسیاری از مواضع و تألیفات خود، خصوصاً شرح زیارت جامعه میگوید: سمعتُ عن الصادق (علیه السلام) (: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم) و در بعضی از مواضع میگوید: سمعتُ عنه مشافهةً (: از امام (علیه السلام) رو در رو شنیدیم)، مرادش این نیست که در بیداری از معصوم (علیه السلام) شنیدم، بلکه مرادش چیزی است که در رسالهی علیحده (: جداگانهای) نوشته است و آن رساله به خط مرحوم والد ماجدم نزد من است و در آن رساله گفته که من در اوایل به ریاضیات اشتغال داشتهام، پس شبی در عالم خواب دیدم که دوازده امام (علیهم السلام) در یکجا جمع بودهاند، پس من متوسل و متشبث به ذیل حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) شدم و عرض نمودم که چیزی مرا تعلیم کنید که هروقت که مرا مشکلی روی دهد، بخوابم و یکی از شما را در خواب ببینم و آن مشکل سؤال کنم تا انحلال حاصل آید... و هر زمانی که یکی از امامان (علیهم السلام) را قصد میکردم در عالم رؤیا به دیدار او مشرف میگشتم و حل عویصات (مسائل مشکل) از ایشان مینمودم».(1)
این در حالیست که ادعای ارتباط مستقیم با معصومین (علیهم السلام) در عصر غیبت و دریافت مستقیم علوم از ایشان، با فلسفهی غیبت کبری و عدم دسترسی مستقیم مردم به امام معصوم (علیه السلام) ناسازگار بوده و ادعای امکان چنین ارتباطی نه تنها نیابت خاصه از آن برداشت میشود، بلکه زمینه را برای پیدایش مدعیان دروغین نیز فراهم میسازد. لذاست كه امام صادق (علیه السلام) در جواب سؤالى كه از افسانه خوابِ ابىّ بن كعب شده، فرموده است: «كذبوا و الله، ان دین الله تبارك وتعالی اعزّ مِن أن یری فی النوم (2)؛ بخدا دروغ میگویند، دین خداوند تبارک و تعالی عزیزتر و گرامیتر از این است كه در خواب دیده شود و با خواب ثابت گردد».
بنابراین میتوان گفت که شیخ احمد احسایی دستکم با کنار گذاردن مسیر اجتهاد و استنباط ضابطهمند از کتاب و سنت و روی آوردن به مکاشفههای ادعایی و تفسیرهای ذوقی و بیضابطه و کنار گذاشتن جریان نیابت عامه و اجتهاد، اعتبار سخنان خود را زیر سؤال برده است. اینها در کنار دیدگاههای خلاف کتاب و سنّت اوست که موجبات تکفیرش را نیز توسط بسیاری از علمای همعصرش فراهم ساخت.(3)
از طرفی در برابر ادعای خوابهایی که شیخ احمد احسایی در تأیید سخنان خود مطرح مینمود، علمایی دیگر نیز بودهاند که خلاف آن را خواب دیدهاند. همچنان که ملا محمدصالح برغانی (برادر شهید ثالث) در خواب رسول الله (صلّی الله علیه و آله) را میبیند و از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) سؤالات متعددی میپرسد، تا آنجا که میگوید: «... دیگر سؤال از حال شیخ احمد کردم که نمیدانم احوال او چنین است و از او بعضی کلمات کفرآمیز صادر گشته، آن جناب تبسم کرد و فرمود که شیخ احمد غلط میکند که اینگونه سخنان میگوید».(4)
با این حال، صرفنظر از استناد به گفتهی مرحوم برغانی، اگر قرار باشد خواب مستند در اثبات شخصیت و یا استنباط مسائل دینی برای عموم قرار گیرد، شخص دیگر هم میتواند خلاف آن را مطرح نموده و اساس استدلال طرف مقابل را زیر سؤال برد. در این صورت شخص حقیقتجو، به اعتبار کدامیک باید باور پیدا کند؟!
نتیجه آنکه همین تفکر جناب احسائی بود که علی محمد باب را به این جسارت رساند که ادعای بابیت نماید . او و جانشینانش پا را فراتر گذاشتنه و ادعای پیامبری و خدائی نمایند .
پینوشت:
1- محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، چاپ سنگی، 1296 ق، صص 38-37.
2- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 18 ص 354.
3- جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: تکفیر کنندگان شیخ احمد احسایی
4- محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، چاپ سنگی، 1296 ق، ص 49.